استقلال روز سیاهی را در تبریز نداشت که از آن یک بحران بسازد. شکست در دقیقه آخر بازی هر وقت ممکن است اتفاق بیفتد اما استقلال در جریان بازی نشانههای امیدوارکننده فنی داشت و حتی میتوانست تیم برنده در هفته اول باشد. سرمربی جدید و بازیکنان جدید تیم تازهای برای استقلال ساختهاند که برای نتیجهگیریاش زمان لازم است و این بدیهیات را هر کسی میداند.
استراماچونی اما در پایان بازی در اندازهای عجیب عصبانی بود، عصبانیت توأم با پرخاش و رفتارهای تند بعد از شکست. اگرچه بدیهی است که او باید در جریان بازی مترجم میداشت اما ترجمه حرفهای سرمربی در جریان بازی با دایره واژگان کوچک، برای چند نفر روی نیمکت استقلال هم مقدور بود و به گفته جواد زرینچه حتی استراماچونی در جریان بازی تقاضای ترجمه و انتقال حرفهایش به بازیکنان را نداشت. ترجمه حرفهای ساده یک مربی روی نیمکت که خودش هم تسلط چندانی به زبان انگلیسی ندارد، «به سوی فانوس دریایی» اثر ویرجینیا وولف نیست که با جریان سیال ذهن، مترجمان از ترجمهاش عاجز شوند. او در رختکن و جلسه پیش از بازی مترجم داشت و احتمالاً اگر از جریانهای بیرونی باشگاه ذهنش را خالی میکرد، درباره مترجم نیز میتوانست مدتها پیش با باشگاه به توافق برسد.
عصبانیت استراماچونی هم عجیب نبود و بعد از شکست اول یک مربی میتواند عصبانی باشد، اگرچه حق ندارد صندلی را هنگام رفتن از سالن کنفرانس پرت کند اما استراماچونی و باشگاه استقلال در مدت اخیر هرگز شفاف درباره انتخاب مترجم حرف نزده بودند و این موضوع به بحران بازی اول از نگاه استراماچونی تبدیل شد اما فارغ از مسأله مترجم که به سادگی قابل حل بود، باید پرسید که آیا فتحی و استراماچونی آنچنان از هم دور هستند که مسائلی پیش پا افتاده بین آنها به بحران تبدیل شود؟ مسأله کلیدی باشگاه استقلال که در بازی اول بروز کرد، همین دوری کلیدیترین پستهای باشگاه از یکدیگر است.
بعد از این اتفاقات در تبریز، گزارش گاتزتا هشدار دوبارهای برای باشگاه استقلال بود. رسانه ایتالیایی درباره زندانی بودن استراماچونی در ایران و علاقه او و مدیربرنامههایش به فسخ قرارداد نوشت و اینکه استراماچونی باید غرامت ۳ میلیون یورویی پرداخت کند و به همین دلیل نتوانسته از زندان فرار کند. بدیهی است که اطلاعات این گزارش از طریق استراماچونی یا مدیربرنامههای او به گاتزتا رسیده و اگر برداشت استراماچونی از وضعیت خود این است که در زندان گرفتار شده، چگونه میتواند در ادامه راه مربی موفقی برای استقلال باشد؟
استراماچونی بعد از شکست مقابل ماشینسازی گفت که میجنگد و ادامه میدهد اما آنچه در گاتزتا نوشته شده با آنچه سرمربی استقلال در کنفرانس گفت تفاوت در معنا دارد. میل به جنگیدن و ادامه دادن با گرفتار شدن در زندان تفاوت دارد. اولی اشتیاق به موفقیت است و دومی در بند افتادن. درباره استراماچونی چطور فکر کنیم؟ مردی که میخواهد بجنگد یا مردی که به بند افتاده؟ شاید هم هر دو. مردی که به بند افتاده و میجنگد. این دومین بار است که باشگاه استقلال باید درباره مربی خود از رسانههای ایتالیایی اطلاعات بگیرد. اولین بار خبر تهدید به استعفای استراماچونی از ایتالیا آمد و بازنشر آن توسط استراماچونی به معنای تأییدش بود و بار دوم خبری درباره زندانی شدن استراماچونی رسید. استقلال آیا هر بار میخواهد منتظر بنشیند و ببیند مربیاش از ایتالیا چه پیامی به باشگاه میدهد؟
استقلال در آینده نیز میتواند هر بار دچار بحرانهای جدی باشد، چون مربیاش انگار عادت دارد مثلاً در لیگ ایران شکست بخورد و در ایتالیا توجیه کند. این شاید سرمایهگذاری رسانهای برای کاری در اروپا باشد، نه فقط پیامهای هشدارآمیز به مدیریت باشگاه استقلال اما هر چه هست، از دل این بازیها یک تیم موفق ظهور نمیکند. کنایه آخر را باید به استراماچونی زد که اقتدار و ادای اقتدار قابل تشخیصاند.