نقد فیلم| هنوز هم دنبال آرمانشهر میگردیم!
منوچهر دین پرست - ضمیمه ادب و هنر روزنامه اطلاعات| «مگالوپلیس»(Megalopolis) فیلمی حماسی و علمی-تخیلی به نویسندگی، کارگردانی و تهیهکنندگی «فرانسیس فورد کاپولا» است که در سال ۲۰۲۴ اکران شد. این فیلم، داستان معمار بلندپروازی به نام سزار کاتیلینا(با بازی آدام درایور)را روایت میکند که در تلاش برای ساخت شهری آرمانی در نیویورک پس از فاجعهای بزرگ است. او در این مسیر با موانع متعددی از سوی شهردار سیسرو (جیانکارلو اسپوزیتو) و دیگر شخصیتهای قدرتمند مواجه میشود.
«کاپولا» از دهه ۱۹۸۰ در فکر ساخت این فیلم بود و پس از چندین دهه برنامهریزی و تأخیر، سرانجام با بودجهای بالغ بر ۱۲۰ میلیون دلار، عمدتاً از سرمایه شخصی خود، آن را به سرانجام رساند. با این حال، «مگالوپلیس» در گیشه موفقیت چندانی کسب نکرد و با فروش ۵/۱۲ میلیون دلاری، نتوانست انتظارات را برآورده کند. مگالوپلیس به بررسی مفاهیمی مانند آرمانشهر، پیچیدگیهای زندگی شهری و تقابل ایدئالها با واقعیتهای اجتماعی میپردازد.
فرانسیس فورد کاپولا بیش از ۴۰ سال برای ساخت مگالوپلیس تلاش کرد. زیرا این فیلم رؤیای شخصی او بود و مفاهیم فلسفی، سیاسی و اجتماعی عمیقی را بررسی میکرد. او از دهه ۱۹۸۰ به این ایده فکر میکرد و هدفش خلق یک اثر حماسی بود که به مسائل تمدن، پیشرفت شهری و برخورد آرمانگرایی با واقعگرایی بپردازد.
کاپولا از دههها قبل این داستان را در ذهن داشت و آن را مهمترین پروژه زندگیاش میدانست. کاپولا همیشه به تاریخ روم علاقه داشت و این فیلم را به نوعی بازتابی از ایدههای روم باستان در دنیای مدرن میدانست. او میخواست اثری بهجا بگذارد که به مردم درباره اهمیت تمدن، سیاست و آینده شهرها فکر بدهد. با وجود این که فیلم در گیشه موفق نبود، اما مگالوپلیس برای کاپولا یک اثر شخصی و هنری محسوب میشود که نشاندهنده دیدگاههای بلندپروازانه او است.
فیلم مگالوپلیس را باید یک فیلم فلسفی محسوب کرد. این فیلم فقط یک داستان علمی-تخیلی یا درام شهری نیست، بلکه کاپولا از آن بهعنوان بستری برای بررسی پرسشهای عمیق فلسفی درباره تمدن، قدرت، پیشرفت و ماهیت بشری استفاده کرده است. شخصیت اصلی فیلم، میخواهد شهر را به آرمانشهری تبدیل کند، اما در برابر سیاستمداران فاسد و محدودیتهای جامعه قرار میگیرد. این تقابل میان رؤیا و واقعیت یکی از مفاهیم مهم فلسفی است.
همچنین فیلم به ایدههای فیلسوفان رومی مانند سیسرون و کاتیلینا اشاره دارد و به نوعی بازتابی از پرسشهای تمدنی درباره سقوط و پیشرفت جوامع است. مگالوپلیس بررسی میکند که چگونه قدرت و سیاست بر توسعه جامعه تأثیر میگذارند و آیا یک فرد میتواند مسیر تاریخ را تغییر دهد یا نه. باید گفت که فیلم درباره این است که آیا فناوری و نوآوری میتوانند ما را به آیندهای بهتر ببرند یا این که همچنان اسیر ذات انسانی و محدودیتهای اجتماعی خواهیم بود. کاپولا در این فیلم سعی دارد نشان دهد که آیا شهرهای ما واقعاً به سمت آرمانشهر حرکت میکنند یا در چرخهای از فساد و نابرابری گرفتار شدهاند؟
فرانسیس فورد کاپولا در مگالوپلیس، بارها به یونان باستان ارجاع میدهد. زیرا این فیلم از نظر مفهومی و ساختاری به ایدههای فلسفی، اسطورهای و سیاسی تمدن یونان وابسته است. او از عناصر فلسفه یونانی برای طرح پرسشهایی درباره ماهیت تمدن، سیاست، سرنوشت و آرمانشهر استفاده میکند. شخصیت اصلی، سزار کاتیلینا، شبیه به فیلسوف-شاه افلاطون در جمهوریت است. او رؤیای یک آرمانشهر دارد، اما با موانع قدرتهای فاسد مواجه میشود. کاپولا همانند افلاطون، این پرسش را مطرح میکند که آیا انسان میتواند جامعهای ایدئال بسازد؟
فیلم از ساختار تراژدی یونانی بهره میبرد. جایی که قهرمان با سرنوشت خود دستوپنجه نرم میکند. همانند قهرمانان تراژدیهای سوفوکل و اوریپید، سزار با نیروهایی فراتر از ارادهاش مواجه است که مانع تحقق آرمانهای او میشوند. مگالوپلیس به بحرانهای دموکراسی و چالشهای آن اشاره دارد.
مشابه آنچه که در آتن باستان نیز وجود داشت. شخصیتهای فیلم مانند سیاستمداران یونان باستان، میان قدرت، اخلاق و فریبکاری گرفتار شدهاند.
همچنین فیلم این پرسش را مطرح میکند که آیا ما از تمدنهای گذشته چیزی یاد گرفتهایم؟ کاپولا به شباهتهای بین شهرهای مدرن و شهرهای بزرگ یونانی مانند آتن اشاره دارد و نگاهی انتقادی به وضعیت تمدن معاصر دارد. جذابیت داستان مگالوپلیس تا حد زیادی به سلیقه مخاطب بستگی دارد.
این فیلم یک روایت استاندارد و تجاری مانند آثار هالیوودی ندارد، بلکه بیشتر یک اثر فلسفی و هنری است که میتواند برای برخی تماشاگران شگفتانگیز و برای برخی دیگر دشوار یا گیجکننده باشد.
فیلم از تاریخ روم و یونان باستان الهام گرفته و داستانی شبیه به یک تراژدی کلاسیک دارد. اگر کسی به فلسفه، سیاست و اسطوره علاقه داشته باشد، این جنبهها میتواند داستان را برایش جذابتر کند.
شخصیتهای فیلم چندبعدی هستند و بهراحتی نمیتوان آنها را خوب یا بد دانست. این پیچیدگی باعث میشود که فیلم عمق بیشتری داشته باشد. حتی اگر داستان برای برخی سختفهم باشد، زیبایی بصری فیلم و سبک منحصربهفرد کاپولا میتواند آن را تماشایی کند.
اما ممکن است برای برخی این فیلم جذاب نباشد. فیلم ساختاری روایی کلاسیک ندارد و بیشتر شبیه یک بیانیه فلسفی است تا یک داستان پرکشش با ضربآهنگ سریع.
گفت وگوهای فیلم پیچیده و پر از ارجاعات فلسفی است که ممکن است برای برخی تماشاگران خستهکننده یا دشوار باشد.
اگر کسی انتظار یک فیلم پرتنش، اکشن یا درام رایج را داشته باشد، ممکن است با ریتم کند و فضای انتزاعی آن ارتباط برقرار نکند.