فانخال: هنوز هم پیشنهاد سرمربیگری به دستم میرسد
![فانخال: هنوز هم پیشنهاد سرمربیگری به دستم میرسد](/files/fa/news/1398/1/22/630408_575.jpg)
لوئی فانخال سرمربی هلندی و مشهور دنیای فوتبال که چندی پیش شایعه حضورش در تیم ملی ایران به عنوان سرمربی و جانشینی کارلوس کیروش هم مطرح شد، به طور رسمی از دنیای فوتبال خداحافظی کرد. او به تازگی گفتوگوی بسیار مفصلی با مجله فرانسوی «سوفوت» داشته و میگوید به قولی که به همسرش داده وفا کرده و از دنیای فوتبال خداحافظی کرده است. خلاصهای از حرفهای فانخال که مثل همیشه خواندنی است را از نظر میگذرانید.
*چند هفته پیش به طور رسمی از دنیای فوتبال خداحافظی کردید. الان مشغول چه کاری هستید؟
برای زندگی کردن بین هلند و پرتغال در رفتوآمد هستم. البته بیشتر وقتم را در پرتغال سپری میکنم، چون اینجا آب و هوا، مردم و شرایط فوق العادهای برای زندگی دارد. وقتی سرمربی بودم همه چیز را آنالیز میکردم؛ رقیب، سیستم بازیشان و غیره. حالا، اما بازیها را فقط برای لذت بردن نگاه میکنم؛ به همین خاطر است که فقط بازیهایی را نگاه میکنم که خوشم میآید. الان دیگر به هر بازیای نگاه نمیکنم. وقتی مربی بودم مجبور میشدم مسابقههایی را ببینم که تا سر حد مرگ خستهکننده بودند. الان دیگر نیازی به آن کار ندارم.
*خب پس چه بازیهایی را نگاه میکنید؟
بازیهای لیگ برتر، بوندسلیگا و کمی هم لالیگا. معمولاً هم شروع بازیها را از دست میدهم. روی تلفن همراهم نوتیفیکیشنها را نگاه میکنم تا ببینم روند بازیهایی که در جریان است چطور پیش میرود. بعد اگر دیدم شرایط مهیجی رقم خورد، میروم و تلویزیون را روشن میکنم. بازنشستگی دیگر همین است؛ اینکه از وقتت استفاده کنی. ۲۰ سال پیش به همسرم گفتم که ۲۰ سال دیگر از فوتبال خداحافطی میکنم و حالا انجامش دادم. الان از زندگیام لذت میبرم.
*این روزها همچنان پیشنهاد سرمربیگری هم به دستتان میرسد؟
بله؛ میدانید که نه گفتن همیشه سخت است. برخی از پیشنهاداتی که به دستم میرسد ارزش فکر کردن را دارد ولی یک ساعت بعدش به هدفی که برای خودم در نظر گرفتهام فکر میکنم؛ به بازنشستگی... (لبخند میزند).
*افراد دیگری هم بودهاند که بازنشسته شدهاند یا به زودی میشوند. ژاوی، اینیستا، پویول، والدس... نقطه مشترک همه این افرادی که مطرح شدند این است که با شما در بارسلونا کار کردهاند.
تیاگو موتا هم هست. وقتی کاتالونیا را ترک کردم خیلیها ماندند تا بهترین دوران تاریخ بارسلونا را رقم بزنند. بارسلونا جزئی از زندگی من است. اولین تجربه خارجی من محسوب میشود. ما موفقیتهای زیادی به دست آوردیم و فوتبال بزرگی به نمایش گذاشتیم. همین که ژاوی و اینیستا بعد از این همه سال هنوز دارند درباره من حرف میزنند برایم ارزش زیادی دارد. پویول هم یک بازیکن مثالزدنی بود. او آقا بود و شخصیت بزرگی داشت. اصلاً جای تعجب نیست که او سالها بازوبند کاپیتانی را بر بازو بست. وقتی به بارسلونا آمدم او به عنوان هافبک کناری بازی میکرد. من اول او را دفاع کناری و بعد هم مدافع میانی گذاشتم. کاری که باعث موفقیت پویول شد.
