حزباللهیهای تقلبی را بهتر بشناسید!
فضلی نژاد در ابتدای سخنانش با بیان اینکه «ممکن است برخی پرسشها دوستانی را برنجاند، گفت: پیشاپیش مراتب احترام مرا بپذیرید اما در شرایط کنونی چارهای جز گفتوگوی صریح نیست؛ از منظر من هر حزبی که در ایران امروز مدعی اصلاحگری و انقلابیگری است و میخواهد به نسل نو بیاندیشد، ناگزیر باید به ۵ پرسش بنیادین پاسخ دهد:
سوال اول ۱-چگونه میتوان جزیی از فساد حاکم بود اما با این فساد مبارزه کرد؟
آیا حزب نسل نو که مدعی عقلانیت انقلابی است ابتدا میتواند با فساد درون اصولگرایان که انقلابیها را سرخورده کرده، مبارزه کند تا مردم دیگر ادعاهایش را از او بپذیرند؟ یا این حزب نیز مقوم الیگارشی حاکم موجود خواهد بود؟ و به سیاستمداران خردهپا برای تامین منافعش میدان خواهد داد؟
سوال دوم۲-چگونه میتوان دم از ترقی و نوگرایی زد، اما به مرتجعان و فرصتطلبان در سیاست میدان داد؟
سروران ارجمند میدانند که بزرگترین خیانتهای ایدئولوژیک و معرفتی به انقلاب اسلامی به دست انقلابیون مرتجع و حزباللهیهای تقلبی انجام شده است.
حزباللهیهای تقلبی گاهی بهنام اصولگرایی، گاهی بهنام اصلاحطلبی و گاهی بهنام عدالتخواهی مذمومترین قرائتها از دین را در جامعه رواج دادند و بخشی از مردم و جوانان را از اسلام و انقلاب نفرتزده کردند.
در سالیان گذشته حزباللهیهای تقلبی پایگاه گستردهای میان اصولگرایان یافتند و گرچه از مطهری و بهشتی و مفتح و طالقانی و... سخن گفتند و برای تثبیت قدرت سیاسی خود از وجه دینی و مردمیِ متفکران انقلاب بهره بردند، اما مغز اندیشه و مخ نظری آنها را دور ریختند.
این خیانت را مارکسیستها یا لیبرالها نکردند؛ ستمی بود که انقلابیون به متفکران اصیل کردند و با بهرهکشی از کالبُد و ظاهر متفکران و دور ریختن معرفت و نظریهشان، دستگاه معرفتی انقلاب را ویران کردند.
پیامد میدان دادن اصولگرایان به مرتجعان و نفوذیها، تعطیل کردن کارخانه قدرتسازی ایران در سطوح گوناگون است که امروز مصداق آشکار آن را در مدیریت صداوسیمای جمهوری اسلامی میبینید.
تا کجا میخواهید با این جریان مماشات کنید؟
حزباللهیهای تقلبی، مانند احمد الشرع در سوریه، جولانیهای فردا در ایران هستند. بنیادگرایی آنها همانقدر که به ظاهر محکم و استوار بهنظر میرسد، در باطن سست و بیبنیاد است چون به غایت فرصتطلب هستند.
سوال این است آیا قدرت مبارزه با این فرصتطلبان و اراده رویارویی با مرتجعان را دارید یا میخواهید تصویری منفعل، کلیشهای و بازنده را به مخاطبان خود مخابره کنید؟
سوال سوم ۳-بهنظر میرسد فرصتطلبان میخواهند سیاست ایران را وارد دوره خونبار خود کنند تا عصر دولتهای کوتاهمدت آغاز شود. چقدر برای چنین وضعی آماده شدهاید؟
انقلاب توافقی
سوال چهارم ۴-آیا میخواهید در اشتباهترین نقطه تاریخ انقلاب اسلامی بایستید، همانطور که عموم اصولگرایان در این نقطه ایستادهاند یا احزابی مانند نسل نو بهدنبال گذار از این تاریکی هستند؟
هر جریان و نیرویی که بهدنبال تفاهم با نسل نوخاسته ایران است، لاجرم باید بهدنبال صورتبندی ایده «انقلاب توافقی» باشد. مردم ایران در لحظه حاضر یک انقلاب توافقی با حکومت را میخواهند تا از بنبست موجود گذر کنند. آیا اراده اندیشیدن به چنین انقلابی را دارید؟
انقلاب توافقی، آینده ایران است: چرا که؛
اولاً: جوامع بشری پس از سپری کردن یک دوره تاریخی فشرده و درگیر نیاز به «توافق مجدد» و «قرارداد جدید» میان نیروهای فعال، طبقات اجتماعی و اقشار گوناگون دارند.
