نواتل
amarkets

وقتی اقتصاد در استراتژی‌های خارجی ایران گم شد

محمدحسین عادلی، رئیس پیشین بانک مرکزی گفت: چرا در فلان سال سه برابر عربستان و نیم برابر ترکیه، تولید ناخالص داخلی داشتیم، ولی امروز به یک سوم اینها رسیده‌ایم. اگر می‌خواهیم امنیت درون‌زا داشته‌باشیم، باید قدرت اقتصادی داشته‌باشیم.
۱۷:۵۰ - ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴
وانانیوز|

اطلاعات نوشت: همایش بزرگداشت روز ملی خلیج فارس با عنوان «خلیج فارس در پرتو تحولات منطقه‌ای و بین‌المللی»، صبح روز پنجشنبه ۱۱ اردیبهشت از سوی اندیشکده مطالعات خلیج فارس در مؤسسه اطلاعات برگزار شد که شرح آن را در ذیل می‌خوانید:

علی جنتی، رئیس هیأت امنای اندیشکده خلیج فارس در آغاز این همایش گفت: امروز در خدمت شخصیت‌هایی هستیم که سالیان زیادی در حوزه مذاکرات و دیپلماسی و در راستای منافع ملی فعالیت کرده‌اند. خلیج فارس، این آبراه استراتژیک و تاریخی، نه تنها قلب تپنده اقتصاد جهانی، بلکه گهواره تمدن‌ها و فرهنگ‌ها و تعاملات بشری در طول قرن‌ها بوده‌است و به همین دلیل همواره مورد توجه قدرت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی بوده و امروز نقش کشورهای حوزه خلیج فارس، به‌ویژه ایران در شکل‌دهی به آینده‌ای مبتنی بر صلح و همکاری و توسعه پایدار، اهمیت پیدا کرده‌است.

اندیشکده مطالعات خلیج فارس با هدف مطالعه راهبردی مسائل سیاسی، تاریخی و ژئوپولیتیکی در خلیج فارس تلاش می‌کند برای تقویت جایگاه ایران در منطقه راهکارهای عملی ارائه دهد. ما معتقدیم خلیج فارس فراتر از یک پهنه جغرافیایی، بلکه نمادی از هویت فرهنگی و تمدنی و تاریخی ما است و امروز فرصت کم‌نظیری است که از تجربیات وزرای سابق امور خارجه و شخصیت‌های صاحب تجربه در زمینه دیپلماسی و سیاست خارجی استفاده شود. این همایش با محوریت دیپلماسی منطقه‌ای و چشم‌انداز همکاری در خلیج فارس طراحی شده و ما به دنبال آن هستیم که چگونه از ظرفیت دیپلماسی برای کاهش تنش و افزایش اعتماد میان کشورهای منطقه استفاده کنیم.  

روز دهم اردیبهشت ماه را به عنوان روز ملی خلیج فارس نامگذاری کره‌اند که تاریخ دقیق اخراجی پرتغالی‌ها از جنوب ایران است و از گذشته همایش‌هایی در این روز برای بررسی مسائل مربوط به این منطقه برگزار می‌شده‌است. خلیج فارس نه‌تنها متعلق به ماست، بلکه میراثی برای نسل‌های آینده است که باید با خرد و همکاری جمعی آن را حفظ و شکوفا کنیم. 

آینده مناسبات ایران و منطقه

سید کمال خرازی، رئیس شورای راهبردی روابط خارجی در این همایش گفت: بررسی خلیج فارس  هم بعد تاریخی دارد و هم امروزی. در رژیم گذشته، از آنجایی که شاه به عنوان ژاندارم منطقه ایفای نقش می‌کرد، رابطه ایران با کشورهای حوزه خلیج فارس مبتنی بر ترس بود. بعد از انقلاب هم این کشورها نگران تسری انقلاب ایران بودند. در این زمینه هم آنها اشتباه عمل کردند و هم ما دچار خطا شدیم. ما فکر می‌کردیم اگر انقلاب در ایران به رهبری امام خمینی به پیروزی رسیده‌، صدور آن به سایر نقاط جهان به سادگی امکان‌پذیر است و شعارهایی که آن زمان داده می‌شد، حاکمان منطقه را نگران می‌کرد. این نگرانی‌ها تحولاتی را در پی داشت که از جمله آنها وقوع جنگ بین ایران و عراق بود و صدام با انگیزه جبران شکست سال ۱۹۷۵، به ایران حمله کرده و در این جنگ خود را نماینده کشورهای عربی معرفی و از همین طریق کمک‌های فراوانی از آنها دریافت کرد.

در طول جنگ، با فداکاری‌ها سربازان وطن و همت مردم، پیروزی حاصل شد و دشمنان از خاک ایران اخراج شدند. در اواخر دوران آقای هاشمی، گام‌های مؤثری برای بهبودی روابط تیره میان ایران و برخی کشورهای خلیج فارس برداشته شد و نقطه شروع این اقدامات، ملاقات آقای هاشمی با امیر عبدالله (ولیعهد وقت عربستان) در اسلام‌آباد بود که در همان ملاقات، قرار برگزاری اجلاس سران کشورهای اسلامی را گذاشتند و این اجلاس در دوران آقای خاتمی برگزار شد.

