اصفهان آهن ۱
آهن ملل
ایرانسیل
ایرانسیل موبایل
کد خبر: ۱۹۴۹۷۴
اشعار ویژه ماه محرم
به مناسبت ماه محرم وانانیوز اشعار آیینی سعید پاشازاده را منتشر می‌کند.
۲۱:۱۶ - ۲۰ شهريور ۱۳۹۷
وانانیوز|

اشعار آیینی سعید پاشازاده شاعر جوان مداح‌های سرشناس کشورمان را در زیر می خوانید:

الا يا ايها الاول امام سوم دنيا
قلم در دست ميگويم كه بسم الله مجراها

الا يا ايها الباطن الا يا ايها الظاهر
الا يا عالم الغيب و الا يا ايها الحاضر

الا يا ايها الباقي بگو آب حياتم كو
ز گريه ديده ام درياست كشتي نجاتم كو؟

الا يا ايها المصباح در اعماق تاريكي
دلم قرص است ميدانم كه تو بسيار نزديكي

الا يا ايها المحبوب اي شيرين ترين شورم
نميخوانم كسي را جز تو از گهواره تا گورم

الا يا ايها السيد به اين عامي نگاهي كن
بيا و قبل جان دادن به ناكامي نگاهي كن

الا يا ايها المولا غلامي حلقه در گوشم
كه فرداي قيامت هم علم دارم سر دوشم

الا يا ايهاالارباب درياب اين رعيت را
كه بي تو هيچ اميدي نيست فرداي قيامت را

الا يا ايها الموتور اي دردانه زهرا
نبرده هيچ كس جزتو مرا در خانه زهرا

الا يا ايهالمعشوق از غم سينه چاكم كن
بزن اتش به جان من بسوزانم هلاكم كن

الا يا ايها الصابر به تو عمريست منصوبم
سياهي محرم را خودم هر سال ميكوبم

الا يا ايها الخامس تو خمس پنج تن هستي
زكات چشم عاشق ها ،تو اشك چشم من هستي

الا يا ايها المظلوم واي از دست ظالم ها
تو را كشتند جاهل ها ولي با حكم عالم ها

الا يا ايها العطشان كه خونت از جبين ميريخت
شنيدم پيش چشمت آب را دشمن زمين ميريخت

الا يا ايها العريان كه سرنيزه تنت را برد
شنيدم گرگي از راه آمد وپيراهنت را برد

الا يا ايهاالساقي بگو يارم نمي ايد
دگر اهل حرم ميرو علمدارم نميايد


شیعه را عمری ست دلخوش می کند، غم را ببین!

یازده ماهند حیرانش، محرم را ببین

 

بارها شمس و قمر را دیده ای اما جدا

داخل یک قاب حالا هر دو با هم را ببین

 

یک طرف عباس جولان می دهد یک سو حسین

چرخش تیغ دو دم را , مرگ در دم را ببین

 

پا زمین کوبید اصغر ای زمین کربلا !

سنگدل! نازک دلی چاه زمزم را ببین

 

مثل موجی ها جهان را ریختی بر هم فرات!

حال بنشین قدرت این اشک نم نم راببین

 

دوست دارم یک کبوتر باشم اما با دو بام

این حرم تا آن حرم... بدنیست، حالم را ببین!


محتشم یک آن فقط چشم دلش را باز کرد
باز کن، این شورش در خلق عالم را ببین

چشم دل وا کن میان روضه با یک یاحسین
پیش رویت بانویی با قامت خم را ببین

گریه کم کردم، گناه اما فراوان یاحسین!
با من از روی کرم رفتار کن، کم را ببین

آی کورش آی اسکندر سر از قبرت درآر
امپراطوری بین این دو پرچم را ببین!


رميده ايم بيا و شكار كن ما را
به نوكري خودت اختيار كن ما را
.
به پاي آبله دار پياده گان حرم
بيا به كشتي عشقت سوار كن ما را
.
اگر چه چشمه اشك است چشم نوكرتان
به پاي كوه غمت آبشار كن ما را
.
دو چشم اگر كه بگريند تيغه دو لبند
به حرمت پدرت ذوالفقار كن ما را
.
عوض نمي شوم الا به كيمياي نگاه
چنان زهير به عشقت دچار كن ما را
.
قسم به موي سپيد حبيب،شاه غريب
شهيد راه محبت دوبار كن ما را
.
اگر به درد خودت هم نخورد اين دل سنگ
ببر مدينه و سنگ مزار كن ما را
.
به"مجلسي"كه در آن از"بِحار"مي خوانيم
به اذن مادرت ابر بهار كن ما را
.
مگر نه اينكه سرت دست نيزه دار افتاد
بيا و ملعبه نيزه دار كن ما را


از ازل عشق،در دلم بوده
سایه ی بر سرم،علم بوده
خانه ی اولم حرم بوده
دست از تو چگونه بردارم
جز تو سرمایه ای مگر دارم؟

