آن روی سکه جهانگیری کرونا
در متن یادداشت دکتر «محمداسماعیل اکبری» مشاور عالی وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی که نسخهای از آن را در اختیار ایسنا قرار گرفته، آمده است: اینجانب نیت تحلیل فلسفی موضوع را ندارم که نه توان کافی و تخصص آن حاصل است و نه کمبود دانشمندانی که این مهم را تبیین فرمایند. غرض بیان مطالبی است مبتنی بر شاخصهای علم بیولوژیکِ امروز از جایگاهی دیگر که «آن روی سکه»اش مینامیم.
در نیمه دوم ماه میانی زمستان، خبری رسید که ویروسی نامآشنا از خانواده تاجداران (کرونا به معنی تاج) سر به شورش برداشته و علیرغم ذات وجودیاش انسان را برای بقای خود برگزیده است. انسانها این مهمان ناخوانده را نمیپذیرند و جنگی نامتعادل راه میاندازند که نتیجهای جز تسلیم و خسران در ابعاد مختلف ندارد. حتی گفته میشود که این ویروس با دستکاری انسانهای چینی و یا امریکایی و یا مشارکت آنها با مقاصد خاص به جان انسان افتاده، اما چه فرق میکند، شاید ویروس برای انجام ماموریتش آمده است و هر آنچه پشت سر او هست "اسباب" حضورش هستند نه مصدر آن. اینها وسیلهای برای قدرتنمایی هستند؛ چون "او از انجام امور جاری به جز با اسباب آن اِبا دارد" (ابی الله ان یجری الامور الا باسبابه...).
اکنون قدرتی بسیار فراتر از انسانِ ناتوان و رَه گم کرده که قدرت خویش را در علم ناقص و سلاحهای واماندهاش تعبییر میکرد، خودنمایی میکند؛ قدرتی که با یکی از ریزترین مخلوقاتش تصمیم گرفته است علمِ قلیل و توان اندک بشر را به او بنمایاند و او را به تامل، تعقل و شاید رستگاری هدایت کند.
این موجود کوچک از تودهای کروماتینی (پروتئینی) با غشای محکم ساخته شده است که با پوششی از چربی محافظت میشود و تاجهای چربیِ روی آن، عامل تعامل با سلولهای انسانی هستند. این ویروس قدرت تکثیر را همانند آنچه در موجودات زنده معمول است، ندارد و این امر را به سلولهای انسانی میزبانش میسپارد.
میلیونها ویروس کرونا را به سختی میتوان با وسایل بینشی امروز رویت کرد؛ اما اکنون عملکرد هر یک از آنها نمایان و قابل تعبیر شده است. ویروس کوچک با شاخهای تاجی شکلش به سطح سلولهای عمدتا تنفسی میچسبد و بدون مجوز وارد سلول میشود.
معمولا در حالت عادی وقتی موجود یا عامل بیگانهای وارد سلول میشود، عوامل درونسلولی به راحتی آن را مهار کرده یا از بین میبرند و یا با شناختی که بشر از ماهیت آن پیدا میکند، برایش واکسنی میسازد تا در سن مناسب سلولهای انسانی را در مقابل آن حفظ کند، سرانجام هم با بهرهگیری از داروهایی حضور مهمان ناخوانده را بی ضرر میکند؛ به عنوان مثال بشر ویروسهای سرخک و سرخجه را با واکسن و ویروس ایدز را با اصلاح رفتار و بعضی داروها کنترل کرده است؛ اما امروز هنوز چنین توانی را در خود نمیبیند؛ نه واکسنی برای پیشگیری نه دارویی برای درمان، آنوقت دیکته میشود که راه مقابله دل بریدن از هر آنچه است که به عنوان ثروت و داده جمع کردهای: باید فرزند دلبندت را نبینی، بر اتومبیل زیبا و قدرتمندت سوار نشوی به فلان محل خوش آب و هوا و زیبا نروی و بمانی تا شاید قدرتی که ویروس را آورده است باز گرداند!
ویروس پس از ورود به سلول هم وارد چرخه ژنتیکی آن میشود و هم وارد محل ساخت وسازهای پروتئینی سلول و به طور کامل فرماندهی سلول را به دست میگیرد. اینجا دیگر ویروس است که دستور میدهد نه انسان و خواست او. ویروس ماموریت تعریفشدهای دارد. تقریبا به همه جا سر میزند و حسب عملکردِ مردم و مسئولین آنجا، عدهای را گرفتار میکند که حدود 80 درصد آنها بدون علامت و یا با علامتهای مختصر هستند و غالبا بهبود می یابند، 20 درصد به مراکز درمانی مراجعه میکنند که حدود یک چهارم آنها به بخشهای ویژه ارجاع میشوند و نیمی از آنها فوت میکنند. این فرمول در همه کشورهای جهان تقریباً مشابه است و ماموریت تعریفشده ویروس را نشان میدهد.