در دوران خاتمی ترمیم روابط ایران با سایر کشورها ادامه یافت و ایران و عربستان هم برای افزایش قیمت نفت باهم همکاری کردند و در نتیجه، با کاستن میزان تولید، توانستند قیمت نفت را افزایش دهند و کشورهای تولیدکننده از این موضوع سود بردند. این نشان می‌داد که روح همکاری میان کشورهای خلیج فارس و ایران در حال رشد است.

بعد از جنگ به همت دانشمندان و نیروهای مسلح و تدبیر فرماندهی کل قوا، کشور به اقتدار رسید؛ اقتداری که زمینه امنیت داخلی، تمامیت ارضی و پیشگیری از تجاوز را برای کشور فراهم کرده‌است و کشورهای دیگر هم به اقتدار ایران اذعان می‌کنند. سیاست راهبردی ما آن بود که اگر اقتدار کشور تثبیت شود و دیگران ایران را به عنوان یک قدرت بزرگ منطقه‌ای بشناسند، زمینه برای ترمیم روابط با دیگران فراهم خواهد شد. یعنی در سایه اقتدار نظامی، ما باید از قدرت نرم هم استفاده کنیم تا روابط سالمی با کشورهای دیگر داشته باشیم. 

از طرفی، تحولات ژئوپولیتیک در منطقه و  تغییرات ژئو استراتژیک و تغییر سیاست کشورها در جهت ژئواکانامیک و تأکید آنها بر توسعه، شرایطی فراهم کرده که ما بتوانیم با اتکای بر قدرت نرم، زمینه گفتگو با کشورهای دیگر را فراهم کنیم. از سوی دیگر، با زیاده‌خواهی‌ها و گسترش‌طلبی‌های اسرائیل مواجه هستیم  و به‌ویژه بعد از عملیات ۷ اکتبر، می‌بینیم که آنها صریحا در راستای گسترش سرزمین خود گام برمی‌دارند.

اینکه امروز اسرائیل به دنبال تسلط بر غزه است و رئیس‌جمهوری آمریکا می‌خواهد آنجا را تبدیل به منطقه گردشگری کند، بیانگر سیاست قدیمی صهیونیست‌ها برای گسترش اسرائیل از نیل تا فرات است. این یک سیاست قدیمی است که حتی قبل از تأسیس اسرائیل در سیاست کلان صهیونیست‌ها وجود داشت. نخست‌وزیر وقت اسرائیل بعد از تسخیر ارتفاعات جولان در سال ۱۹۶۷، به صراحت گفت که نسل قبلی ما در ۱۹۴۸ اسرائیل را تأسیس کردند و نسل امروز ما مرزهای اسرائیل را گسترش داده و نسل آینده هم باید سیاست از نیل تا فرات را محقق کند.

بنابراین، صهیونیست‌ها این سیاست را به عنوان یک سیاست قطعی دنبال می‌کنند. تحولات اخیر منطقه هم وجود این سیاست را اثبات می‌کند. کشورهای منطقه در حال رسیدن به این فهم هستند که اسرائیل در سال‌های بعد هم توسعه‌طلبی‌های خود را ادامه خواهد داد.

این چند فاکتور، یعنی اقتدار جمهوری اسلامی ایران، سیاست راهبردی ایران برای استفاده از قدرت نرم و ارتباط با دیگران، سیاست توسعه اقتصادی از سوی کشورهای منطقه، سیاست تنوع‌بخشی به روابط کشورها با دیگران (که پیگیری آن را از سوی کشورهای منطقه شاهد هستیم و می‌بینیم که آنها هم با غرب و هم با چین و روسیه و ایران روابط خود را گسترش داده‌اند) و همچنین نگرانی از آینده منطقه به دلیل سلطه‌جویی‌های اسرائیل، ایجاب می‌کند تا بین ایران و کشورهای عربی منطقه گفتگوهای جدی شکل بگیرد و این موضوع در سایه این عقلانیتی که در حال توسعه است و در سایه بلوغ کشورهای منطقه، قابل تحقق است. 

ایران همواره خواهان چنین گفتگوهایی بوده‌است؛ در قطعنامه ۵۹۸ دبیرکل سازمان ملل موظف شده‌است تا بین ایران وکشورهای منطقه مجمعی را شکل دهد تا بتوان گفتگوهایی را برای توسعه روابط شکل داد. تلاش‌هایی در این راستا انجام شده ولی تاکنون به نتیجه نرسیده‌است. سال گذشته در سازمان ملل هم چنین قراری گذاشته شد ولی به دلیل اختلافی که کویت و عراق داشتند، به نتیجه نرسید.

غیر از آن، از زمان وزارت دکتر ظریف، «طرح هرمز» ارائه شد و خود کشورهای عربی هم «طرح مودت» را ارائه کردند و همه این‌ها قالب‌هایی برای گفتگو است. بنابراین با وجود ضرورتی که در منطقه برای کار جمعی و گفتگو احساس می‌شود، باید برای تحقق این گفتگوها در قالب مجمع کشورهای ایران و عراق و کشورهای شش‌گانه حوزه خلیج فارس تلاش کنیم تا بتوان بدون دخالت سایر کشورها، برای توسعه این منطقه، از نظر امنیتی، اقتصادی و همکاری‌های فرهنگی گام برداریم. 

استفاد از قدرت نرم در کنار قدرت سخت اهمیت دارد. تا به حال تکیه ما بیشتر بر قدرت سخت بود تا بتوانیم اقتدارمان را اثبات کنیم و میدان حرف اول را می‌زد. امروز که به این اقتدار رسیده‌ایم، زمانی است که باید به قدرت نرم در سایه قدرت سخت بپردازیم. قدرت نرم ما در درجه اول دیپلماسی کنشگر است نه دیپلماسی دفاعی؛ یعنی یک دیپلماسی که طرح و برنامه دارد تا دیگران را به صحنه بکشاند و با همکاری با آنها بتواند تحول بیافریند.

