اصفهان آهن ۱
آهن ملل
ایرانسیل
ایرانسیل موبایل
کد خبر: ۴۴۷۹۲۶
پرسپولیس را رها کردم؛ پیشنهاد استقلال رسید  کریمی سلطان تاریخ فوتبال ماست؛ دایی اعتبار ایران
مجید نامجو مطلق یکی از بدشانس ترین بازیکنان تمام ادوار تاریخ فوتبال ایران محسوب می‌شود.
۱۴:۴۰ - ۱۶ دی ۱۴۰۰
وانانیوز|

یکی از دریبل زن ترین بازیکنان تاریخ فوتبال ایران و شاید هم تکنیکی ترین فوتبالیست همه ادوار استقلال که می توانست اولین لژیونر لیگ های مطرح دنیا برای فوتبال ایران باشد اما...

یکی از دوست داشتنی ترین و جذاب ترین مسابقاتی که نگارنده از نزدیک دیدم مهرماه سال ۱۳۷۰ و دیدار جام بین قاره ای میان الجزایر قهرمان آفریقا و ایران قهرمان آسیا در استادیوم آزادی انجام شد. ستاره بی چون و چرای آن دیدار مجید نامجو مطلق بود. هافبک راست تکنیکی تیم ملی ایران انگار با بچه های ۷، ۸ ساله بازی می کرد و مثل آب خوردن الجزایری ها را دریبل می زد. دریبل می زد و بازیگوشی می کرد و قهرمان آفریقا و رباح ماجر مشهور مانده بودند که در آسیا چنین فوتبالیستی هم پیدا می شود!

پشت صحنه آن بازی اما نمایندگان باشگاه معروف پاری سن ژرمن فرانسه مشغول تماشای بازی ستاره شماره ۷ تیم ایران بودند و ...

مذاکرات آغاز شد. توافقات ابتدایی انجام شد اما یک هفته بعد مجید نامجو مطلق به کمک شاهرخ بیانی و با قوزک پایی مصدوم از زمین مسابقه با پاس خارج شد درحالی که عکس آن هنوز هم در آرشیو و خاطر فوتبالدوستان مانده است.

به همین سادگی و روی یک تکل خشن اکبر یوسفی هافبک جنگنده پاس تهران و در بازی با استقلال، مجید نامجو مطلق شدیدا مصدوم شد تا شانس بازی در لیگ فرانسه را از دست بدهد.

قوزک پایی که شاید دیگر یاری رفتن نداشت اما شماره ۷ به زحمت و سختی فراوان تا ۳۱ سالگی آن را کشید و افتخاراتی هم برای استقلال و تیم ملی ایران کسب کرد.

او یکی از بازیکنانی بود که به قول مارادونا ارزش آن را داشت تا برای تماشای بازی اش بلیت بخرید و به استادیوم بروید!

قصه مجید نامجو مطلق و فوتبال از کجا شروع شد؟ تیر دروازه و گل کوچک؟!

(با خنده) بنویسید چهار تا آجر، توپ پلاستیکی و کوچه های تنگ و باریکی که در آن فوتبال را شناختیم. ما بچه خیابان شبیر حوالی میدان شوش و انتهای شهباز جنوبی (۱۷ شهریور فعلی) بودیم. صبح تا شب دنبال توپ می دویدیم و کمی بعدتر با زمین خاکی آشنا شدیم.

زمین خاکی گود شهرزاد؟

دقیقا همین طور است. زمین خاکی گود شهرزاد ۳ لیگ و رده مختلف داشت. ما یک تیم محلی داشتیم که در رده دوم گود شهرزاد بازی می کرد و من هم عضو آن تیم بودم. رحیم میرآخوری مدافع بانک ملی و تیم ملی و همین طور مربی تیم جوانان آن باشگاه سازنده، من را در این زمین خاکی دید. او از من دعوت کرد برای تست دادن در رده جوانان به باشگاه بانک ملی بروم و ... در ۱۵ سالگی عضو تیم جوانان و بزرگسالان این باشگاه شدم.

باشگاه سازنده ای که ناصر محمدخانی، مهدی مهدوی کیا و ... خیلی‌های دیگر را به فوتبال تهران و ایران معرفی کرد.

