من هم با پسرم سوختم!
صادق برمکی پسر جوانی بود که در آخرین روز از تابستان سال ٩٦ با نقشه بیرحمانه ٣ دوستش، قربانی جنایتی وحشتناک شد. پسر ١٩ سالهای که پس از ضربات ساطور و سنگ در حالی که هنوز نفس میکشید در شعلههای آتش کشته شد. قاتلان بیرحم از این کار ترسناکشان فیلم هم گرفته بودند. فیلمی که راز این قتل هولناک را فاش کرد.
٣ دوست با دلایل و معمایی نامعلوم صادق را کشتند و حالا با تأیید شدن حکم اعدامشان، مادر مقتول چشم انتظار اجرای حکم قاتلان پسرش است. حکمی که با جور شدن پول تفاضل دیه به اجرا در میآید. با این حال تنها تسکین دل این مادر داغدیده گرفتن حق پسرش و اجرای حکم اعدام است. مادری که میگوید اجرای حکم تنها خواسته خودش نیست و خواسته تمام مردم مهاباد است. حالا تنها با قصاص این سه قاتل بیرحم است که مادر صادق میتواند کمی آرام شود. مادری که هنوز هم التماسهای پسرش را در میان شعلههای آتش میشنود و ضجه میزند.
معصومه محمد امینی در گفتوگو با خبرنگار «شهروند» از ٢١ ماه زجرآور زندگیاش میگوید:
چندسال دارید؟
٥١ سال. ولی در این مدت به اندازه ١٠٠سال پیر شدهام.
از آخرین باری که صادق را دیدید بگویید؟
روز ٣١ شهریورسال ٩٦ بود. پسرم در رشته حسابداری درس میخواند و تازه کلاسهایش شروع میشد. من در مغازه خیاطی کار میکردم که صادق آمد پیشم. گفت دانیال که یکی از دوستانش بود، برای رفتن به خارج میهمانی ترتیب داده است. صادق گفت که به این میهمانی میرود و زود برمیگردد. من هم به او گفتم اگر میتوانی کمی زودتر برگرد که با هم به پیکنیک برویم. چون مردم در مهاباد معمولاً روز آخر تابستان را به پارک و جنگل میروند. آن روز هم پنجشنبه بود. صادق قول داد که زود برگردد. از من خداحافظی کرد و دیگر او را ندیدم.
چطور متوجه جنایت شدید؟
آن شب وقتی پسرم به خانه برنگشت نگران شدم. تلفنش هم خاموش بود. از طریق تلگرام هم متوجه شدم که آخرین بار ساعت ٠٦: ١١ دقیقه آنلاین بوده و دیگر آنلاین نشده است. فردای آن روز شوهرم همه جا را به دنبالش گشت، اما از صادق خبری نبود. به سراغ دوستانش هم رفتیم آنها هم نبودند. تا اینکه شماره دانیال را گرفتم و با او قرار گذاشتم. وقتی به پارک رفتم کامیار یکی دیگر از دوستان صادق هم پیش دانیال بود. او هم داشت سراغ صادق را میگرفت. دانیال ما را فریب داد. میگفت یک هفته است که صادق را ندیده و سعی کرد با حرفهای دروغ ما را از شکایت و انتشار آگهی منصرف کند. یک بار میگفت با دوستش رفته یک بار هم میگفت از مرز خارج شده است. یکی دو روز ما را با این حرفها گول زد. تا اینکه جسد سوختهای را پیدا کردند. آن موقع برادرم موضوع ناپدید شدن صادق را به آگاهی اطلاع داده بود. برای همین برادرم بدون اینکه به من بگوید رفت و جسد را که کاملاً سوخته بود، شناسایی کرد. البته از من پرسید صادق آخرین بار چه چیزهایی همراهش بوده، من هم به کلید خانه مادربزرگش اشاره کردم. آنها هم کلید را پیدا کردند و روی در خانه مادربزرگ صادق امتحان کردند. وقتی دیدند کلید درست است مطمئن شدند که این جسد متعلق به صادق است. بعد از آن کمکم موضوع را به من و پدرش گفتند. وقتی شنیدم خیلی شوکه شدم. به تصادف پسرم فکر کرده بودم، ولی اصلاً فکرش را هم نمیکردم که او را بی رحمانه کشته باشند.
قاتلان را چطور شناسایی کردند؟
وقتی به من گفتند پسرم را کشتهاند، من دانیال را به مأموران معرفی کردم. گفتم پسرم آخرین بار گفت که دانیال او را دعوت کرده و به خانه او میرود. برای همین او هم باید بگوید چه بلایی سر پسر من آمده است. دانیال را احضار کردند و او بازجویی شد. اما همانطور که مرا فریب داد مأموران را هم فریب داد و گفت که اصلاً صادق را ندیده؛ اما بعد از مدتی با پیدا شدن یکسری مدارک مجبور به اعتراف شد و ٣ همدستش را هم معرفی کرد.
متهمان از این جنایت فیلم هم گرفته بودند، این فیلم چطور بهدست پلیس رسید؟
همین فیلم باعث شد که قاتلان پسرم لو بروند. گویا دانیال زمانی که به پلیس آگاهی احضار میشود، فلشی را به یکی از دوستانش که دوست صادق هم بوده، میدهد. به نیما میگوید این فلش فیلمهای خانوادگی است و به هیچ عنوان آن را باز نکند. اما نیما از روی کنجکاوی آن را باز میکند و یک تکه از فیلم کشته شدن پسرم را میبیند. بعد از آن موضوع را به پدرش میگوید و پدر نیما هم به عمو و دایی صادق اطلاع میدهد. در نهایت فلش به دست پلیس میرسد. از آنجایی که فیلم نصفه بود، پلیس فیلم کامل را ریکاوری میکند و باز میگرداند. گویا دانیال فیلم کامل را از فلش پاک کرده بود. همین مسأله باعث میشود که دانیال اعتراف کند. بعد از آن هم همدستانش دستگیر شدند.