استفاده از دیپلماسی عمومی و غیررسمی هم اهمیت دارد. این دیپلماسی عمومی با کارهای رسانه‌ای، اندیشکده‌ای، گردشگری و ارتباطات مردمی محقق می‌شود. ما در مرحله‌ای هستیم که باید از نظر راهبردی در این زمینه‌ها به طور جدی سرمایه‌گذاری کنیم و هم در صحنه دیپلماسی و هم در صحنه غیررسمی و عمومی باید فعال باشیم و با دیگران به زبان جدیدی صحبت کنیم. ما ابزارهای لازم برای این کار را داریم؛ انقلاب اسلامی پیام‌های روشنی دارد و از پیام‌های رحمانی این انقلاب می‌توانیم استفاده کنیم و آنها را به دیگران برسانیم. از فرهنگ و ادب ایرانی خود هم باید استفاده کنیم تا لطافت هنری و ادبی خود را به دیگران نشان دهیم.

از زیبایی عرفان شیعی باید استفاده کنیم تا نشان دهیم چگونه انسان‌هایی هستیم و مهم ایجاد توازن میان اسلامیت، ایرانیت و عرفان شیعی است. با چنین رویکردی می‌توانین تصویر جدیدی از ایران، نه تنها در منطقه، بلکه در دنیا ارائه دهیم. زمان آن است که با استفاده از قدرت نرم که بسیار گرانسنگ ولی توانایی بهره‌برداری از آن در ایران بسیار ضعیف است، بتوانیم خود را تقویت کنیم. در زمینه دیپلماسی، باید در جهت کنشگری حرکت کنیم.

کنشگری هم نیازمند تحلیل دقیق وقایع است؛ با خیالا نمی‌توان کنشگری کرد و باید از وقایع اطلاعات و تحلیل‌های دقیق داشته باشیم و باید برداشت دقیقی از اینکه در کجای تاریخ قرار داریم، به‌دست آوریم. همچنین باید بتوانیم آینده را به درستی پیش‌بینی کنیم. تحلیلگران ما معمولا وقایع را بر اساس نظریات مختلف تحلیل می‌کنند ولی این کافی نیست و نمی‌تواند راهگشای آینده باشد. ما نیازمند تحلیلگرانی هستیم که بتوانند آینده را نه بر اساس خیالات، بلکه  بر اساس اطلاعات و واقعیات و یافته‌های ذهنی خود آینده را پیش‌بینی کنند. ما در طول تاریخ خودمان سیاستمدارانی از این دست داشته‌ایم. 

اندیشکده مطالعات خلیج فارس در این زمینه می‌تواند نقش‌آفرین باشد. سایر مؤسسات هم هر کدام به سهم خود باید به ارائه تحلیل‌های دقیق و راه‌حل‌های متکی بر آن تحلیل‌ها کمک کنند تا تحولاتی رخ دهند. 
ما در دو هفته آینده اجلاس مجمع تهران را در دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی برگزار می‌کنیم که از کشورهای مختلف در آن شرکت می‌کنند و فرصت خوبی است که بتوان چهره جدیدی از ایران آن آنجا نشان داد. هفته آینده هم اجلاس گفتگوهای ایرانی عربی در دوحه برگزار می‌شود که جمعی از کشورهای عربی و ایران در آن شرکت می‌کنند و این اجلاس هم فرصت خوبی است تا بتوان در راستای همکاری بیشتر بین ایران و کشورهای منطقه گام برداشت.

این همکاری‌ها فقط اقتصادی نیست و دامنه وسیعی می‌تواند داشته‌باشد. همکاری در زمینه‌های انرژی، علمی‌-فناوری، فرهنگی و میراث مشترک کشورهای منطقه، سیاسی و نظامی و ... امکان‌پذیر است. سرنوشت آینده منطقه، در گرو همکاری میان کشورهای منطقه است و ایران در این زمینه آمادگی دارد و از قبل هم طرح‌هایی ارائه داده‌است و باید از طریق ارتباطات دوستانه با کشورهای منطقه، به این مرحله برسیم. برقراری ارتباطات نزدیک و صمیمانه با مقامات کشورهای عربی اهمیت زیادی دارد. اگر به مسؤولین کشورها احترام بگذاریم، به فرهنگ، اداب و سبک زندگی مردم این کشورها احترام گذاشته‌ایم و وقتی رابطه دوستی بین ما شکل گرفت، بسیاری از مسائل را می‌توان حل کرد و به نتیجه رسید. 

تأثیر تحولات بین‌المللی بر خلیج فارس

محمدجواد ظریف  نیز در این همایش طی سخنانی گفت: مبارکی روز خلیج فارس با حادثه تلخ بندر شهید رجایی همراه شد و همه ما اندوهگین هستیم. همه مردم با خانواده‌های قربانیان این حادثه و مردم خوب هرمزگان همدردی دارند و تمام ایران امروز عزادار بندرعباس است. مردم ایران به‌خوبی نشان دادند که در مواقع حساس کنار هم هستند و جشن و سرور در «کوچه» بوشهر تبدیل به عزاداری عمومی شد و مردم نشان دادند که زمان‌شناس هستند و ما باید این مردم را به عنوان فرصت بشناسیم نه به عنوان تهدید.

