در آستانه جام جهانی از همه سو به تیم ملی حمله میشود. به دستیار، به سرمربی، به بازیهای تدارکاتی، به بازیکن تازه دعوتشده، به قرارداد سرمربی و هر آنچه که فکرش را بکنید. تنها سه ماه به آغاز جام جهانی باقی مانده و ما برای انتقامگیری دشنهها را تیز کردهایم.
یک- در مورد قرارداد سرمربی حرفهای زیادی گفته شده، ضمن احترام به همه آنها، باید یک بار برای همیشه مشخص شود که کیروش واقعا مربی گرانیاست یا نه؟ کافیاست به تیمهای آسیایی نگاهی کنیم. عربستان را اگر با خودمان در یک سطح در نظر بگیریم، به قرارداد فنمارویک میرسیم. قراردادی 4.2 میلیون دلاری مربی هلندی که در قیاس با کیروش مبلغ زیادی از عربستانیها دریافت کرده تا آنها را روانه جام جهانی کند. به استرالیا نگاه کنید. طبق خبرهای رسانههای استرالیایی پیشنهاد کلینزمن و مانچینی بالای 4 میلیون دلار بوده است. در نهایت آنها حاضر شدند مبلغی نزدیک به 1.5 میلیون دلار برای 5 ماه به فنمارویک بپردازند تا سکاندار تیمشان در جام جهانی باشد. اگر دقت کنید با فرض یکساله بودن قراردادها، قیمت فنمارویک از عربستان تا استرالیا 600 هزار دلار کاهش داشته است. با توجه به موفقیت او در عربستان، چرا قراردادش با استرالیا کاهش داشته است؟ جواب واضح است که سختی کار و شرایط اجتماعی و فرهنگی دو کشور باعث اختلاف قیمت شده است. اما باز هم اگر دقت کنید، فنمارویک در استرالیا هم بیش از کیروش در ایران دستمزد دریافت میکند. به تیم ملی چین نگاه کنید. لیپی با قراردادی 20 میلیون دلاری در چین حاضر شده است. ناگفته پیداست که کیروش برای ما با قیمت 1.4 میلیون یورویی و با فرض رسیدن قراردادش تا 2 میلیون یورو با همه بندهای قراردادش، باز هم مربی با قیمت مناسبی است.
دو- میگویند کیروش لیگ را نمیبیند. اما کافی است کمی به مغزشان فشار بیاورند تا به یاد بیاورند کیروش مهرداد پولادی را وقتی یک هافبک دفاعی معمولی بود به دفاع کنار برد و سمت چپ تیم ملی را بیمه کرد. پورعلیگنجی را وقتی هافبک دفاعی بود به دفاع وسط برد و خط دفاع تیم ملی را مستحکم کرد. میلاد محمدی را وقتی در راهآهن زیر سایه درخششهای مهرداد بود، به تیم ملی برد و یک پست عقبتر به عنوان دفاع چپ بازی داد و خلأ مهرداد پولادی پوشش داد. وریا غفوری هم وقتی هنوز کسی فکر نمیکرد او هم میتواند ملیپوش باشد، به تیم ملی فراخوانده شد و در جام ملتها فیکس تیم ملی شد. رامین رضاییان را وقتی هافبک راست راهآهن بود به تیم ملی دعوت کرد و در بازی دوستانه قبل از جام ملتها مقابل عراق به او هم میدان داد تا بعد از جام ملتها فیکس تیم ملی شود و خلأ افت کیفیت وریا را جبران کند. وقتی چشمان تیزبین فنی او چشمی را به عنوان دفاع وسط پسندید که همه فکر میکردند او هافبک دفاعی بهتری است، اما زمان که گذشت همه به دید فنی او تعظیم کردند. او وقتی مهدی ترابی را به تیم ملی دعوت کرد و در بازی تدارکاتی دو سال و 5 ماه پیش با ازبکستان به یک جوان لاغر اندامِ بلندقامت و همیشه سربهزیر اعتماد کرد که کمتر کسی فکر میکرد او روزی ستاره لیگ ما شود. وقتی چشمان تیزبین فنی او وحید امیری را از دل تیم منصوریان بیرون کشید، چه کسی فکر میکرد او روزی مقابل امارات و عراق بازی کند و بعد هم زیر نظر کیروش چنان پیشرفت کند که در آنی نسخه خط دفاع شیلی و سوئد را بپیچد؟ در نهایت آنها که میخواهند فکر کنند کادر فنی تیم ملی لیگ را نمیبیند، میتوانند تا ابد اینگونه فکر کنند.