شما خودتان فیلم را دیدید؟
نه، اصلاً نتوانستم ببینم. فقط یک تکه از آن را در اینستاگرام ٣ ماه بعد از مرگ پسرم دیدم که هنوز هم صدای پسرم در گوشم است. به زبان کردی میگفت «آی دایان» یعنی مادر. پسرم مرا صدا کرده بود و من آنجا نبودم که نجاتش دهم. این فیلم دنیای مرا نابود کرد.
متهمان در مورد قتل صادق چه اعترافاتی داشتند؟
هر بار یک موضوع را مطرح میکردند. الان که ٢١ ماه میگذرد، چندین انگیزه در پرونده آنها ثبت شده؛ یک بار موضوع شیطانپرستی را مطرح کردند. یک بار هم گفتند به خاطر اینکه صادق با دختر مورد علاقه دانیال دوست شده، چنین بلایی را سرش آوردند. یک بار هم گفتند به خاطر درگیری قبلی که با صادق داشتند از او انتقام گرفتند. با این حال هیچوقت دلیل محکمی برای این کارشان مطرح نکردند. آخرین بار هم فقط گفتند دلیلی برای این کار نداریم و شرمندهایم.
این پرونده چهار متهم دارد که سه نفرشان قاتل هستند، نقش نفر چهارم در این جنایت چه بوده؟
او ساطور و وسایل قتل را به این ٣ نفر داده، اما هنگام قتل آنجا نبوده است. در حال حاضر ٣ قاتل یعنی دانیال، کمال و زینالعابدین به اعدام محکوم شدهاند. نفر چهارم هم به ١٠ سال و یک روز زندان محکوم شده که شنیدهام همان اوایل در زندان چشم راستش را کور کردهاند.
شما دختری که میگفتند به خاطر او چنین قتلی رخ داده را دیدهاید؟
نه، من اصلاً دختری ندیدم. فقط یک بار دانیال گفته بود صادق با دختر مورد علاقه من ارتباط داشته است. آن دختر را به دادسرا احضار کردند او هم گفت که هیچ ارتباطی با صادق نداشته است.
شما قاتلان پسرتان را از قبل میشناختید؟
بیشتر دانیال را میشناختم. البته کمال و زینالعابدین را هم میشناختم ولی خیلی کم. آنها همگی دوستان پسرم بودند.
حکم اعدام چه زمانی اجرا میشود؟
زمانیکه پول تفاضل دیه را پرداخت کنیم. آنها ٣ نفرند، هر کدام نفری ١٥٤ میلیون باید به خانوادههایشان تعلق بگیرد. در حال حاضر با کمک مردم و خیرین ١٥٤ میلیون یعنی پول یک نفر جور شده، اما دیگر پولی نداریم. از دادگاه تقاضا کردیم که بقیه این پول از صندوق بیتالمال پرداخت شود. فعلاً پرونده در دیوان عالی کشور است و قرار است به این درخواست ما رسیدگی شود.
فکر میکنید با اعدام این ٣ نفر حالتان بهتر میشود؟
میدانم که با کشتن این ٣ نفر صادق من دیگر برنمیگردد. ولی حداقل حق پسرم را گرفتهام. خون پسرم که اینطور بیرحمانه و وحشیانه کشته شد، پایمال نمیشود. میدانم که بعد از اجرای حکم حال بهتری خواهم داشت.
پس اصلاً به رضایت فکر نکردید؟
نه، قصاص فقط خواسته من نیست. تمام مردم مهاباد خواستار قصاص هستند. مردمی که خیلی به ما لطف کردند و سعی داشتند ما را تسکین دهند. اگر این مردم نبودند من هم زنده نبودم. حالا میدانم که آنها هم میخواهند هرچه زودتر این سه قاتل مجازات شوند. از طرف دیگر این سه نفر به طرز فجیعی پسرم را کشتند. پسرم زجر کشید و مرد. اگر پسرم نفسهای آخرش را در بغل خودم میکشید، شاید رضایت میدادم. اگر پسرم آنقدر بیرحمانه کشته نمیشد، شاید گذشت میکردم. اما این ٣ نفر هیچ راهی برای گذشت نگذاشتهاند. چون بعد از این اتفاق من هم با پسرم سوختم. برای همین دوست دارم هرچه زودتر آنها اعدام شوند تا من و یک ملت آرام شوند.
شما چند فرزند دیگر دارید؟
در حال حاضر فقط یک دختر ١٤ ساله دارم. از وقتی برادرش فوت کرده تا همین الان افسرده شده و حوصله هیچکس را ندارد. از وقتی هم که این اتفاق برای صادق افتاد اجازه نمیدهم دخترم هم هیچ دوستی داشته باشد از همه دوستیها بدم میآید. البته من و شوهرم هم افسردهایم. هنوز صدای پسرم را میشنوم که در میان شعلههای آتش زنده است و مرا صدا میزند. هر شب کابوس میبینم. اشک میریزم. از وقتی پسرم مرد دیگر به خانه قبلیمان برنگشتم. فامیلها و بستگانم خانه را عوض کردند و وسایل پسرم را هم به نیازمندان دادند. نمیتوانستم در آن خانه بمانم. صادق پسر خوب من بود. من به عشق صادق زندگی میکردم و کلی نقشه برای آیندهاش داشتم. هنوز هم نمیدانم آنها چطور چنین بیرحمانه پسرم را کشتند. یعنی دلشان برایش نسوخت. این حق ما نبود.
انتهای پیام