آسیب‌شناسی‌ من از روابط داخل و  خارج، وجود نگاه تهدیدمحور به شرایط است و تغییر آن به یک نگاه فرصت‌محور را ضروری می‌دانم. تمامی حکومت‌های ایران، چه قاجار، چه پهلوی و چه جمهوری اسلامی، در پی دستیابی به اطمینان از امنیت ایران بوده‌اند. ما در دوران قاجار برای به‌دست آوردن آنچه در جنگ اول ایران و روس از دست داده‌بودیم، جنگ دوم ایران و روس را با هدف بازپس‌گیری آن سرزمین‌ها شروع کردیم ولی از آنجا که اقداماتمان بر اساس رویا بود نه بر پایه واقع‌بینی، در نتیجه مقدار بیشتری از سرزمین ایران از دست رفت و همان کسی که گفته بود ما با شش کرور مالیات نمی‌توانیم در برابر ششصد کرور مالیات بایستیم و برای همین منزوی شده‌بود (یعنی قانم‌مقام فراهانی) را به تهران برگرداندند تا ترکمانچای را به ناگزیر امضا کند. اما هدف در هر دو جنگ و در عهدنامه‌های گلستان و ترکمانچای، تأمین امنیت ملی ایران بود و در ترکمانچای به جای اینکه شاهد سقوط ایران باشیم، دیدیم که مرز ایران به این سوی رود ارس کشیده شد.

این اتفاق بدی بود ولی تاریخ از قرارداد ترکمانچای شروع نشده بود. در دوران پهلوی هم همین تلاش وجود داشت ولی رضاشاه در تلاشی برای توافق با عثمانی، شط‌العرب را از دست داد و در مرحله دوم آرارات و در مرحله بعدی، فیروزه هم از دست رفت اما این‌ها تلاش برای حفظ امنیت کشور بود و  نمی‌توان گفت رضاشاه می‌خواست مناطقی از کشور را به بیگانه بدهد. پهلوی دوم هم همین تلاش را داشت و از ابتدا هدفش آن بود آنچه پدرش از دست داده را به‌دست بیاورد و به دنبال بازپس‌گیری شط‌العرب بود. پهلوی دوم این هدف را در قالب «دکترین نیکسون» پیش می‌برد. پیش‌تر سیاست امنیت دوستونی خلیج فارس از سوی جانسون مطرح شده‌بود و دکترین نیکسون، به معنی واگذاری اجرای امنیت خلیج فارس به کشورهای منطقه بود و شاه از این فرصت استفاده کرد و دکترین دوستونی جانسون را به دکترین تک‌ستونی نیکسون تبدیل کرد و هیچ‌وقت سعودی‌ها ایران را به خاطر این ماجرا نبخشیدند.

اولین پیروزی ایران ۱۸۰ سال بعد از فتح تفلیس توسط آقامحمدخان، در سال ۱۹۷۳ در جنگ ظفار اتفاق افتاد و دوم پیروزی در سال ۱۹۷۵ در ماجرای عراق و قرارداد ۱۹۷۵ روی داد. ما بعد از ۱۸۰ سال شکست‌های پیاپی در مسیر تحقق امنیت ملی ایران و حفظ حاکمیت سرزمینی کشور برای اولین بار پیروز شدیم ولی ما در جمهوری اسلامی روش شاه را در این مسیر نمی‌پسندیدیم زیرا او وابسته بود، یعنی از زمان دکترین نیکسون تا پایان حکومت پهلوی، شاه تلاش کرد همان مسیر  حفظ تمامیت سرزمینی را از طریق وابستگی به‌دست بیاورد. روش متفاوت، ولی هدف یکی بود. جمهوری اسلامی هم در راستای همان هدف عمل کرد و برای حفظ تمامیت ارضی و امنیت ملی کشور تلاش کرد، ولی از مسیر مستقل و درون‌زا. وقتی شاه با مشکلاتی در رابطه با بروز انقلاب مواجه شد، چون نگاه برون‌نگر داشت، نخست‌وزیری را منصوب کرد تا انگلیسی‌ها خوشحال شوند زیرا تصور می‌کرد انقلاب از جانب انگلیسی‌ها هدایت می‌شود.

در جمهوری اسلامی ما این نگاه را کنار گذاشتیم و با اتکا به مردم روش جدیدی را در همان روند گذشته، یعنی در مسیر تأمین امنیت ملی ایران، ادامه دادیم. بیش از ۴۰ سال از جمهوری اسلامی گذشت و ما تاکنون تنها حکومتی بعد از نادرشاه بودیم که یک وجب از خاک ایران را از دست ندادیم و این را علی‌رغم مخالفت همه دنیا به‌دست آوردیم. در جنگ با عراق همه دنیا به صدام اسلحه می‌دادند و جمهوری اسلامی در آن جنگ یک وجب از خاک کشور را از دست نداد.

حتی شاه هم بحرین را از دست داده بود. ما به وضعیتی رسیدیم که آمریکا به ما حمله کرد و شهید سلیمانی را در یک اقدام تروریستی شهید کردند، ما هم تنها کشوری هستیم که به یک پایگاه آمریکایی موشک زدیم. اسرائیل به ما حمله کرد و ما هم تنها کشوری هستیم که به آنها موشک زدیم. به قول رهبر معظم انقلاب، دوران بزن دررو با ایران تمام شده و دیگر کسی نمی‌تواند مثل دوران قاجار و پهلوی، ایران را یک لقمه چرب ببیند که مثلا در جنگ جهانی اول، علی‌رغم بی‌طرفی، ایران را اشغال کنند و قحطی بر کشور عارض شود یا در جنگ جهانی دوم، باز هم علی‌رغم بی‌طرفی، ایران را اشغال کنند.