سه- از بازیهای تدارکاتی انتقاد میکنند. استدلال این است که چون تیمهای آسیایی با آرژانتین و بلژیک بازی میکنند، پس ما که بازی نمیکنیم، داریم راه اشتباه میرویم. نکته اول اینکه در جام جهانی قبلی تدارکات ما از این هم بدتر بود. ما بر خلاف استرالیا و ژاپن و کره، مجبور بودیم در مرحله اول انتخابی جام ملتها هم شرکت کنیم و همین موضوع باعث کمتر شدن بازیهای تدارکاتی و دوران آماده سازی تیم ملی شد. با این حال در جام جهانی بهترین عملکرد را بین تیمهای آسیایی داشتیم. استرالیا با صفر امتیاز و دو تیم دیگر با یک امتیاز اما با گروههای ساده تر و تفاضل ضعیفتر از ایران، باعث شدند تا ایران از نظر نتیجه بهترین عملکرد را در جام داشته باشد.
آمادهسازی تیم ملی برای جام جهانی جدید از ماهها پیش آغاز شده و به نظر میرسد شرایط ما به مراتب بهتر از جام جهانی قبل است. تیم ملی به دنبال انتخاب تیمهایی برای آمادهسازی رفته است. اشتباه نکنید. ما قرار نیست بعد از بازی با آلمان به سطح آلمان برسیم. قرار نیست بعد از بازی با بلژیک، از سطحی به سطح دیگر پرواز کنیم. ما همچنان تیم ملی ایران خواهیم ماند. احتمالا با یک شکست قابل انتظار مثل شکست عربستان از پرتغال، یا ژاپن از برزیل و شاید با یک پیروزی سخت که همه ما میدانیم یک اتفاق بوده است، نه خروجی یک کار سیستماتیک قابل تکرار. فردای بازی، ما هنوز تیم ملی ایران هستیم. اگر این کار را بارها و بارها، سالها و سالها تکرار کنیم، باز هم نتیجه جز این نخواهد بود. شکست قابل انتظار و پیروزی اتفاقی. اگر اینطور نبود، کره جنوبی بعد از این همه بازی تدارکاتی با تیمهایی مثل اسپانیا، در گروه ما اینطور اسیر تیم ملی نمیشد.
واقعیت این است که ما میتوانیم با این بازیها به تجربیات هیجانانگیز برای بازیکنها و مردم اضافه کنیم اما آیا میتوانیم آمادهسازی تیم ملی را در یک روند منطقی پی بگیریم؟
واقعیت این است که ما در بازیهایی مثل بازی با روسیه، ترکیه، الجزایر، تونس و یونان و حتی پاناما، فرصت این را داریم که هم چیزی یاد بگیریم و هم چیزی را آزمایش کنیم. ما در یک روند منطقی باید کمتر دنبال این باشیم که تیم دیگری ما را به آزمایش بگیرد. آنها همه کار کنند و ما تنها زیر توپ بزنیم. سوال این است که چرا زیر توپ بزنیم؟ جواب مشخص است. زیرا ما توان کار دیگری نداریم. ما روزی میتوانیم مقابل این تیمها فوتبال بازی کنیم که از مرحله تیمهایی چون روسیه و ترکیه و سوئد و الجزایر گذشته باشیم.
چهار- چرا سیرالئون؟ بازیکنان در انتظار و بازیکنان نیمکتنشین تیم ملی نیاز به تجربه بین المللی بیشتری دارند. به طور مثال علی قلیزاده و سعید آقایی و احمد عبدالهزاده چند بار رو به روی یک تیم خارجی قرار گرفتهاند؟ وقتی به این مرحله میرسیم، بیشتر اندازه کار مهدویکیا را میفهمیم. او که از سنین نونهالی و نوجوانی بازیکنها را به مصاف تیمهای بین المللی میفرستد.