*خیلیها فکر میکنند ژاوی در آینده مربی بزرگی میشود. شما هم همین نظر را دارید؟
همه بازیکنانی که شماره ۴ یا ۶ را میپوشند، میتوانند مربی بزرگی شوند. گواردیولا شماره ۴ میپوشید و ژاوی هم شماره ۶. من خودم هم با همین شماره بازی میکردم. برای بازی کردن در این پستها باید دقیق و حساب شده بازی کنید و البته قبل از بقیه بازیکنان باید بازیخوانی کنید. اینها قدرت بزرگ ژاوی و اینیستا بودند. قبل از اینکه توپ را کنترل کنند همه اتفاقات ممکن در زمین را بررسی میکردند. به گواردیولا نگاه کنید؛ از همان اول معلوم بود که مربی بزرگی میشود. همین مورد درباره ژاوی هم صدق میکند. من عاشق پپ بودم، چون او دوست داشت درباره فوتبال صحبت کند، درباره تاکتیکهای فوتبال! در تمرینات میآمد و به من میگفت: «مستر، مستر! فیگو و استویچکوف باید فلآنطور خط را بشکنند تا من بتوانم چشم بسته بازی را بخوانم». او تنها کسی بود که در زمین کارهای تاکتیکی را داد میزد و بلند به بقیه میگفت. امروز هم همینطوراست؛ با همان شخصیت و کاریزمایش هنوز دارد مربیگری میکند.
*در آن زمان به شما به چشم آدم خیلی محبوب نگاه نمیکردند. تصویری که از شما داشتند این بود که آدم مغرور و سرسختی هستید.
درک میکنم ولی این برچسبها را مطبوعات به من زدند. خبرنگاران مدام علیه من مینوشتند؛ تصمیماتی که میگرفتم را زیر سؤال میبردند و مجبورم میکردند از فلسفه بازیام دفاع کنم. همیشه مربیای بودهام که دوست داشتم رابطه خوبی با بازیکنانم داشته باشم. همیشه آنها را وادار میکردم به شیوه بسیار شفافی بازی کنند و تواناییهایشان را بیشتر نشان دهند. به خاطر همین ویژگی بود که باشگاهها به من اعتماد میکردند. حالا که بازنشسته شدهام چیزی عوض نشده است. من هنوز همان لوئی فانخال هستم.
*شما آخرین مربیای بودید که توانسته اید هلند را به یک تورنمنت بینالمللی برسانید. ناکامی طولانی مدت هلندیها در فوتبال را چطور توضیح میدهید؟
باید دوباره همه چیز را صفر شروع کرد؛ کاری که البته اصلاً ساده نیست. باید با شیوهای درست تغییر نسل به وجود آورد. بازیکنانی مثل دیلیخت، دپای یا دی یونگ خیلی جوانتر از آن هستند که بتوانند از پس مسئولیتهای سنگین بربیایند ولی همین حالا بازیکنانی نشان دادهاند که میتوانند از پس چنین کاری بربیایند. من جوانها را دوست دارم، آنها را باور دارم و به همین خاطر است که هلند را دوست دارم. کشوری است که همیشه به شما یک شانس میدهد. مثلاً خودم، کلارنس سیدورف را وقتی فقط ۱۶ ساله بود بازی دادم. مربی باید شرایط را درک کند و بداند چه موقع بازیکنی به درد تیمش میخورد.
*آژاکس این روزها با آژاکسی که شما سال ۱۹۹۵ داشتید، قابل مقایسه است؟
اکتبر گذشته وقتی آژاکس با بایرنمونیخ در مرحله گروهی لیگ قهرمانان همبازی شد اولین نفری بودم که این تیم من را به یاد آژاکس خودم میاندازد. چه اتفاقی افتاد؟ همه به من بابت این حرف تاختند. بعد همه دیدید که آژاکس از مرحله گروهی صعود کردد و رئالمادرید را حذف کرد...
*به نظرتان این آژاکس میتواند لیگ قهرمانان اروپا را ببرد؟
به آنها باور دارم؛ هرچند که دی لیخت و دی یونگ هنوز خیلی جوان هستند. سال آینده به احتمال فراوان هر دوی آنها در این تیم نیستند و آژاکس دوباره باید از صفر شروع کند... در مقایسه با آلمان و اسپانیا، هلند هم کشور فوتبال است. همه چیز برای ما پیچیده است.