این یعنی ما به توان درون‌زای حفاظت از امنیت ملی رسیده‌ایم. ما حق داشتیم که تا زمانی که به این باور نرسیده‌ایم، همه چیز را به شکل تهدید نگاه کنیم چرا که در طول تاریخ ایران، این کشور همواره آماج حملات بوده و در طول ۲۰۰ سال گذشته، این حملات به اشغال خاک ما انجامیده بودند. اما الان به شرایطی رسیده‌ایم که ضمن هوشیاری، دیگر نگاه تهدیدمحور برای ما ضروری نیست و می‌توانیم با نگاه فرصت‌محور به آینده پرش داشته باشیم.
ما دو مدل آینده می‌توانیم داشته‌باشیم: آینده پیش‌فرض و آینده خلق‌شده. ما می‌توانیم آینده را بر اساس گذشته بسازیم که در آن صورت همواره گذشته را تکرار خواهیم کرد و زندانی آن خواهیم بود، یا می‌توانیم امروز و دستاوردهای امروزمان را به عنوان مبنایی برای یک آینده وجدآفرین قرار دهیم.

در این صورت دچار رویا نیستیم، بلکه دچار وجدی  هستیم که می‌تواند ما را به آینده ببرد. ما برای رسیدن به آنچه امروز داریم، هزینه‌های زیادی داده‌ایم و همواره مدیون کسانی هستیم که این هزینه‌ها را کرده‌اند؛ یعنی همیشه مدیون شهدا، جانبازان، ایثارگران، امام و مقام معظم رهبری هستیم زیرا بدون این نمی‌توانستیم به اینجا برسیم. اگر تا قیامت به خاطر اشتباهات دیروز غصه بخوریم، باعث می شود که آن خسارت‌ها به ما برگردد یا ما را در گذشته زندانی می‌کند و نمی‌گذارد جلو برویم؟ ما هرچه بیشتر در گذشته بمانیم، نگاه تهدیدمحور را تقویت کرده‌ایم. 

چین صد سال دوران حقارت داشت و مائو به این دوران پایان داد. برخلاف آنچه گفته می‌شود که چین از ۱۹۷۶ و با مرگ مائو پیشرفت کرد، واقعیت این است که این کشور با باور به اینکه زمان پرش به آینده فرارسیده، از سال‌ ۱۹۷۱ پرش به آینده را آغاز کرد. لذا ما نه نیاز به جام زهر داریم نه بازگشت به گذشته، بلکه لازم است به آینده حرکت کنیم؛ یعی باید منطقه را فرصت ببینیم، کسی در این منطقه دیگر نمی‌تواند ایران را بدون هزینه تهدید کند. چون این وضعیت ناممکن است، ما نیاز نداریم هر حرکتی در منطقه را تهدید به حساب بیاوریم.

در زمینه نگرش جهانی هم باید بدانیم امروز دنیا متحول شده و زمان اتئلاف‌ها و اتحادهای دائمی به‌سر آمده و اکنون زمان ائتلاف‌های موقتی است و این را کشورهای خلیج فارس بهتر از ما درک کرده‌اند. برای همین است که درباره اکراین، علی‌رغم اینکه به اصطلاح متحد آمریکا هستند، به نفع روسیه موضع می گیرند و برای بهبود روابطشان از چین کمک می‌گیرند نه آمریکا. آنها از فرصت استفاده می‌کنند. سال ۲۰۱۶ که اوباما به آنها می‌گفت شما باید خودتان مشکلتان را با ایران حل کنید، ما از دیوار سفارت عربستان بالا رفتیم ولی عربستانی‌ها در سال ۲۰۲۱ که شی‌جینگ‌پینگ گفت عربستان ستون امنیت منطقه است، روابط خود را با ما بهبود بخشید.

یعنی دوران اتحادهای دائمی تمام شده و باید از فرصت‌های ائتلاف‌های موقتی استفاده کنیم. این را سعودی‌ها از زمان آرامکو فهمیدند و از خواب بیدار شدند و فهمیدند که آمریکا برای حفاظت از منافع عربستان، خودش را به خطر نمی‌اندازد.

ما هم باید این را بفهمیم که نه چین و نه روسیه، منافع خود را به خاطر منافع ما به خطر نخواهند انداخت. این به معنی آن نیست که چین و روسیه بد هستند، من معتقدم ما باید روابط راهبردی با این دو کشور داشته باشیم اما باید شرایط و دنیا را درست بفهمیم. اکنون دوران تحقیر تاریخی ایران تمام شده و امروز کشور ما، به برکت انقلاب، خون شهدا و رهبری امام و مقام معظم رهبری، عزتمند است. ما می‌توانیم از این حقیقت و از شرایط جهانی برای پرش به جلو استفاده کنیم. پرش به جلو یعنی اتکا به مردم. شما دیدید در فستیوال کوچه چقدر جنجال بیخودی راه افتاد و بعد دیدید آنهایی که در فستیوال کوچه بودند چقدر بهتر از ما می‌فهمیدند و زمان‌شناسی بهتری از ما داشتند.

