از لك و ميثاق تا سوشا
در پرونده گلرهايي كه درخششي جرقهوار داشتند، از خيليها ميشود اسم برد؛ از مهدي واعظي كه در ليگ سوم حرفهاي با پيكان عالي عمل كرد تا حسن رودباريان كه حتي به دروازه تيم ملي رسيد و با پرسپوليس قهرمان هم شد. با اين وجود اما شايد عجيبترين نمونه مربوط به ميثاق معمارزاده باشد. اين دروازهبان خوش قد و بالا در ليگ هفتم با سايپا عملكرد خوبي داشت و براي ليگ هشتم به پرسپوليس منتقل شد. او اما در لباس سرخ نمايشهاي به شدت ضعيف و بحثبرانگيزي ارايه داد تا بعد از دو فصل نيمكتنشيني و بازيهاي يك خط در ميان نااميدكننده، از جمع قرمزها جدا شود. ميثاق در آغاز ليگ دهم به فولاد خوزستان پيوست و اينجا بود كه برشي از تواناييهاي حيرتانگيزش را به ظهور رساند. او در آن فصل به مطمئنترين سنگربان ليگ تبديل شد؛ طوري كه ميشد از واكنشهاي استثنايياش يك فيلم 20 دقيقهاي تهيه كرد. همين مساله باعث شد پرسپوليسيها با فراموشي خاطرات تلخ گذشته دوباره سراغ ميثاق بروند و او را براي ليگ يازدهم به تيمشان برگردانند، اما معمارزاده كه انگار همه تواناييهايش را در اهواز جا گذاشته بود، بار ديگر در تهران تبديل به يك گلر پر اشتباه و غيرقابل اتكا شد؛ آنقدر كه در اوج جواني فوتبالش به پايان رسيد و امروز هيچكس از او هيچ خبري ندارد. سه ضلعي پرسپوليس، فولاد و دروازهبان، البته ميتواند با سوشا مكاني هم كامل شود؛ گلري كه در ليگ سيزدهم براي خوزستانيها عالي بازي كرد و نقش اساسي در قهرماني فولاد داشت، اما سال بعد در پرسپوليس سر دو مربي را به باد داد! خود تراكتور هم كم از اين جور گلرها نداشته است. فراموش نكنيم حامد لك در ليگ سيزدهم براي تراكتور عالي دروازهباني كرد و حتي قهرماني اين تيم در جام حذفي را هم پايه گذاشت، اما سال بعدش دچار افتي فاحش شد؛ طوري كه تبريزيها به كلي قيدش را زدند. اين روند را ميشود براي محسن فروزان هم از حضور موثر در گسترش فولاد و تراكتورسازي تا محو شدن در سياهجامگان در نظر گرفت. به طور كلي به نظر ميرسد در مورد گلرها بايد كمي بردباري به خرج داد و عيار آنها را بعد از چند فصل حضور مستمر در سطح اول فوتبال كشور تخمين زد./