کپسول آتشنشانی بهتر از نفاق و آتشافشانی!
وحید قلیچ مثلا پیشکسوت پرسپولیس است. از همان پیشکسوتانی که یکبار گفتم باید قاتق نان باشند ولی قاتل جان پرسپولیسند. از همانها که معلوم نیست پس از بردها و قهرمانیها در کدام پسله و پستویی رخ پنهان میکنند اما همواره بعد از ناکامیها عیان میشوند. سبیل تاب میدهند و افاضات میفرمایند؛ آنهم چه فرمودنی! نسل پر افاده و پرادعای دهه شصت که گویی تاوان دیده نشدنشان را میخواهند از نسل امروز طلب کنند. کافیست پس از باختهای پرسپولیس روزنامهها را ورق بزنید تا لاطائلات آقایان را از صدر تا ذیل بخوانید. انگار نه انگار که عنوان پر طمطراق "پیشکسوت" تعریف دارد، تکلیف دارد!
از نگاه حضرات فقط وظیفهی اظهار نظرهای سخیف و تضعیف دارد! آقایان سوراخ دعا را هم یافتهاند، در مغازهشان مینشینند و با مصاحبه یا صفحه مجازی گلر پرسپولیس، شماره یک تیم ملی را تخریب میکنند! آنهم اینهمه زشت و زننده! یکی هم پیدا نمیشود بگوید جناب پیشکسوت، کپسول آتشنشانی بهتر است از آتشافروزی! اینهم از بخت و اقبال ماست که پیشکسوت یک تیم میشود بابی چارلتون و دیاستفانو که اصلا اصالت و هویت باشگاههایشان را شکل دادهاند، اما یک خط انتقاد کور و پرخاشگری در سابقهشان نیست، پیشکسوت ما هم میشوند ابن الوقتهایی مثل فنونیزاده و قلیچ و عربشاهی که تا دستی بر آتش دارند به به و چه چهشان به راه است و تا دور میشوند گندم ری برایشان تلخ میشود!
راست گفتهاند بخت که برگردد فالوده دندان میشکند. این پالودههای دندانشکن نفس تیم را گرفته، این استخوانهای مانده در گلوی پرسپولیس که نه میشود دورشان انداخت و نه هضمشان کرد. باید سوخت و ساخت و به امید اصلاحشان دعا کرد که کمی آداب و کسوت بیاموزند، از امثال غفور جهانی که شناسنامهی ملوان است اما صبور و باوقار در پستی و بلندیها کنار تیمش ایستاده، کاستیها را بر سرش نمیزند و یار شاطر است نه بار خاطر. پیشکسوتان ما اما زیادهخواه و پر توقع یا از گشادی پیراهن بازیکنان میگویند یا تعصبشان را به رخ میکشند و کسی نمیپرسد این تعصب چرا امروز مانع این حاشیه سازیها نمیشود که یکی مانند قلیچ بیاید به گلر تیم سابقش، گلر تیم قهرمان که در آستانهی تکرار قهرمانی است اینطور هتاکی کند و ادعای تعصب و عرق هم داشته باشد! زیرکی را گفتم این احوال بین، خندید و گفت: صعب روزی، بوالعجب کاری، پریشان عالمی!