جالب است اذعان کنیم که همه علم و امکانات سوفسطایی جهان تسلیم شد و نتوانست کاری فراتر از آنچه در همه جا معمول است انجام دهد. برخی مدیران متکبر غربی که ابتدا این مدیریت را باور نداشتند امروز سر تسلیم فرود آورده و با چشمان از حدقه بیرون زده عملکرد ویروس را مینگرند. سادهاندیشی است که تصور کنیم رهبران غربی از ماجرا بیخبر بودند؛ آنها که یا خود عامل و واسطه بودند یا از رفتارهای علمی یکدیگر مطلع بودند، این ماموریت را باور نکردند. عرف است که میگوییم جاسوسان غربی قبل از اینکه بوی آزمایشی از لوله آزمایشگاه بلند شود مطلع میشوند اما اینجا در پناه خوی استکباری و قلدری ذاتی فرهنگ غربی، آن را تا حدی به تسامح گذراندند و پیش آمد آنچه میتوانست کمتر پیش آید. شاید کمی گفتن این بیان هنوز هم سخت باشد اما چون سختتر از آن را به چشم میبینم میگویم که احتمالا این هم از خواست همان قدرت لایزالی است که ماموریت را به ویروس کرونا سپرد. امروز همه جهان درگیر است و هر آنکه تکبر بیشتر دارد گرفتارتر.
گاهی از زبان سازمانهای بینالمللی جملاتی را بر حسب شغل و جایگاهشان میشنویم که اگرچه غیرمعمول است اما درست است؛ بدین معنی که دنیا را یکپارچه بدانیم و تلاش کنیم تا با بروز مولفههای معنوی، رحمت خالق هستی را جلب کنیم . اگر همدلی و همراهی، گذشت، ایثار، نوعدوستی و مسئولیتپذیری در قبال عام را بپذیریم، شک نکنیم که درهای رحمتش گشوده و مشکل حل میشود؛ اما متاسفانه آنچه دیده شد و میشود خلاف این دیدگاه است. مرزها را میبندند، اقوام را تحریم میکنند و بر داشتههای دیگران با خوی استکباری چوب غارت میزنند؛ این راه به جایی نمیبرد حتی اگر ماموریت ویروس کرونا به اتمام برسد.
اما راه حل؟ باز هم بیان این مطلب گران میآید اما دنیا و مشخصا ما تجربه آن را داریم و اثرات حاصله را در قالب مقالات بینالمللی به تحریر کشیدهایم. اگر از یکپارچگی جهانی که حدوث آن در این شرایط بعید است بگذریم با اصلاح رفتار شخصی، امیدِ نتیجهای مطلوب وجود دارد.
همانطور که گفته شد ویروس پس از ورود به سلول فرماندهی آن را در دست میگیرد و سلول را وادار به کپیبرداری و تکثیر خود میکند تا آنجا که عملکرد سلول مختل شده و رفتاری مغایر سلامت میزبان پیدا میکند.
میگوییم نظام ایمنی و چگونگی پاسخ سلول به حضور ویروس از عوامل تاثیرگذار هستند، حال اگر قدرت پاسخگویی نظام ایمنی را با شاخصهای معنوی بالا ببریم کمکی به مدیریت و کنترل ویروس کردهایم. در تحقیقات متعددی به اثبات رسیده است که مولفههای معنوی همچون توکل، ایثار، گذشت، بخشش، عفو، صبر، دعا و امثالهم میتواند تاثیر مثبت بر ساختار ایمنی انسان گذاشته و به کمک بیاید. این دیدگاهها حتی میتوانند بیان ژنها را در پاسخگویی به مهمان ناخوانده یعنی ویروس متفاوت کنند؛ به نحوی که امکان کنترل و مدیریت آن بیشتر و بهتر فراهم شود. این اصول بارها در مقالات متعدد در سراسر جهان به اثبات رسیده؛ به نحوی که امروز آنرا از روشهای معمول در کنترل بیماریها به ویژه بیماریهای صعبالعلاج چون سرطانها میشناسیم. دعادرمانی و توکل و به کمکگرفتن قدرتی فراتر از آنچه در کتابها معمول میباشد، روشی است که حتی در دانشگاههای بزرگ غربی به روش مقبول و معتبری تبدیل شده است. در ادبیات مذهبی- تاریخی ما نمونههایی از این عملکردها که اسباب بروز خواست الهی هستند را مکرر خوانده و شنیدهایم. زندهشدن انسانها، مُردن لحظهای با درخواست انسان، درمان بیماران با روشهای غیرمعمول حتی از راه دور و دهها مثال دیگر.
وقت است که بازآییم...
انتهای پیام