چین؛ شریک راهبردی ایران در دوران پسابرجام
محمد نیکبخش در یادداشتی با عنوان «چین، شریک راهبردی ایران در دوران پسا برجام» نوشت: دو کشور ایران و چین که دارای پیشینه تاریخی مشابه و روابط دیرینهای با یکدیگر هستند، در این برهه زمانی فصل جدیدی را در روابط دوجانبه خود تجربه میکنند. با توجه به خروج آمریکا از برجام و اعمال فشار ترامپ به کشورها با هدف قطع همکاریهای اقتصادی و مالی با جمهوری اسلامی ایران، در حال حاضر روابط دو کشور در کلیه زمینهها، از سطحی مناسب برخوردار است.
بررسی روند مناسبات ایران و چین در عصر پسابرجام تا به امروز، حاکی از این واقعیت است که نه تنها روابط تهران - پکن، علیرغم برخی تصورات کاهش نیافته، بلکه شاهد تقویت چشمگیر روابط دوجانبه دو کشور هستیم که در نوع خود امری بیسابقه نیز محسوب میشود.
در نگاه کلی، مناسبات ایران و چین از دو منظر حائز اهمیت است. نخست، سیاست جمهوری اسلامی ایران در توسعه روابط راهبردی با چین است. پس از امضای توافق هستهای، دو کشور روابط خود را در سه سطح کلان «سیاسی-اقتصادی»، «امنیتی- دفاعی» و «ژئوپلیتیک-استراتژیک» بیش از پیش گسترش دادند. در این راستا سفر «شیء جین پینگ» و هیئت عالی رتبه همراه او به ایران پس از اجرایی شدن برجام، تدوین یک سند راهبردی ۲۵ ساله بین دو کشور و امضای ۱۷ سند همکاری که بر اساس آن سطح مبادلات تجاری دو کشور تا ۲۵ سال آینده به سقف ۶۰۰ میلیارد دلار برسد، همگی شواهدی بر ادعاهای فوق هستند. همچنین میتوان به سفر کم سابقه وزیر دفاع و فرمانده نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران به چین و پهلو گرفتن ناوهای جنگی چین برای نخستین بار در بندرعباس در قالب عملیاتی کردن دیپلماسی دفاعی دو کشور اشاره کرد.
دوم، اهمیت و جایگاه چین در حوزه سیاستگذاری دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران است، امروزه چین به عنوان یک قدرت در حال ظهور در جهان جایگاه مهمی در عرصه نظام بینالملل دارد. بر همین اساس، قابلیتهای گوناگون چین به ویژه در حوزه سیاسی و اقتصادی، این کشور را به کنشگری مهم در عرصه سیاست بین الملل تبدیل کرده و به همین دلیل است که بسیاری از کشورها، به اشکال مختلف، مناسبات خود را با این بازیگر قدرتمند توسعه دادهاند.
در شرایط کنونی که آمریکا از برجام خارج شده و ظرفیت اتحادیه اروپا نیز در راستای تأمین منافع استراتژیک جمهوری اسلامی ایران مورد سنجش قرار گرفته است، جایگاه چین از چند جهت دارای اهمیت بسزایی برای کشورمان است.
تعهد چین به حفظ مناسبات اقتصادی و سیاسی با ایران در دوران سخت تحریمها، گسترش بی اعتمادی ایران به غرب و اقدامات تنشزای ایالات متحده در فضای پسابرجام، ضرورت مقابله با افراط گرایی و تروریسم با توجه به شرایط ژئوپلیتیک خاورمیانه و نیاز چین به امنیت انرژی در منطقه برای ادامه روند رو به رشد خود، به همراه رفع نیازهای اقتصادی متقابل از جمله دلایل مهمی هستند که دو کشور را در این مقطع زمانی به یکدیگر نزدیکتر کرده است.
از سوی دیگر، ایران نیز برای چین دارای اهمیت راهبردی است. گروهی از تحلیلگران معتقدند که با در نظر گرفتن اهمیت انرژی از یک سو و حجم گسترده تجارت دریایی، به ویژه به خاطر نقش فزاینده اقتصاد کشورهای هند و چین، کانون رقابت بین قدرتهای بزرگ در آینده، اقیانوس هند خواهد بود. از همین رو، بسیاری از ملاحظات ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک چین معطوف به خاورمیانه، خلیج فارس و منابع آن و نقش محوری ایران در این منطقه است. به طوری که در حال حاضر، بخش عمدهای از صادرات چین از طریق اقیانوس هند به مناطق دیگر دنیا حمل میشود و در صورت حضور و تسلط ناوهای آمریکایی در این مسیر به ویژه در شرایط وقوع بحران احتمالی میان چین و آمریکا در آینده، این قابلیت وجود دارد که با عملیاتی شدن خط لوله ایران - پاکستان و همچنین اتصال ایران به خطوط گازی سامان تپه ترکمنستان به سمت چین، این مهم، ناجی تنگنای منافع حیاتی پکن گشته و چین را قادر میسازد تا مسیر فوقالذکر را دور بزند.
نهایتاً اینکه، ایران و چین به عنوان دو کشور مهم و تأثیر گذار در نظام بین الملل، منافع و اهداف مشترکی برای گسترش همکاریها در حوزههای مختلف دارند و آنچه روابط این دو را تاکنون در وضعیتی پایدار حفظ کرده، همکاری مستمر و روابطی مبتنی بر «مشارکت جامع راهبردی» است. چنین همکاری و افق بلند مدتی، تأمین کننده اهداف راهبردی و ارتقای سطح روابط میان دو کشوری است که یکی از دیرپاترین روابط تاریخی و تمدنی را در حوزه آسیا – پاسیفیک داشتهاند.
انتهای پیام