دقیقا همین طور است. آن زمان رده ها امیدها نبود و تیم ها در سه رده نوجوانان، جوانان و بزرگسالان فعالیت می کردند. من در آن مقطع ۵ سال هم کوچکتر از بعضی بازیکنان تیم جوانان بودم اما انتخاب شدم. آقایان نایب روئین دل و رجب فرامرزی خیلی کمکم کردند و زندگی ورزشی ام را مدیون این دو بزرگوار هستم.

در تیم جوانان انتخاب شدید. چقدر طول کشید که به رده بزرگسالان رسیدید؟

خیلی زود! بعد از ۳ ماه بازی در جوانان به عنوان یکی از ۵ سهمیه جوانان به رده بزرگسالان رفتم. باور کنید روز اول از دیدن هیکل درشت بازیکنان بزرگسالان جا خوردم. آن زمان بازیکنان جنوب شهرری درشت اندام بودند و بانک ملی هم در این زمینه شهره بود. با این وجود به لطف مربیان بانک ملی فرصت عرض اندام پیدا کردم.

در بانک ملی هم هافبک راست بودید؟

در تیم جوانان دفاع راست بودم اما بعد از مدتی که بازی ام را دیدند مرا یک خط جلوتر بردند و دیگر شدم هافبک راست!

آن تیم بانک ملی هم بازیکنان بزرگی داشت. این طور نیست؟

بله، حافظ طاحونی، مرحوم علی کرم سوری، مرحوم ایرج امیدوار، حسین یاریار، عباس جواهری، محمد علی نعمت زاده، رحیم میرآخوری و خیلی های دیگر که هر کدام درفوتبال تهران یلی بودند. راستی رحیم یوسفی هم بود.

چقدر طول کشید تا در بانک ملی فیکس شدید؟

سال اول ۱۰، ۱۵ و ۲۰ دقیقه بازی می کردم در حالی که ۱۵ ساله بودم. آن هم ۱۵ ساله واقعی! یک سال بعد در ۱۶ سالگی فیکس شدم.

زمانی که مدرسه می رفتید؟!

بله، دبیرستانی بودم! دو، سه سالی در بانک ملی بازی کردم تا اینکه عباس کردنوری مدیریت باشگاه استقلال، سعید مراغه چیان کاپیتان تیم را سراغ من فرستاد.

البته یک پرانتز معروف هم دارد!

چه پرانتزی؟!

علی پروین، پرسپولیس و موتوری که پس دادید و...

نمی خواستم دراین رابطه صحبت کنم اما حالا که بحث آن پیش آمد می خواهم کمی مفصل توضیح بدهم. آن زمان هر فوتبالیستی دوست داشت به یکی از دو تیم استقلال یا پرسپولیس برود چرا که تیم ملی ترکیبی از این دو تیم بود. ممکن بود یک بازیکن مثل من استقلالی باشد اما پرسپولیس زودتر به او پیشنهاد بدهد یا بالعکس! خودم و خانواده ام همگی استقلالی بودیم ولی پرسپولیس زودتر به من پیشنهاد داد. اصلا ماجرای موتوری هم در میان نبود. من آن زمان محصل بودم و تمرین ساعت ۳ بعد از ظهر شروع می شد. مدرسه من هم ساعت ۲ تعطیل می شد و نمی توانستم خودم را به راحتی سر تمرین برسانم. موضوع را به علی آقا پروین هم گفته بودم و حدود یک هفته ای هم با پرسپولیس تمرین کردم. در همان گیرودار یکی از هواداران پرسپولیس وقتی متوجه شرایط من شد ۳۵ هزار تومان نقدی داد که مشکلم برای تردد از مدرسه به محل تمرین حل شود اما...

علی پروین ناراحت شد؟!

نه، بیشتر به چند بازیکن قدیمی پرسپولیس برخورد که ما چند سال است در این تیم توپ می زنیم و آن وقت یک بچه محصل نیامده ۳۵ هزار تومان گرفته است؟!

