نساجی هم به سرنوشت تراکتور، سپیدرود و صنعت نفت دچار میشود؟

تیم فوتبال نساجی نخستین بازیاش در لیگ برتر را در شرایطی برگزار کرد که حالا تصاویر سکوهای مملو از تماشاگر ورزشگاه وطنی قائمشهر، سوژه اصلی رسانهها شده است. چقدر این داستان اما برای ما آشناست. گویی همان ماجرایی که در سالهای قبل برای صنعت نفت آبادان، تراکتورسازی تبریز و سپیدرود رشت رخ داده بود، برای نساجی تکرار میشود. هوادارانی که با همه وجود تیم شهرشان را از دستههای پایینتر تا لیگ برتر بدرقه کردهاند و عشقشان تا مدتها زبانزد خاص و عام است اما رفته رفته از کنار تیمهای محبوب خود پراکنده میشوند. این درست مسیری عکس چیزی است که در فوتبال حرفهای باید انجام شود و اغراق نیست اگر بگوییم فاجعهای برای فوتبال ما در حال رخ دادن است
صحبت از فوتبال و لیگ حرفهای که میشود، پیش از هرچیز موضوع هواداران فوتبال است که اهمیت پیدا میکند. مواردی مثل حق پخش تلویزیونی، بلیت فروشی و در مجموع درآمدزایی فوتبال بدون هواداران بی معنی است و اینها همه مواردی است که در فوتبال حرفهای دنیا، فوتبال را به صنعت درآمدزایی تبدیل کرده است. به همین خاطر سالهاست مسوولان فوتبالی از لزوم حضور هواداران در ورزشگاهها میگویند اما کمتر شده اقدامی اساسی در جهت بها دادن به هواداران یا برنامه ریزی مشخصی برای درآمدزایی از طریق آنها انجام شده باشد.
موضوع نگران کننده اما این است که پیش از آنکه بخواهیم بابت برنامهریزیهای ضعیف مدیران برای هواداران و ساماندهی آنها، گلایهای داشته باشیم، باید بابت موضوعات ابتداییتری احساس خطر کنیم! که آن هم اصل حضور و تعداد هواداران است که به محض حضور تیمهای پرطرفدار در لیگ برتر، مورد تهدید جدی قرار میگیرد.
هنوز فصلهای اول حضور تراکتورسازی در لیگ برتر فوتبال را فراموش نکردهایم. تیمی شهرستانی که نوید پایان فوتبال دو قطبی در ایران را میداد و شور هوادارانش میتوانست هر کسی را مقابل تصاویری از ورزشگاه یادگار امام میخکوب کند. آن روزها برای تراکتورسازی با هوادارانش هیچ هدفی دور از دسترس نبود. لیگ برتر اما با این تیم چه کرد؟ چه به روز تراکتورسازی آمد که امروز خبری از آن پرشورهای تبریزی در ورزشگاه یادگار امام نیست و خیلی از هواداران این تیم، گلایه را جایگزین حمایت از تیمشان کردهاند؟ تغییر رویکردهای مدیریتی در باشگاه تراکتور در فصلهای اخیر و سیاسی کاریهایی که وارد سازوکار مدیریتی این باشگاه شد، خیلی از عاشقان تراکتور را از اطراف این تیم پراکنده کرد چرا که مدیران سیاسی هرگز نمیتوانند جایگزین خوبی باشند برای مدیرانی که با عشق کار میکنند و هواداران پیش از هرکسی، تفاوت این دو را تشخیص میدهند.
صنعت نفت آبادان، نمونه بارز دیگری است که دلسردی هوادارانش میتواند تأسف برانگیزترین خبر فوتبالی باشد. نه اینکه حالا دیگر هواداری برای تشویق صنعت نفت آبادان به ورزشگاه نرود، نه! دیگر هواداران نمیتوانند فارغ از هر مشکلی به باشگاه اعتماد کنند و حرف اصلیشان حمایت از تیم صنعت باشد. شاید حالا حتی برای خیلیهایشان آوردن نام برزیل کنار صنعت نفت آبادان سختتر از قبل شده باشد. تکرار یکسری اشتباهات مدیریتی در یک باشگاه و کنار زدن آنها که زمانی با قلبشان به دنبال حل مشکلات باشگاه میرفتند، خیلی از آبادانیها را نسبت به صنعت نفت آبادان دلسرد کرده. تا جایی که خیلی وقتها از بازیکنان این تیم میشنویم که جو بازیهای خانگیشان آنقدر پرفشار است که بازیهای خارج از خانه را ترجیح میدهند. سپیدرود رشت هم یکی دیگر از تیمهایی است که هوادارانش با شیب تندتری نسبت به هواداران تراکتورسازی و صنعت نفت آبادان مسیر دلسردی را طی کردند که البته در همین یک فصل حضور در لیگ برتر، به اندازه چندین فصل تیمهای دیگر مشکلات مختلفی را تحمل کردهاند. سپیدرود بهعنوان تیمی ریشهدار، با هوادارانی عاشق به لیگ برتر آمد و بعد از یک فصل، در توفان تغییر مالکیتها و تغییرات مدیریتیاش شاید یک سوم هواداران قبل را نداشته باشد چرا که مردم خسته از مشکلات جامعه به فوتبال پناه میآورند و وقتی چند برابر این مشکلات را در سطح مدیریتی باشگاه محبوبشان مشاهده میکنند، ترجیح میدهند که فوتبال را هم به حال خود رها کنند و وای به روزی که مردم جامعهای حتی ورزشگاهها را هم برای تخلیه هیجانهای خود از دست بدهند. حالا نوبت به نساجی قائمشهر رسیده. تیمی که بعد از سالها در میان شور و هیجان هوادارانش به لیگ برتر آمد. روزی که به لیگ برتر آمد، اتوبوس، اتوبوس هوادارانش از مازندران به تهران آمده بودند و صحنههای شادی هواداران قائمشهری نساجی در شب صعود تا سالها در حافظه تاریخی این فوتبال خواهد ماند. نساجی بابت حضور در لیگ برتر هیجان زده است؛ هوادارانش هم. تصویر بنرهایی تحت عنوان منشور هواداری نساجی، یکی از اتفاقات زیبای این روزهای فوتبال است و نکاتی را یادآور شده که برای اصلاح عادتهای هواداران فوتبال به شدت کاربردی و کارآمد است. همه چیز در قائمشهر خوب است و برپایه مهربانی و همدلی. تاریخ فوتبال اما نشان داده که لیگ برتر دشمن همین همدلیهایی است که در تیمهایی چون نساجی دیده شده است. با تغییراتی که در ساختارهای مدیریتی باشگاهها انجام میشود آیا باید دید نساجی هم اسیر همین سیاسیکاریها میشود یا نه؟