چرا باور نداریم امام فرمود مردم ولی‌نعمت ما هستند؟ مردم بهترین و بزرگترین فرصت ما هستند. زنان و جوانان بهترین فرصت هستند، مهمترین سرمایه ما مغزهای ایرانی هستند. فرزندان ما را آمریکا جذب دانشگاه‌های خود می‌کند در حالی که این بچه‌ها، همین جا و در کنار خانواده‌هایشان می‌توانند منبع تغذیه فکری باشند. ما نباید خودمان را دست‌کم بگیریم. من از واژه‌های قدرت سخت و نرم استفاده نمی‌کنم و معتقدم قدرت معنایی به اندازه قدرت مادی اهمیت دارد.

آن کسی که به قدرت معنایی عمل کرد، امام بود که به گورباچف نامه نوشت. او قدرت معنایی را می‌فهمید. ما ۲۰ سال قبل در سند چشم‌انداز گفتیم باید ایران الهام‌بخش کشورهای دیگر باشد و نشان دادیم که به قدرت معنایی باورمندیم بدون اینکه به نظریه‌پردازان این حوزه اشاره‌ای کرده‌باشیم ولی متأسفانه زمانی که دنیا به سمت قدرت معنایی رفت، ما تصور کردیم همه چیز قدرت مادی است. اینکه اسم کوچک بچه‌ای در آفریقا را روح‌الله خمینی می‌گذارند، قدرت معنایی ماست که باید ارزش آن را بدانیم. ما قدرت مادی پیدا کرده‌ایم که می‌توانیم از خودمان دفاع کنیم. این قدرت مادی قابلیت دعوای با آمریکا را ندارد ولی قابلیت آن را دارد که آمریکا را نگران ضربه زدن به ایران بکند. این قدرت روی خون شهدا و زخم‌های جانبازان ساخته شده و همه ما آن را می‌پذیریم ولی باید از این فرصت جهانی و منطقه‌ای استفاده کنیم. کشورهای منطقه به این نتیجه رسیده‌اند که امنیت خریداری‌شده، امنیت واقعی نیست. همچنین فهمیده‌اند که اسرائیل بدون وجود ایران قوی، بزرگترین تهدید برای آنهاست. 

در سال ۱۹۹۱ که روند سازش را خواستند آغاز کنند، اسحاق رابین (نخست‌وزیر پیشین اسرائیل) و لوبرانی(سفیر سابق اسرائیل در ایران) گفتند بدون ایجاد یک دشمن جدید، نمی‌توانند جامعه اسرائیل را به سازش با اعراب راضی کنند. در نتیجه، دشمن جدید و روایت‌های تاریخی جدید ایجاد شد؛ یعنی به جای روایت نجات بابیلون، روایت پیوریم و استروموردخای را تاریخی‌سازی کردند. در این صحنه، ایران تبدیل به دشمن جدید شد. این همان دعوای بین امنیت و امنیتی‌سازی است.

اشتباه ما این است که امنیت را با امنیتی‌سازی اشتباه گرفتیم. بازی اسرائیلی‌ها با ما، بازی تهدیدانگاری و امنیتی‌سازی بود. آنها از سال ۱۹۹۰ و بعد از پایان جنگ ایران و عراق این بازی را شروع کردند؛ اول این باور را در مردم اسرائیل به‌وجود آوردند، بعد آن را به سطح بین‌المللی برده و نگرانی از بمب هسته‌ای ایران را در آن سطح مطرح کردند و بعد این نگرانی را وارد جهان عرب کردند؛ یعنی زمان وزارت خانم کلینتون که بحث کشورهای مقتدر منطقه را طرح کردند تا بگویند خطر جدیدی کشورهای عربی را تهدید می‌کند. آمریکا اصولا تمایلی به حضور در منطقه ندارد و می‌خواهد مشکلات اینجا را پایان دهد تا حضورش را اینجا کمرنگ کرده و انرژی خود را صرف چین کند. دلیل اینکه در برجام آمریکایی‌ها آماده شدند به ایران امتیاز دهند، آن بود که می‌خواستند قائله را در این منطقه رفع کنند و به سمت چین بروند. به نظر من، پیمان ابراهیم واسپاری امنیت منطقه به اسرائیل بود، زیرا طرح کاهش نیاز به حضور در منطقه شکست خورده بود. این پیمان در جهت منافع اسرائیل بود. دو کشور مخالف خروج آمریکا از منطقه بودند؛ اسرائیل و آمریکا، زیرا هر دو ایران را برنده این معادله می‌دانستند.

الان شرایط عوض شده و اعراب نگران قدرت اسرائیل هستند و فکر می‌کنند آن نیروی متوازن‌کننده‌ای که باعث می‌شد ادعای نیل تا فرات از سوی اسرائیل تکرار نشود، ایران بود. ما هم سابقه تاریخی لازم را داریم و هم از نظر جهانی دیگر کشورهای منطقه نمی‌توانند به نیروی خارجی اعتماد کنند و از طرف دیگر، نگران قدرت اسرائیل هستند و هم ما از توان و امکانات کافی برخوردار هستیم. زمینه‌های همکاری ما با کشورهای منطقه بسیار گسترده است. من در مقاله اخیرم، منطقه «مودت» را گسترده‌تر از منطقه هرمز پیش‌بینی کرده‌ام و فکر می‌کنم حضور کشورهایی همچون مصر، ترکیه، یمن، اردن و سوریه در این منطقه اهمیت دارد تاما مجموعه متوازنی داشته باشیم. این امکان وجود دارد که ما با توجه به وضعیت جدید ایران، وضعیت جدید جهان و وضعیت منطقه، یک آینده متفاوت را بسازیم.

