مهمترین شخصیت فوتبالی ایران در این هفته؛ دو راهی عشق و تعهد!

قلعهنویی از یکسو با خواست میلیونها هوادار استقلال مواجه است. هوادارانی که شاید دوست داشته باشند مربی سابق تیمشان این بار برای قهرمانی استقلال با تیمش تراکتورسازی در ورزشگاه آزادی آنچنان به آب و آتش نزند و کوتاه بیاید تا مسیر قهرمانی استقلال هموارتر شود. از طرفی هجمههایی که از جانب پرسپولیسیها ایجاد شده، خود نیز نقش تعیین کنندهای در استراتژی او خواهد داشت.
قلعهنویی را میکوبند به این بهانه که از همین حالا زمزمه کم کاریاش مقابل استقلال را میشنوند. زمزمههایی که باورش هم سخت است. قلعهنویی حتی اگر از جانب هواداران پرسپولیس مورد حمله قرار نگیرد هم یکشنبهای که از راه خواهد رسید با نیت پیروزی گام به میدان خواهد گذاشت.
آخر پای سالها اعتبار مربیگریاش هم درمیان است و امیر میداند که اگر نمایش سستی مقابل استقلال داشته باشد تا ابد سرزنش خواهد شد. از سمتی دیگر این تراکتوریها هستند که امیر را مجاب به کسب پیروزی در این بازی حیاتی میکنند. بردی که برای تبریزیها هم جنبههای پیروزی در وادی فوتبال را خواهد داشت و هم بیرون فوتبال.
آن روز که قلعهنویی احتمالا سرافرازانه میدان بازی با استقلال را ترک کند، تراکتوریها به خود خواهند بالید و به داشتن قلعهنویی فخر خواهند فروخت به این دلیل که سرمربی تیمشان با همه وجود در میدان بازی با استقلال ظاهر شده است.
برد تراکتور میتواند این تیم را امیدوار به کسب سهمیه کند. کسی چه میداند. شاید رویای امتیاز نگرفتن یکی از مدعیان با همین حربه عملی شود و تراکتورسازی با 51 امتیازی که از دو پیروزی پی در پی خواهد گرفت به صف تیمهایی ملحق شود که دارای مجوز حضور در لیگ قهرمانان آسیا هستند.
قلعهنویی در مرکز دایرهای از احساسات، خواستهها و توقعات بجا و نابجا جای گرفته است. او مانده است و انبوهی خواهش و تمنا. قلعهنویی باید درست ترینش را انتخاب کند. همه نگاههای فوتبال ایران به اوست. به مردی که میداند لذت و مردانگی این روزها را.
مردی که خود وقتی پیروزی مجید جلالی در ایستگاه پایانی لیگ هشتم با فولاد مقابل ذوبآهن را دید و با استقلال به قهرمانی لیگ نایل آمد با چشمهایی اشکبار چنین گفت: «مجید جلالی خیلی مرد است.»
قلعهنویی میداند که اگر این هفته مردانه در میدان بازی باشد، او نیز ستایش خواهد شد. حال شاید این ستایش از سوی استقلالیهای خوزستان باشد یا پرسپولیس؛ این رقیب سنتی.
اما دشمنان قلعه نویی از هم اکنون قلم هایشان را علیه او تیز کرده اند. استقلال را ببرد می شود همان خیانت کار مشت گره کرده آنتی حجازی. ببازد، چهار تا و نصفی روزنامه نگار ورزشی که تعصبات رنگی را پشت دو تا و نصفی شعار روشنفکرانه و باسمه ای پنهان کرده اند نگاهی به هم می کنند و سر تکان می دهند و نتیجه می گیرند که وا داده.
پس تصمیم ها گرفته شده. ژنرال بعد از بازی روز یکشنبه شرافت ندارد. این چیز تازه ای نیست. انتظار همیشگی از قلعه نویی یک انسان کامل است. او برای اینکه ثابت کند به درد تیم ملی می خورد حق باختن به کره جنوبی در پنالتی هم ندارد. باید جوری کره را دار بزند که کوروش کبیر حس وطن پرستی اش حال بیاید. اما قاعده برای مربی چون کارلوس کی روش هم متفاوت است.
برای اینکه ثابت کند مربی بین المللی است کافی نیست به چهار تیم آسیا برسد یا سپاهان را در آستانه قهرمانی آسیا قرار دهد و با شیطنت رییس هیات مدیره وقت کنار برود تا همه چیز دود شود. باید قهرمان آسیا شود، بعد برود جام باشگاه های جهان، سپس بارسا یا مادرید را ببرد تا ثابت کند مربی بین المللی است و موفقیت های او ربطی به مافیای داخلی ندارد. اما مربیانی مثل نلو وینگادا یا مصطفی دنیزلی اگر باخت های سه تایی، چهارتای و پنج تایی هم در آسیا بدهند مشکل از خودشان نیست.
ولی این مسئولیت کشی از قلعه هیچ گاه باعث نشده تا کم بیاورد. وقتی همه 2-5-3 اش را در استقلال قهرمان لیگ با هشتاد گل زده مسخره می کردند، به سپاهان رفت و 2-4-4 لوزی بازی کرد و بهترین کیفیت تاریخ لیگ برتر را ساخت که ته مانده اش همین پارسال قهرمان لیگ شد.
حالا در تراکتورسازی هم برای اینکه ثابت کند تمام نشده، بی خیال کادر فنی رفاقتی مثل کریم بوستانی و ستار همدانی و ایمان عالمی شد و تیم تازه ای ساخت. تیمی که الهلال را مچاله کند و به اندازه تمام حضورهای قبلی آسیایی امتیاز بگیرد.
منتها ته این مسئولیت کشی از آدم ها برای انسان کامل بودن و ساختن آرمانشهر، کره شمالی است و کوبا و دلواپس آباد. با این حرف ها بیشتر از اینکه دیگران را چکش بزنیم و صاف کنیم، خودمان کج می شویم.