محمد انصاری در پرسپولیس با کیفیت است اما وقتی در تیم ملی مقابل سوریه قرار میگیرد، چنان خودش را گم میکند که 30 دقیقه پایان بازی را به دعوت کیروش روی نیمکت نظاره میکند. شاید فکر میکنید این حرفها و صحبت از تجربه بین المللی یک شوخی است یا حتی یک دستاویز برای توجیه بازی با سیرالئون، اما برای مربیان صاحباندیشه، همه چیز از همین جزئیات آغاز میشود. کیروش حتی بین بازیکنهای استقلال و پرسپولیس و تیمهای شهرستانی تفاوت قائل میشود. علیرضا بیرانوند با همان کیفیت نفت تهران، تا لباس پرسپولیس را نپوشید و تحت فشار روانی سنگینتر قرار نگرفت، مهره فیکس کیروش نشد. و چه بسیار بازیکنهای شهرستانی که در استقلال و پرسپولیس هم تاب نیاوردند. چون بیتسعید که به نیمفصل نکشیده، کولهبارش را بست. حال چطور انتظار داریم کیروش از مسئله به این مهمی به سادگی گذر کند؟
اما در انتخاب تیمی که در خارج از روزهای اندک فیفادی قبل از جام جهانی، حاضر باشد به ایران بیاید و قدرت مناسب هم داشته باشد باید واقعبینانه بحث شود. کیروش در یکی از مصاحبههایش از تیم ملی پرو به عنوان یک تیم با بازیکنهای داخلی و البته باکیفیت نام برد. او به دنبال این بود که در این روز با تیم ملی پرو بازی کنیم. آنها هم شرایطی مشابه به ما دارند و این بازی میتوانست به سود هر دو طرف باشد. این اتفاق رخ نداد. به دنبال بازی با لیبی رفتیم. تیمی که چندی پیش در نبود بازیکنهای اصلی تیمهای مدعی به نیمهنهایی جام ملتهای آفریقا رسید. آنها هم گزینه مناسبی بودند. اما این بازی هم به سرانجام نرسید و به اجبار تن به بازی با سیرالئون دادیم.
در روزی که خیلی ساده میتوان فهمید گزینههای زیادی برای بازی نداریم. حتی دو بازی آینده مقابل با ازبکستان و سوریه هم خارج از فیفادی هستند. باید امیدوار باشیم این دو تیم هم پشیمان نشوند. در واقع کیروش مشکل آمادهسازی تیمهای در سطح ایران را به ایافسی و فیفا مرتبط میداند. او اعتقاد دارد این نحوه برنامهریزی فیفا فقط برای تیمهای سطح یک است. تیمی مثل ایران و مراکش و عربستان و پرو و... نیاز به زمان بیشتری برای آمادهسازی دارند. حال اینکه به اعتقاد کیروش، کنفدراسیون فوتبال آفریقا هوشمندانهتر عمل کرده است و حداقل شرایط را برای حضور بازیکنهای ذخیره و فوتبال داخلی آفریقاییها را با برگزاری جام ملتها قبل از جام جهانی فراهم کرده است. همانطور که مراکشیها از این فرصت استفاده کردند و بازیکنهای ذخیره را در جام ملتها به بازی گرفتند و آمادهسازی مناسبی برای این دست بازیکنها انجام شد.
پنج- کیروش به برنامه و ایدههایش اعتقاد دارد. او یک تئوریسین است.
برنامههایش را باب میل من و شما و چند خبرنگار و برنامه تلویزیونی تنظیم نمیکند. او میخواهد بازیکن ها و تیمش را از یک سطح به سطح دیگر برساند. کیروش کار خودش را انجام خواهد داد، حتی اگر این فریادهای بدهنگامِ گوشخراش، حمایت مردم را از کیروش بگیرند، مرد پرتغالی تنها هم قدم خواهد زد.