برای ساختن این آینده، باید با گذشته خودمان آشتی کنیم و دنبال پیدا کردن مسئول برای مشکلات نباشیم و با افتخار به گذشته، به جلو بپریم. از این شرایط باید استفاده کنیم زیرا شرایط همواره یکسان نخواهد بود. اگر ما منطقه را تهدید فرض کنیم، منطقه برای ما تهدید خواهد شد. ما می‌خواهیم آینده‌سازی کنیم. آینده این منطقه می‌تواند متفاوت از گذشته‌اش باشد. اندیشکده‌های ما می‌توانند درباره آینده‌ای که ما می‌سازیم، نه آینه پیش‌ساخته، کار کنند.  

چشم‌انداز توسعه در خلیج فارس

محمدحسین عادلی، رئیس پیشین بانک مرکزی نیز در این همایش طی سخنانی گفت:  من می‌خواهم موضوعاتی را با شما در میان بگذارم که جزو بخش‌های مغفول در جمهوری اسلامی و در استراتژی‌های خارجی آن بوده‌است؛ و آن بحث اقتصاد است. 

امروز در دنیا الگویی درباره امنیت و قدرت رواج پیدا کرده که همه کشورها آن را  تجربه می‌کنند. بنابر این الگو، امنیت درون‌زا و پایدار از طریق قدرت اقتصادی به‌دست می‌آید. یعنی احساس قدرت و عزت نفس با تکیه بر گذشته تمدنی و اعتقادات ایدئولوژیک برای ایجاد قدرت درون‌زا کافی نیست، زیرا زمانی که فقر در جامعه فراگیر شود، ارزش‌های اخلاقی تنزل پیدا می‌کنند.

بحث من بر کشورهای حاشیه خلیج فارس (PGFC) (منهای عراق و ایران) متمرکز است و سه نکته را مد نظر دارم: اول این که این کشورها چه مسیری را طی کردند که به اینجا رسیدند؟ دوم این که این کشورها در حال حاضر چه ظرفیتی دارند؟ سوم این که آینده این کشورها چگونه است و ما چگونه می‌توانیم از آینده استفاده کنیم؟

کشورهای خلیج فارس، یک جمعیت ۵۷ میلیونی هستند که ۳۰ درصد ذخایر نفت و ۲۰ درصد ذخایر گازی جهان را دارند و ۱۰۱ میلیون بشکه تقاضای نفت روزانه جهان، چیزی حدود ۱۵ میلیونش را این کشورها تولید می‌کنند که بسیار بالاست. تولید ناخالص آنها نیز ۲۰۹۰ میلیارد دلار است که می‌شود ۲درصد تولید ناخالص داخلی جهان و تجارتشان هم  ۸درصد تجارت کل دنیاست.  برای این که ببینیم اینها چه مسیری را طی کردند که به این موفقیت رسیدند، من سه مقطع تاریخی را در نظر گرفتم و نتایج جالبی یافتم:

۱- از سال ۱۹۸۰ (انقلاب اسلامی) تا ۱۹۹۰ (پایان جنگ)

۲- از ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۵ (دوران رشد اقتصادی ایران)

۳- دوران تحریم‌ها (از ۱۳۸۶ تا امروز)

وقتی که انقلاب شد، تولید ناخالص داخلی‌ شورای همکاری کشورهای عرب خلیج فارس بیشتر  (GCC) ۲۵۰ میلیارد دلار بود و امروز ۲۰۹۰ میلیارد دلار است. در دوران جنگ که ما خسارت بسیار دیدیم، GCC   هم ۳۲ درصد رشد منفی داشت و بدتر از ما خسارت دید زیرا آمریکا و قدرت‌های جهانی می‌خواستند قیمت نفت پایین بیاید و با افزایش عرضه توسط همین کشورها، قیمت نفت پایین آمد. در دوران دوم که دوره رشد اقتصادی ایران است، این کشورها ۲۹۰ درصد رشد داشتند و در دوره سوم بازهم این کشورها۲۰۰ درصد رشد کردند.

اما دلیل رشد اقتصادی این کشورها در چیست؟ اول از همه در فروش نفت و گاز و بعد از راه توریسم و سرمایه‌گذاری‌های مستقیم خارجی و راه‌اندازی دفاتر مالی و ... ؛ به‌ویژه سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی که علاوه بر پول، تکنولوژی و فرایندهای کاری و تجاری هم با خودش می‌آورد.

در سال ۲۰۲۳، GCC رقم ۶۰ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی با ریسک خود شرکت خارجی جذب کرد که بالاترین آن با رقم ۳۰ میلیارد دلار در عربستان بوده‌است و بعد امارات با ۲۲ میلیارد دلار در رتبه بعدی قرار داشت. امروزه اندوخته صندوق ذخیره ملی این کشورها به ۵ هزار میلیارد دلار می‌رسد که بالاترینش متعلق به امارات متحده عربی است و بعد از آن عربستان سعودی و کویت قرار دارند. کل صادرات GCC رقم ۱۲۰۰ میلیارد دلار است که نیمی از آن یعنی ۶۰۰ میلیارد مربوط به صادرات نفت و گاز است. 

