سرویسهای آنلاین تماشای فیلم و سریال با همه انتقادهایی که به آنها وارد است، یک حسن بسیار بزرگ دارند و آن هم آزادی عمل بیشتر در برنامهسازی است. برنامه «همرفیق» با اجرای شهاب حسینی که مدتی است از «نماوا» در حال پخش است یکی از برنامههای مجری محور است که در طول سالهای اخیر فقدان آن به طور جدی احساس میشد. اگرچه صدا و سیما برنامههای مجری محور بسیاری تولید و پخش میکند اما مدتهاست که این سبک برنامهها در سیمای ملی جذابیتشان را برای مخاطب از دستداده بودند و از آنجایی که پلتفرمهای دیگر توان رقابت با صداوسیما را نداشتند تا خلاقیت را وارد سبک برنامهسازی کنند، با کمبود برنامههایی مواجه بودیم که بتوانند مردم را پای تلویزیون بکشاند. بهجز تعداد محدودی برنامه سرگرمکننده بقیه تولیدات، کپیهای ضعیفی از روی دست هم بود و تنها وظیفه پر کردن کنداکتور شبکهها را به عهده داشتند که طبیعتا با اقبال تماشاچی مواجه نمیشدند.
تلاشهای چند شبکه اینترنتی برای ساخت برنامههای ترکیبی مجری محور هم با وجود دعوت از مهمانان جذاب و گفتگوهای پر چالش، به نتیجه چندانی نرسید. هرچند این تلاشها قابل تقدیر بود اما به خاطر نوع پخش و کیفیت نهچندان مناسب دکور و ضعفهای فنی از جمله فیلمبرداری و تدوین، این ساختهها مخاطب محدودی داشتند.
اما ویاودی نماوا بعد از ساخت چند سریال و برنامه سرگرمکننده وارد فاز برنامهسازی ترکیبی با سبک و سیاقی تازه و نو شد. دعوت از شهاب حسینی بهعنوان مجری اولین برگ برنده این برنامه بود. اعتبار شهاب حسینی در بین چهرههای هنری و ارتباط گستردهاش با اهالی سینما و موسیقی و همچنین دست باز این ویاودی در دعوت از چهرههایی که عموما صدا و سیما ارادهای برای دعوت از آنها نداشت، سبب شد بسیاری از شخصیتهای محبوبی که مردم خیلی وقت بود آنها را در یک گفتگوی صمیمی ندیده بودند، روبهروی شهاب حسینی بنشینند. اما سبک و سیاق گفتگو، تنها جذابیت این برنامه نیست؛ حضور پررنگ موسیقی در این برنامه بهشدت احساس میشود. اجرای زنده گروه بمرانی، معرفی یک ساز در هر برنامه و دعوت از نوازندگان زن، قدمهای مثبتی است که «همرفیق» برداشته و نمیتوان نادیدهاش گرفت. این ظرافت و اهمیت به موسیقی در یک برنامه سرگرمکننده، میتواند نوعی مقابله با عدم نمایش ساز در صداوسیما باشد. رفتاری متحجرانه که همیشه با اعتراض هنر دوستان همراه بوده و هیچکس هم دلیل روشنی برایش نمیآورد.
در بین قسمتهایی که از همرفیق پخش شد و توانست مخاطبان زیادی را هم جذب کند، هر کدام یکجور دیدنی بودند و ویژگیهای منحصر به فردی داشتند اما قسمت اخیر همرفیق یعنی حضور علی انصاریان بهعنوان یار و رفیق دیرینه رضا صادقی، مهمان اصلی برنامه، بسیار پربیننده شد.
حضور علی انصاریان ستاره محبوب فوتبال و چهره تلویزیونی دوستداشتنی که در زمان پخش این قسمت همرفیق، یک هفته از سفر ابدی نابهنگام و دردناکش میگذشت، بینندههای فراوانی را با خودش همراه کرد. این برنامه که با موافقت خانواده علی انصاریان اکران شد به نوعی ادای احترام به این چهره دوستداشتنی بود که جایگاه ویژهای بین مردم داشت چراکه از دل مردم بیرون آمده بود و با درد مردم غریبه نبود.
کارکرد مهمتر این برنامه علاوه بر ادای احترام و زنده نگه داشتن یاد و خاطره انصاریان، نوعی سوگواری برای مردمی بود که هر روز عزیزانشان را از دست میدهند اما فضایی برای سوگواری ندارند. سوگ ناتمامی که به خاطر محدودیت در تدفین و برگزاری مجلس ترحیم، میتواند مانند بمبی عمل نکرده یک روز بر سر جامعه آوار شود. این برنامه فرصتی بود تا در خلوت یا کنار عزیزانمان، دل به تصاویر بسپاریم و اشک بریزیم برای انصاریانهایی که از کفمان رفتند و حتی مأمنی نداشتیم تا زخمهای دلمان را کنارشان سبک کنیم.
