چطور فیلم نت با محتوا گوی سبقت را ربود؟
از وقتی سرپرست پرسپولیس تصمیم گرفت به جای جاری ساختن حکم انصاف و عرف جاری در باشگاهها برخی لیدرهای «سرخ» را در جایی ننشاند که سزاوار آنها است، مراتب مخدوشسازی اعتبار یکی از دو باشگاه بسیار پرطرفدار ایران و آسیا شکلی جدیتر و سریعتر از همیشه به خود گرفت. تماشاگران و هواداران البته ولینعمتهای هر باشگاهی هستند و بدون آنان زندگی باشگاهها معنایی ندارد و اگر تیمها برای پیروزی جان میدهند با هدف جان بخشیدن به سکوهای سردی است که فقط گرمای پیروزی آنها را صاحب گرمای حیات میکند اما وقتی سهم هوادار از چیزی که شایسته است بسیار بیشتر شود و کانونی از لیدرها شکل بگیرد که انجمنهای عادی هواداران را نیز متاثر از خویش سازد باید به طور جدی نگران شد، بخصوص اگر مدیر اجرایی اول باشگاه به جای رعایت سلسله مراتب و اصل شمردن تیم و بازیکنان و هواداران عادیاش با برخی لیدرها به گونهای راه بیاید که ناقض اصول باشگاهداری و نافی انگارههای ورزشی است.
در تضاد با روحیات مرد سختکوش
حمیدرضا گرشاسبی در تمامی سالهای خدمتش به ورزش مرد سختکوشی شناخته شده که «ملاحظات» را بر «انصاف و عدل» حاکم نساخته و چه در دوره حضورش در تربیت بدنی خوزستان و چه در سالهای خدمتش در سازمان تربیت بدنی و وزارت ورزش کوشیده است حق را به حقدار بدهد. تلقی او از بسیار مهم بودن هواداران تلقی درستی است اما اگر این کار به قضایای تاسفآور روزهای اخیر منتهی شود باید به این نتیجه رسید که جانشین اکبر طاهری در پرسپولیس به مسیری گام نهاده که شاید فرجامی نه چندان مساعد و چیزی شبیه به پایان کار سلف وی را برای او پی ریزد. سببها و دلایل درگیر شدن کاپیتانهای پرسپولیس با برخی لیدرهای این تیم هر چه بوده باشد در این واقعیت تغییری به وجود نمیآید که مادامی که هر چیزی سر جای خودش ننشیند و هوادار فقط هواداری نکند، حتی باشگاهی مثل پرسپولیس نیز به سوی بیراههها خواهد رفت.
جاده ویرانسازی خویش
تشکیل کانونهای رسمی هواداران در هر جامعه صاحب فوتبال و در هر کشور و هر باشگاهی نه تنها عیب ندارد بلکه کاری مفید و ایجادکننده زمینههای سالمسازی محیط است اما اگر برخی هواداران حقی را برای خود قایل شوند که بیش از حدود شناخته شده است و رفتار مدیران باشگاه شبیه به چیزی باشد که این هفته از سرپرست پرسپولیس مشاهده شد، شک نکنید که فقط طی طریق هر چه سریعتر در جاده «ویرانسازی خویش» آغاز شده است و از این پس سنگ روی سنگ بند نخواهد شد و برخی لیدرها – که البته در اقلیتاند – در تصمیمها و ارتباطهای بزرگتر هم سهمی بیش از معمول را طلب خواهند کرد.
تیمی که همچنان «باشگاه» نمیشود
عجیب است که در حرفهای سی، چهل سال اخیر جعفر کاشانی رییس هیات مدیره پرسپولیس صد بار این شعار تکراری و ملالآور «تیم ما باید تبدیل به باشگاه شود» را شنیدهایم ولی نه تنها اجرای آن را به رغم شخصیت متعالی کاشانی و دیدگاههای ارزنده او هرگز به چشم ندیدهایم، بلکه شاهد ماجراهای اخیر لیدرها در همان باشگاه (ببخشید تیمی!) بودهایم که مدیریت اعلای آن با او است. آیا مدیران سرخ از این طریق میخواهند «تیم»شان را به «باشگاه» تبدیل کنند و تبدیل به نمادی یگانه و نادیده از باشگاهداری در کشورمان شوند؟