وارداتشان هم ۷۰۰ میلیارد دلار است. در میان این کشورها، بالاترین میزات تجارت خارجی را امارات و  بعد از آن عربستان دارند. ۲۰ درصد تجارت عربستان سعودی، با چین، ۱۵ درصد با هند، ۱۲ درصد با ژاپن، ۱۰ درصد با کره جنوبی، ۸ درصد با امارات، ۸ درصد اروپا و ۷ درصد با امریکا است. تجارت خارجی امارات، ۱۵ درصد با چین، ۱۴ درصد با هند، ۱۰ درصد با عربستان سعودی، ۱۸ درصد با آمریکا و اروپا و مابقی آن با سایر کشورها در آسیا است. همچنین ۷۰ درصد نفت و گاز GCC  به آسیا می‌رود. یعنی این کشورها با آسیا رابطه استراتژیک دارند، زیرا جابجایی قدرت پایدار اقتصادی در جهان را دریافته‌اند. 

و اما چشم‌‍انداز آینده؛ همه این کشورها یک برنامه خاص با زمان مشخص دارند. مثلا الان عربستان چشم‌انداز ۲۰۳۰ دارد و کویت ۲۰۳۵ و عمان ۲۰۴۰ را در نظر گرفته‌اند. استراتژی توسعه آینده این کشورها نیز جالب و دوگانه است؛ بخشی مربوبط به انرژی‌های فسیلی (نفت و گاز) و بخشی درباره توسعه انرژی‌های تجدیدپذیر و متنوع‌سازی اقتصاد است، یعنی با دو بال جلو می‌روند.

آنها حتی برنامه خاص برای توسعه نفت و گاز دارند. اماراتی‌ها برای سال ۲۰۵۰ برنامه ویژه محیط‌زیستی دارند ولی در عین حال می‌خواهند تولید نفت را به ۵ میلیون بشکه برسانند. کویت هم تولید ۳ میلیون بشکه را در نظر دارد و عربستان می‌خواهد به ۱۳ میلیون ظرفیت برسد.

ما در ایران چه می‌کنیم؟ چاه‌های ما دارند کهنه می‌شوند و تا ۳ سال آینده، پارس جنوبی افت فشاری خواهد داشت که تولید روزانه آن به کمتراز نصف می‌رسد و ۳۰ میلیارد دلار ضرر خواهیم دید. در حالی که این کشورها حواسشان هست که چاه‌های نفتشان به این روز نیفتد.

کشورهای GCC همچنین برای تولید و صادرات هیدروژن سبز و آبی تلاش می‌کنند و به دنبال جامعه‌ای با کربن کم هستند. همچنین قرار است ۳۰ درصد برق خود را تا ۲۰۳۰ از انرژی‌های تجدیدپذیر تأمین کنند. عربستان در حال حاضر ۵۲۰۰ مگابایت برق خورشیدی تولید می‌کند و می‌خواهد تا ۲۰۳۰ آن را به ۴۲۰۰۰ برساند.  متنوع سازی اقتصاد را هم قبلا آغاز کردند و امارات الان به‌عنوان هاب تجاری و مالی و همراه با قطر و عربستان از راه توریسم، درآمدزایی می‌کنند. 

ما هم که وضعمان روشن است؛ کسی بیاید ایران معلوم نیست دستگیر و زندانی بشود یا نه!

با توجه به این مباحث، به‌ویژه این‌که این روزها بحث تغییر نگاه در ایران خیلی مطرح است؛ فرصت بسیار مناسبی فراهم است که گذشته را آسیب‌شناسی کنیم و بدانیم از کجاها ضربه خورده‌ایم. چرا در فلان سال سه برابر عربستان و نیم برابر ترکیه، تولید ناخالص داخلی داشتیم، ولی امروز به یک سوم اینها رسیده‌ایم. اگر می‌خواهیم امنیت درون‌زا داشته‌باشیم، باید قدرت اقتصادی داشته‌باشیم. این الگویی است که همه کشورها پیروی و اجرا می‌کنند.

من یادم هست که در زمان آقای رفسنجانی بسیار برادرانه و دوستانه با چین مذاکره نظامی می‌کردیم. اما آنها گفتند که ما الان به‌خاطر آمریکا با شما کار نظامی نمی‌کنیم چون برایشان مهم بود که به موقعیت اقتصادی‌شان را از دست ندهند و قوی باشند. اگر ما نتوانیم به قدرت درون‌زا برسیم، الگوی روسیه در مقابلمان است. 

اکنون که آمریکا به شدت نیاز به مذاکره و مصالحه با ایران دارد، زمان بسیار مناسبی است که از این فرصت استفاده کنیم تا راه ما به منطقه باز شود. ما باید حتما با عربستان سعودی، یک پیمان استراتژیک ببندیم؛ به‌ویژه در زمینه سرمایه‌گذاری مستقیم برای انرژی‌های تجدیدپذیر. همچنین باید خطوطی که می‌تواند ما را به GCC  وصل کند، برقرار کنیم؛ خواه خط برق باشد خواه خط گاز. این کشورها مصمم هستند که در ۲۰۳۰ به رشد بالای اقتصادی برسند. پس ما هم باید زبان تهدید را کنار بگذاریم و زبان گفتگو را برای مذاکره همزمان با این کشورها و با امریکا در پیش بگیریم تا رشد اقتصادی خود را به این کشورها پیوند بزنیم
 و باهم رشد کنیم.  

ارسال نظر