می توانید اسم بیاورید که چه کسانی ناراحت شدند؟

نه، بگذریم! آنها هم بعدها از دوستان صمیمی ما شدند ولی من سرتمرین پرسپولیس متوجه نگاه های معنی دار و نه چندان دوستانه شدم. بلافاصله هم علی پروین مرا صدا زد و یک جلسه سرپایی گذاشت. علی آقا پس از توضیح شرایط به من گفت پول را به خودش پس بدهم تا بعدا از خودش بگیرم و این جوری دیگر صدای کسی درنمی آید! خیلی به من برخورد و همان جا تصمیم گرفتم دیگر به تمرین پرسپولیس نروم.

پس اصلا موتور هوندا یا به روایتی دیگر یاماهای صفر در کار نبود؟

اصلا و ابدا! همان ۳۵ هزار تومان بود که پس دادم و رفتم!

چه مدتی گذشت تا استقلالی ها یا همان سعید مراغه چیان سراغ شما آمد؟

- این هم لطف خدا بود. درست ۲ روز بعد از اینکه تمرین پرسپولیس را ترک کردم باشگاه استقلال سراغم آمد. عباس کرد نوری وقتی مشکل من را متوجه شد همان ۳۵ هزار تومان را پرداخت کرد تا بتوانم راحت تر سرتمرینات استقلال حاضر شوم. ساعت حدود ۲ بعد از ظهر مدرسه ام تعطیل می شد و از همان خیابان شبیر (حوالی میدان شوش) تا خیابان سبلان برای حضور در تمرین استقلال می رفتم.

چقدر طول کشید تا در استقلال فیکس شوید؟

خدا رحمت کند منصورخان پورحیدری را که خیلی زود من را به بازی گرفتند. همان سال ۱۳۶۴ که استقلالی شدم قهرمان جام باشگاه های تهران شدیم که در بازی فینال یکی از پنالتی ها را من به شاهین زدم. قهرمانی در سن ۱۹ سالگی یک احساس فوق العاده بود که پیآمد آن دعوت به تیم ملی بزرگسالان بود و...

فوتبالدوستان قدیمی به خوبی می دانند یکی از تکنیکی ترین بازیکنان تاریخ فوتبال ایران بودید. الگوی شما درآن سن و سال چه کسی بود؟

خارجی یا ایرانی؟

اول ایرانی ...

حسن روشن را خیلی دوست داشتم. بسیار تکنیکی، سرعتی و گلزن قهاری بود. یک فوتبالیست کامل که شگرد خاصی در فوتبال داشت و توپ را با بغل پا بلند می کرد و از روی سر مدافع روبرویش رد می شد. آن دریبل حسن روشن خیلی معروف بود. همین طور شخصیت و گلری خدابیامرز ناصر حجازی را خیلی دوست داشتم. آدم با دیدن ناصرخان ناخودآگاه مجذوب او می شد.

و خارجی ...

دیه گو آرماندو مارادونا بود. کسی که یک تنه آرژانتین را قهرمان جام جهانی ۱۹۸۶ کرد. به ناپل رفت و تیم این شهر را که پیش از مارادونا برای سقوط نکردن می جنگید، قهرمان ایتالیا کرد.

در استقلال ابتدا شما با شاهین بیانی در سمت راست بازی می کردید و بعدتر جواد زرینچه آمد و بهترین زوج راست تاریخ فوتبال ایران را ساختید. توضیحی می دهید؟

این که نظر لطف شماست. شانس خوب من این بود که از زمان استقلالی شدن تمام درهای موفقیت به رویم باز شد. با ۱۹ سال سن فیکس استقلال و تیم ملی شدم. در سمت راست هم ابتدا در استقلال و تیم ملی با شاهین بیانی بازی می کردم و بعد جواد زرینچه آمد. دو مدافعی با خصوصیات مختلف که هر دو هم جزو بهترینهای تاریخ فوتبال ما محسوب می شوند.

