آبی، سفید،قرمز به رنگ پرچم؛ آقای مطهری حتما بخوانید!
اینجا ورزشگاه لوژنیکی است در قاچی از تاریخ که شاید مهمترین لحظات تاریخ ورزش کشور روسیه، بخشی مهم از تاریخ فرانسه و بی شک مهمترین رخداد تاریخ کشور کرواسی بعد از استقلال، حتی برای مردمش بالاتر از جنگ های بالکان در حال وقوع است.
فینال جام جهانی و سه چهارساعتی غرور انگیز برای همه مردم این سه کشور. دوئلی مردانه که فرانسوی ها فاتحانش شدند. این برد اما معنایش باخت کرواسی نبود.
آنها به سقف رویاهایشان رسیدند و حس افتخار را با تمام وجود لمس کردند و لذتش را بردند. همه آنچه در زمین رخ داد را که دوربین ها به تصویر کشیدند. باقی اتفاقات بیرون ورزشگاه هم که تقریبا می شد این: «باران، آب جو، رقص و فریاد» تقریبا تا خود صبح. نه آن بیرون هم خبری از اشک و حسرت نبود. بازی بازی برنده ها بود. آنها که خیلی خوشحال بودند و بقیه ای که با حس افتخار خوشحالی می کردند.
تقریبا برای هر دو طرف یک نکته خیلی مهم بود: «افتخار کردن مردم به تیم و تیم به مردم» این جشن جشن ملیگراییشان بود.
این پایین جایی که شما ندیده بودید و قرار است لحظاتی از آن را با من همراه شوید تا شاید برایتان تصویرش کنم، پر بود از ملیتهایی که هر کدامشان به شکلی دوست داشتند بخشی از این جشن باشند.
مثلا فرانسه پر بود از ملیت هایی از سراسر دنیا. آلمان، رومانی، کامرون و باقی کشورهای آفریقایی که بی تردید هر کدامشان این پایین نمایندگانی داشتند.
کامرونی ها خود را بیش از بقیه قهرمان جهان می دانستند. امباپه و اومتیتی ملیتی کامرونی داشتند. پدر بزرگ امباپه که اصلا یکی از ستاره های فوتبال کامرون در دهه ۶۰ میلادی بوده است، یک سوپر قهرمان که حالا نوه اش خوش درخشیده. خبرنگار هیجانزده کامرونی می خواست از امباپه درباره پدربزرگش بپرسد اما پسرک ستاره با پرچم فرانسه و توپ طلایی که در دست داشت فقط اقلا امشب می خواست فریاد بزند و به ملیت فرانسویاش ببالد.
آنها سه ساعتی را اقلا در بالاترین لذت ممکن جشن قهرمانی گرفتند و با فرانسوی بودنشان خدایی کردند.
فارغ از همه حرف های بد دنیا تا خرخره خورده بودند و مستانه می رقصیدند.
می رقصیدند و حالشان خوب بود چون: «آره حالمون خوبه! ما قهرمان دنیاییم؛ دوست داریم برقصیم، اختیار بدنمان را داریم! می دونی آخه ما قهرمان دنیاییم!» این را با فریاد شادی پل پوگبا برایم گفت. او که پرچم فرانسه را قبل از همه رفت از تماشاگران روی سکو ها گرفت و پرید وسط زمین و شد رهبر ملیگرایان فرانسوی وسط زمین و بقیه را کشید دنبال خودش!
انگار همه این جماعت ۲۳ نفره فرانسوی می خواستند به علی مطهری و همه آنهایی که در کل دنیا چون او فکر می کردند یک چیز را یاد آور باشند. رنگ پوستشان، هویت پدریشان، گذشته خانواده هایشان محترم است اما آنها زیر پرچمی سه رنگ: آبی، سفید، قرمز به این اتحاد رسیده اند. آری آنها داشتند هویت فرانسویشان را فریاد می زدند. فریاد ملتی که با شایستگی قهرمان جام جهانی شده است. سیاه و سفید و نژاد پدری بازیکنانش هم اصلا برای هیچ کدامشان مهم نیست. همه نوشیدنی و شامپاین هایی که تا سر حد مرگ خورده بودند و با حال خوبشان به آسمان رسیده بودند را فقط به عشق فرانسه سر کشیده بودند و برایش این طور می رقصیدند و نعره کشان قدم زنان سمت خانه هایشان می رفتند!
رامی در بین بازیکنان، یکی از لیدرهای این جشن و پایکوبی بود. او با آن چهره فتوژنیک و خنده های بامزه اش: «انگلیسی جواب بدم؟ بابا این انگلیسی لعنتی ام خیلی بد است! می دانی چرا این قدر می رقصیدیم؟ آره این برد را برای کشورمان، برای مردممان نیاز داشتیم. برای همه ما این برد خیلی مهم بود. بچه ها بزنید، برقصید و شاد باشید! آره ما، فرانسه! ما قهرمان دنیاییم.» قهقهه زنان این را در پاسخ به خبرآنلاین گفت و رفت تا باقی جشنش را در اتوبوس بگیرد. تقریبا باقی تیم فرانسه هم همین بودند. از واران که کاپ قهرمانی را مثل فرزندش بغل کرده بود تا اومتیتی، امبالا و گریژمان که این قدر نوشیده بودند و به سختی روی پایشان بند بودند؛ همه و همه همین حس را داشتند. حس یکی بودن. فرانسه بودن. می زدند، می رقصیدند. روی میز می رفتند، می خواندند و حسابی خوش بودند. اختیار بدنشان را داشتند چون آنها قهرمان جهان بودند. بهترین تیم دنیا!
متوجه می شوید؟ تیم دو ستاره دنیا! تیم قهرمان!
یک تیم، یک پرچم و یک هویت! فرانسه با سه رنگ آبی، سفید و قرمز . آنها تیم منتخب دنیا نبودند. پاسپورت فرانسوی، حق حیات مشترک و هویت یکسان در کشوری که همین اواخر برای خشونت های نژادی داغ هایی بزرگ دیده بود. آنها اما برای یک کشور دوست داشتند از این حس مشترک و هویت برابر فریاد بزنند.
چیزی که شاید علی مطهری عزیز و دیگر پژوهشگرانی که چنین باوری دارند، باری دیگر درباره اش کمی مطالعه کنند.
انتهای پیام