سناریوی ۳گانه ترامپ برای ایران و چین کدامند؟
مهدی مطهرنیا کارشناس مسائل بین الملل در گفت وگویی با شرق درباره تحولات احتمالی در سال ۱۴۰۴ گفت: قطعا سال ۱۴۰۴، سال تصمیمات سخت در همه عرصهها برای تهران خواهد بود. اساسا نه سال ۱۴۰۴، بلکه دهه فعلی که در آن قرار داریم و تقریبا در اواسط آن هستیم، دهه تعیینکنندهای است. چون سال ۱۴۰۴ مصادف با سال ۲۰۲۵ -۲۰۲۶، فاصله زمانی تعیینکنندهای برای استقرار نظم نوین جهانی و شروع قرن نظامی - امنیتی از سال ۲۰۳۰ میلادی است. یعنی از سال ۱۴۱۰ این نظم نوین جهانی به شکل تمام عیار خود را در منطقه و جهان نشان میدهد. به همین دلیل است که دهه نخست ۱۴۰۰ از ۱۴۰۰ تا ۱۴۱۰ برای ایران بسیار تعیینکننده خواهد بود و به همین واسطه سال ۱۴۰۴ سال بسیار پر اهمیتی برای ایران خواهد بود.
وی افزود: باید از منظر ادراک آن چه در آینده خاورمیانه در کل جهان رخ خواهد داد به دو مقوله اساسی در نظام بینالملل توجه کنیم؛ اول دگرگونی و تغییر و تحولات در هندسه جهانی قدرت با محوریت سطح بالایی و رویی و دومین نکته، دگردیسی قدرت در لایههای زیرین هندسه جهانی است. بی شک این دو نکته مهم تحولات جدید و در عین حال جدی را در منطقه و جهان رقم خواهد زد. با توجه به این واقعیتها است که ۱۴۰۴، سال تعیینکنندهای در گذار از نیمه نخست دهه ۱۴۰۰ به نیمه دوم است. یعنی در پنج ساله اول این دهه شمسی ما با مجموعه حوادثی مواجه بودیم که با شروع ریاست جمهوری دولت سیزدهم و تحولات آن در داخل منطقه و جهان شروع شد و اکنون با دولت چهاردهم در حالگذار به پنج ساله دوم هستیم و با توجه به اتفاقات سال ۱۴۰۰، ۱۴۰۱، ۱۴۰۲ و ۱۴۰۳ باید دید که تهران چه مسیری را برای این گذار در سال ۱۴۰۴ تخاذ میکند.
مطهرنیا درباره ارزیابی خود از سال آینده گفت: فارغ از اینکه چه اتفاقاتی در سال ۱۴۰۴ روی دهد، قطعا آن چیزی که روی خواهد داد این است که سال ۱۴۰۴ سال گذار است. به این معنا که دیگر نمیتواند تهران این تصور را داشته باشد که میتواند شرایط را به سالها و دهههای گذشته برگرداند.
وی افزود: من معتقدم و دوباره تاکید میکنم ما در حال گذار و ورود به یک نظم نوین هستیم و مطمئن باشید که سال ۱۴۰۴ با تمرکز بر این واقعیت که دونالد ترامپ روی کار آمده است، سالی به مراتب سختتر، پیچیدهتر و در عین حال با مجموعهای از تحولات شگرف و حتی بیسابقه تر همراه خواهد بود که به نظر من سال آتی را در قیاس با سال ۱۴۰۳، سالی پراهمیتتر و در عین حال حساستر میکند. در سال ۱۴۰۴ تغییرات آرایشی و تغییرات محتوایی تحت تأثیر تحولات پرشتابی قرار خواهد گرفت. این موضوع تنها مختص ایران هم نیست. حتی کشوری مانند ایالات متحده آمریکا به عنوان بنیان قدرت جهانی هم باید این گذار و این نظم نوین را تجربه کند. به همین دلیل است که دونالد ترامپ فردی مانند ایلان ماسک را در مسند جدیدی به عنوان وزارت آینده یا وزارت بهبود قرار داده است.
به گفته وی، آمریکا سه اقدام جدی را برای گذار از خاورمیانه و آسیای میانه و تمرکز بر مهار چین در دستور کار دارد. نخست مدیریت و حل پرونده فعالیتهای هستهای، موشکی و نفوذ منطقه ایران با هدف حفظ امنیت اسرائیل و کشورهای همپیمان. دوم باز تعریف مهندسی هندسه قدرت در لایههای پایین تر ناظر به منطقه غرب آسیا و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس که این بازتعریف هندسه قدرت مطابق با اقتضائات مربوط به تغییر هندسه قدرت در لایههای بالایی و در مسیر اهداف و منافع ایالات متحده خواهد بود. سومین اقدام هم خروج اسرائیل از انزوای دیپلماتیک و تلاش برای تعمیم و گسترش روابط با کشورهای پیرامونی است که پیمان ابراهیم و برقراری روابط دیپلماتیک امارات متحده عربی و بحرین با اسرائیل و همچنین روابط مراکش و سودان با اسرائیل در دولت اول ترامپ، عملا یکی از مهمترین گامهای آمریکا در این راستا تلقی میشود و دولت دوم ترامپ هم به دنبال ادامه همان سیاست قبلی دولت او خود است.
وی افزود: تهران در مسیری قرار دارد که یا باید متحد استراتژیک آمریکا باشد یا قربانی بزرگ؛ یعنی آمریکا در کلان استراتژی خود، تهران را متحد راهبردی برای ایجاد قفل کمربندی از خاورمیانه به سمت آسیای میانه و نهایتا آسیای شرقی با هدف مهار چین میداند و اگر میبینید که دونالد ترامپ ظرف کمتر از یک ماه از بازگشت به کاخ سفید با احیای کارزار فشار حداکثری است و اکنون به دنبال توافق یا بمباران تهران است، اقدامی است که باید واشنگتن برای کنترل حد فاصل هارتلند - ریملند از خاورمیانه تا آسیای میانه با مرکزیت تهران انجام دهد.
مطهرنیا تاکید کرد: اکنون که آمریکاییها مانیفست سیاست خارجی خود را تقابل با چین قرار دادهاند و فصل جدیدی در رقابتهای ابرقدرتها شکل خواهد گرفت، نباید جمهوری اسلامی ایران این گونه تصور کند که با سرسپردگی کامل به چین، روسیه میتواند منافع خود را تضمین کند. ما باید با هوشمندی و خرد دیپلماتیک به این درک و باور برسیم که بهترین و بیشترین منافع ما در برقراری روابط با همه کشورها و به خصوص ابرقدرت ها، آن هم به شکل متوازن و موازی است. ایران قرار نیست برای اینکه به منافع خود در این تنش دست پیدا کند حتما به جرگه و یا جبهه یکی از این ابر قدرتهای بلوک غرب یا بلوک شرق بپیوندد. بلکه جمهوری اسلامی ایران با انعطاف سیاسی، خرد دیپلماتیک و هوشمندی میتواند با برقراری روابط با تمام طرفها، بیشترین منافع را برای خود به دست آورد. قطعا هر اقدام و تصمیمی برای وابستگی به یکی از کشورها و ابرقدرتهای بلوک شرق یا غرب سبب خواهد شد که ایران از دیگر منافع طرف مقابل محروم شود.