دوم اینکه جامعه ایران در ۱۵۰ سال گذشته یک روند خونین تاریخی را پشت سرگذاشته و ۳ دوره از ۳ چرخه انقلابها، جنگها و کودتاها را سپری کرده است و امروزه باید با اجتناب از هر سه گزینه بهسوی یک «دولتسازی پایدار» حرکت کند.
سوم اینکه جمهوری اسلامی برای مدیریت منازعات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی موجود، بهجای ایجاد بحرانهای خود انگیخته، باید بهسوی بازتوزیع قدرت در همه سطوح حرکت کند. بنابراین، چارهای جز یک توافق جدید با همه نیروهای فعال ندارد.
چهارم اینکه اگر جمهوری اسلامی تن به یک انقلاب توافقی ندهد، باید انتظار دگرگونیهای رادیکال را داشته باشد. بنابراین در این مقطع تاریخی، احزاب، جریانها و نیروهای سازنده تحولات، همچنان میتوانند با مدیریت برخی متغیرهای قدرت از وقوع رویدادهای غیرقابل پیشبینی که ممکن است خطر تعرض به تمامیت ارضی یا فروپاشی اجتماعی و سیاسی را افزایش دهند، جلوگیری کنند.
و با صورتبندی یک انقلاب توافقی اجازه ندهند که متغیرها و ارادههای خارجی برای ایران بزرگ در آینده تعیین تکلیف کنند.
*تغییر رژیم حقوقی قانون اساسی، لازم به انقلاب توافقی است.
پنجم اینکه تغییر رژیم حقوقی قانون اساسی، لازم «انقلاب توافقی» است. روشن است که مردم میخواهند بساط خاندانهای حکومتگر، بساط حماقت در حکمرانی، بساط ابتذال رسمی و لمپنیسم قانونی میان حکمرانان و حکومتگران و بساط تبعیضهای ناروای دولتی برچیده شود. همه به نظم کنونی معترض هستند و ما باید از آشوب این دیوانسالاری ورشکسته عبور کنیم.
یک راه تغییر نظم موجود، تغییر قانون اساسی است که شهادت آقای رئیسی، بهترین زمان برای یک رفراندوم عمومی بود، اما با غفلت نیروهای سیاسی و احزاب این فرصت از بین رفت.
انقلاب توافقی و تغییر رژیم حقوقی قانون اساسی نه خلاف مقدسات است، نه خلاف اصول موضوعه انقلاب اسلامی است، نه خلاف تجربه تاریخی جمهوری اسلامی خصوصاً در سال ۱۳۶۸ و بازنگری قانون اساسی است، بلکه روندی برای طراحی دوباره و بازطراحی جمهوری اسلامی و بازتوزیع قدرت به نحو عادلانه در کل سطوح اجتماعی است.
انقلاب توافقی یک گذار مذاکره شده به ایران قوی را رقم میزند که در غیاب آن امکان انقلابهای ناخواسته، جنگهای تصادفی و شاید کودتاهای نامقدر تقویت شود.
و سوال پنجم و آخر-آیا وفاق نمایشی را مقدم بر توافق واقعی میدانید؟
یا برعکس، معتقد هستید که وفاق نمایشی راهی به ترکستان است که با وضع موجود حکومت را از درون میپوساند؟
توافق با جامعه مقدم بر وفاقِ درونِ حکومت است.
اگر توافق اجتماعی کامیاب باشد، میتوان امید به افزایش همبستگی ملی و سرمایه اجتماعی داشت و آن را به وفاق ترجمه کرد.
درواقع، وفاق، معجزه تقسیم قدرت است.
سرورانی که در این جمع از میان کارگزاران نظام حضور دارند، آیا آمادگی تقسیم قدرت را دارند یا به انحصارگرایی بیشتر میاندیشند.