شما و جواد زرینچه انگار با هم تله پاتی داشتید درحالی که قبل از تیم ملی و استقلال اصلا با هم در یک تیم نبودید. درست است؟

در تیم ملی جوانان مدت کوتاهی همبازی بودیم اما خدابیامرز پرویز دهداری خیلی به هماهنگی ما کمک کرد. بعد از بازی های آسیایی ۱۸۹۶ سئول ۱۴ بازیکن بزرگ و با تجربه از تیم ملی استعفاء دادند و جوانانی نظیر جواد زرینچه، احمدرضا عابدزاده، صمد مرفاوی، مجتبی محرمی و... دعوت شدند. زنده یاد پرویز دهداری خیلی در خصوص شعاع حرکتی من و جواد با ما صحبت و کمک کرد آن زوج ساخته شود.

آن زمان اُورلب خیلی مُد نبود که شما و جواد زرینچه لب خط با هم این حرکت تاکتیکی را می زدید؟

جواد زرینچه فاکتورهای منحصر به فردی داشت. خصوصیاتی که من هم آن را پیدا کرده بودم. سبک بازی جواد با شاهین بیانی فرق می کرد. جواد سرعتی تر بود و در حمله مشارکت بیشتری داشت درحالی که شاهین بیانی مدافع بهتری بود و زمانی بهتر کار می کرد که توپ داشت. جواد زرینچه اما فضا را خیلی خوب می شناخت و بدون توپ هم عالی بود. یک نکته ای را می خواهم درمورد ویژگی بازی جواد زرینچه بگویم که او در گام های بلند سرعتش بیشتر می شد. به طور مثال ناصر محمدخانی در استارت های کوتاه و ۱۰ یا ۲۰ متری عالی بود و کسی به گرد پایش نمی رسید. او انفجاری استارت می زد اما زرینچه شعاع حرکتی بیشتری داشت و در طول زمین استارت های فوق العاده با ظرفیت تنفسی بالا می زد. همین شناخت من از او و شناخت جواد از بازی من کمک کرد در استقلال و تیم ملی فیکس باشیم.

ظاهرا این زوج تاریخی بیرون از زمین آن رابطه صمیمانه را نداشتند. تأیید می کنید؟

رفیق فابریک شاید نبودیم اما رابطه دوستانه ای داشتیم. جواد بسیار پسرخوبی است و ارتباط ما هم دوستانه و محترمانه بوده است همیشه.

چرا مجید نامجو مطلق شماره ۷ را انتخاب کرد؟ دلیل خاصی داشت؟

باور کنید این شماره را به من دادند! سال اول حضورم در استقلال ۱۴ پوشیدم اما از سال بعدش مربیان پیراهن شماره ۷ را به من دادند و در تیم ملی هم همین اتفاق افتاد. خیلی درگیر آن نبودم و ...

اما می دانیم خیلی ها به عشق مجید نامجو مطلق شماره ۷ پوشیدند. فرهاد مجیدی هم بارها از شما به عنوان الگوی خودش یاد کرده است؟

زمانی که با هم کار می کردیم فرهاد لطف داشت و این حرف را می زد. جا دارد همین جا از او تشکر کنم. فرهاد مجیدی یکی از بازیکنان تکنیکی، محبوب و تاریخ ساز استقلال است.

و البته یک پرسپولیسی هم همیشه از شما به عنوان الگوی خود یاد می کند. لابد می دانید علی کریمی؟

باور کنید باعث افتخار من بود وقتی این حرف را از زبان علی کریمی شنیدم. علی کریمی در کنار پرویز قلیچ خانی بهترین بازیکنان تاریخ فوتبال ایران هستند و در این موضوع هیچ شکی وجود ندارد.

الان وقتی بازی های پاری سن ژرمن پخش می شود یا اسم این تیم فرانسوی را می شنوید، چه احساسی پیدا می کنید؟

گذشته، گذشته است. افسوس خوردن دردی دوا نمی کند. قسمت ما هم همین بود!

نمایندگان پاری سن ژرمن بازی شما مقابل الجزایر را دیدند و شما را پسندیدند. بهترین بازی دوران فوتبال مجید نامجو مطلق! درست می گوییم؟

بازی با قهرمان آفریقا یک مسابقه سطح بالا و با کیفیتی بود. خدا لطف کرد و به عقیده کارشناسان بازی خوبی انجام دادم اما اگر سلیقه شخصی خودم را بخواهید بهترین بازی دوران فوتبالم مسابقه نیمه نهایی بازی های آسیایی ۱۹۹۰ پکن برابر کره جنوبی بود.