علی انصاریان در کنار رضا صادقی که خود نمادی از بخشش و بزرگواری و نادیده گرفتن مشکلات زندگی است، به برنامه دعوت شده بود. برنامهای که قرار بود مردم را بخنداند و حالا هم خنداند و هم گریاند.
او در شرایطی که نمیدانست آخرین فرصتش است، حرفهایش را زد، گلههایش را کرد و برای بار آخر مردم را خنداند. حضور انصاریان در این برنامه به دوستدارانش این پیام را داد که او هیچوقت از بین آنها نخواهد رفت و جاودان خواهد ماند. جاودان خواهد ماند چرا که تا روزی که زنده بود از هر تریبونی استفاده کرد تا حرفهای مردمی را که بینشان بزرگ شده بود، بزند و حالا نیست تا یکبار دیگر اخطار بشنود و ممنوعالتصویر شود و به قول خودش «گردن بگیرد».
آهنگ «وایسا دنیا»ی رضا صادقی که گویا از روز ازل برای سوگ او نوشته شده بود، برای لحظهای به دل علی انصاریان انداخت که شاید دنیا بچرخد و خندههایش نباشند. لحظه نشستن مرغ آمین روی شانههای علی انصاریان وقتی گفت: « کاش دنیا وایمیساد، آدم میتونست یه جا پیدا بشه، نه؟» برای همیشه در دوربینی که او را دوست داشت و انصاریان هم عاشقش بود، ثبت شد و این آخرین حاشیهای بود که علی انصاریان با شیطنت همیشگیاش ساخت.
مردم در همان شب و در لحظه پخش برنامه واکنشهای زیادی به این قسمت داشتند که گواه همین سوگواری دست جمعی بود و مرور بعضی از آنها خالی از لطف نیست:
-فکر کنم علی انصاریان جزو معدود آدمهایی باشه که بعد مرگش هم هنوز داره آدم رو میخندونه، دم خانوادهاش گرم که اجازه پخش دادن، واقعا سخته دیدنش (من سعی کردم جوری نگاه کنم برنامه رو که انگار زنده است هنوز)
-بغض کنی، گریه کنی، بخندی، میشی شبیه دیوونهها. این حال همه ماها بود حین دیدن همرفیق. چه کردی با ما آقای علی انصاریان؟
-ایکاش دنیا یه جا وایمیستاد آدم میتونست پیاده شه نه؟! لی انصاریان، امشب چقدر با گریه خندیدم. دمت گرم.
-خیلی مقاومت کردم که قسمت جدید همرفیق با حضور علی_انصاریان رو نبینم؛ دیدم و خندیدم و بغض کردم و زار زدم. روحت شاد پسر. من هنوز باورم نمیشه تو رفتی. بعضی رفتنها باورِ آدم نمیشه
-اونجایی که علی انصاریان میگه: «کاش دنیا وایمیساد، آدم میتونست یه جا پیدا بشه، نه؟» این روزا، بیشتر و بیشتر از قبل فهمیدم مرگ چقدر میتونه نزدیک باشه، میتونه هر لحظه باشه. چیزی که بهش در عین فانی بودن انسان میرسم اینه که هر لحظه رو تمام و کمال و در حد توان خودم زندگی کنم.
-چقدر پر از خنده بودی آقای انصاریان، چقدر پر از زندگی بودی و چقدر مرگ به تو نمیاد! بهتنهایی کل برنامه رو در حضور دو ستاره دست خودت گرفته بودی.
-عاقبت بخیری یعنی؛ شبِ هفتت، رو لبِ یه ایران لبخند بیاری. روحت شاد
-برنامهی همرفیقِ علی انصاریان واقعاً عجیبه. انگار یه فرصت دیگه خواسته بود تا بیاد هر چی تو دلش مونده رو بگه، خدا هم قبول کرده! واکنشهای شهاب حسینی و رضا صادقی هم تکمیلکننده بود. حقیقتاً روحش شاد.
-تو همرفیق بیشتر از علی انصاریان دلم برای رضا صادقی سوخت... رفیق از دست دادن خیلی سخته. خیلی.
-توی برنامه هم رفیق علی انصاریان گفت کاش دنیا وامیستاد آدم میتونست یه جا پیاده شه؛ انصاریان این حرف رو اون لحظه به شوخی گفت ولی دنیا جدی پیادهاش کرد… روحش شاد و یادش گرامی
-علی انصاریان اومد تو همرفیق هر کاری دلش خواست، هر حرفی تو دلش بود زد و رفت که رفت... علی تو خندیدی و من زار زار اشک ریختم...