هر کسی دلخوش است با چیزی
خوش نکرده دل مرا چیزی
جز غمت، چون مریدها چیزی
از تو غیر از کرم نمی خواهند
چون زیاد است، کم نمی خواهند

بچه بودم که کربلا رفتم
پا به پای بزرگ ها رفتم
تازه فهمیده ام کجا رفتم
بار دیگر برات می خواهم
سفر کائنات می خواهم

هر که نام حسین را برده
دست بر دامن خدا برده
درد را داده و دوا برده
نام تو نزد انبیاء، شفاست
ذکر من اسمه دواء خداست

غیرتت فاطمی، دلت حسنی ست
نفست حیدری ست، سوختنی ست
خصلت خانواده، بی کفنی ست
منتها فرق در کفن ها هست
کفنت پاره پاره، صد تکه ست!

اکبرت رفت، اصغرت هم رفت
ماند قولت ولی سرت هم رفت
اسب از روی پیکرت هم رفت
پسر فاطمه ولی نفسی
نرود زیر بار هیچ کسی

تیر وقتی بلای جانت شد
آب شرمنده ی لبانت شد
خود جبریل، روضه خوانت شد
بعد از آن ماجرا فرات گل است
آب شد، آب از خودش خجل است

لب زینب، رگ بریده ی تو
پای در خاک و خون کشیده ی تو
این مصائب ولی به دیده ی تو
نیست چیزی به غیر زیبایی
به! به این صبر و این شکیبایی

کربلا، عالم وقوف شده
از غمت ماه در خسوف شده
کمی از غربتت، لهوف شده
روضه های تو قابل لمس است
غربتت اظهر من الشمس است

غم تو رزق سالمان باشد
شال مشکی مدالمان باشد
عشقبازی حلالمان باشد
تا محرم دقیقه می شمریم
تا تو هستی غم که را بخوریم؟

با تو از وقتی آشنا شده ایم
آرزومند کربلا شده ایم
دست بر دامن رضا شده ایم
که به دیدار آشنا برویم
بعد مشهد به کربلا برویم


حسین گرچه گناه مرا نگاه نکرد
منم کسی که به عمرش به جز گناه نکرد
به لطف شاه دوعالم،حسین،دلبستم
که شیخ گاه به من لطف کرد و گاه نکرد
هزار رنگ تنم کرده روزگار و خوشم
که جز حسین کسی بر تنم سیاه نکرد
هزار راه بلد بودم و مرا راهی
به غیر راه حسینیه روبه راه نکرد
هر آن که بر علم عشق، تکیه زد،هرگز
ز روزگار تقاضای تکیه گاه نکرد
میان دسته شنیدم که دختری گریان
به سینه می زد و غیر از خدا گواه نکرد:
که بین بزم عزا،بین مردم هیئت
فقط حسین به آرایشم نگاه نکرد


چنان كه وقت عطش جرعه اي گوارا را
طلب كنيد فقط ساقي العطاشا را
.
هنوز جاي علامت به شانه پدر است
سپرده زير علم دست صاحبش ما را
.
دوباره خانه ما سفره ابالفضل است
گمان كنم گره اي هست كار بابا را
.
به يك نگاه ابالفضل هم نخواهم داد
اگر دهند به دستم تمام دنيا را
.
به چشم دل بنگر ظهر روز تاسوعا
ميان دسته ميانداري مسيحا را
.
غروب مي كند از فرط خجلتش خورشيد
نقاب اگر كه بگيرند ماه زيبا را
.
فقط به علقمه آنهم درست ظهر عطش
خدا به ماه رسانده ست دست دريا را
.
خدا كند برساند به خيمه مشكش را
خدا كند نبرند آبروي سقا را
.
خبر رسيد كه از روي زين زمين افتاد
خدا كند برسانند زود زهرا را


آتشم زد برگ برگ ماجرايي سوخته
سينه ام شد مقتلي با محتوايي سوخته
مانده بعداز رفتن پيغمبر كرببلا
جبرييلي زخمي و غار حرايي سوخته
زير يك خيمه تمام بچه هارا جمع كرد
پابرهنه،دل شكسته،با صدايي سوخته
قطره قطره اشك از چشم يتيمان ميگرفت
كربلا تا شام با انگشتهايي ...
بعد از آن كه تير آتش زد به حلق كودكي
سوخت هرشب در كنار لاي لايي سوخته
گفت شايد استراحت كرده در كنج تنور
روبرو شد چشمهايش با نمايي سوخته
باد دارد مي وزد بر پرچم اين قافله
بر سر برنيزه با زلف رهايي سوخته
هركسي پرسيد عمرت را چگونه سر كني
باز كن دفتر بگو:با بيتهايي سوخته
آنقدر در قصه"در"هيزم آوردند كه
تا قيامت دامن هر ماجرايي سوخته

سلام پرواز
سلام پرواز ۲
ارسال نظر
رپرتاژ تریبون
تبلیغات
جدیدترین اخبار
دیگران چه می‌خوانند؟
پرطرفدارترین