یکی از بهترین تیم های ملی تاریخ کره جنوبی که کیم جوسونگ معروف را داشت؟

بسیار تیم سرحالی بود. آن تیم کره جنوبی تازه از جام جهانی ۱۹۹۰ ایتالیا برگشته بود و زمانی تیم ما را پرس می کرد که پرس خیلی مُد نبود! هر بازیکن ایران که صاحب توپ می شد ۳ کره ای می ریختند سرش و توپ را می گرفتند ... واقعا بازی نفسگیری بود و من که اساسا بازیکن درگیر شونده ای نبودم شاید بیست تا تکل زدم! علی آقا (پروین) آن روز از کنار زمین مدام داد می زد که توپ را به مجید بدهید و من هم تعریف از خود نباشد با دریبل زدن و خطا گرفتن تیم ملی را از فشار خارج می کردم. بالاخره هم توانستیم با گل مرحوم سیروس قایقران بازی را یک بر صفر برده و فینالیست شویم.

در فینال هم آخرین پنالتی ایران را شما مقابل کره شمالی گل کردید تا قهرمان بازی های آسیایی ۱۹۹۰ پکن شویم. خیلی کم به پنالتی شما پرداخته شد و همه از مهار پنالتی بازیکنان کره شمالی توسط احمدرضا عابدزاده نوشتند و حرف زدند؟

احمدرضا فوق العاده کار کرد و توانست ۳ پنالتی کره ای ها را بگیرد.

برگردیم به پاری سن ژرمن! وقتی متوجه شدند مصدوم شدید دیگر سراغ شما نیامدند؟

من به خاطر پاری سن ژرمن حتی با عصا به الجزایر رفتم اما آنها ماجرا را فهمیده بودند و همه چیز خراب شد!

از اکبریوسفی هافبک آن زمان پاس تهران که با تکلی خشن شما را مصدوم کرد دلخور نیستید؟ او را بخشیدید؟

اکبر (یوسفی) پسربسیار مهربان و دل پاکی است. همان زمان همه چیز تمام شد و رفت. اتفاقا وقتی از قطر برگشتم چون لیست استقلال پُر بود ۳ سال در پاس تهران توپ زدم و همبازی اکبر یوسفی شدم. به نظرم مقصر اول خودم بودم و بعد هم فدراسیون فوتبال که بین دو بازی ایران و الجزایر مسابقه استقلال و پاس را برگزار کرد. دلیلی نداشت آن مسابقه انجام شود چون به هر حال آن بازی ملی هم مهم بود.

چرا خودتان را مقصر می دانید؟

سنم کم بود و نباید در آن بازی درگیرانه وارد می شدم. خیلی راحت می توانستم از آن مصدومیت و درگیری فرار کنم اما... هرچه بود تمام شد و رفت. قسمت ما این بود دیگر!

ولی می توانستید اولین لژیونر ایران در لیگی معتبر باشید. البته ما در قطر یا لیگ دسته دوم آلمان بازیکن داشتیم اما پاری سن ژرمن ...؟

می دانم اما حسرتش را نخورده و نمی خورم.

قبول دارید اگر علم بدنسازی یا پزشکی در فوتبال ایران کمی پیشرفته تر بود شما آن قدر مصدوم نمی شدید؟

با این حرف به شدت موافقم. تمرینات استاندارد نبود. تمریناتی که ما آن زمان انجام می دادیم منسوخ شده است. مثلا تمرین بشین پاشو در حالی که یک بازیکن هم روی کول شما سوار شده اصلا علمی نبود. همین الان بسیاری از بازیکنان قدیمی فوتبال ما با مشکلات زانو، کمر و ... دست و پنجه نرم می کنند. من می خواهم یک خاطره ای در همین رابطه تعریف کنم.

بفرمایید؟

زمانی که به لیگ قطر و باشگاه السد رفتم ما را به سالن وزنه بردند. من تا آن روز اصلا وزنه نزده بودم. تیم یک بدنساز برزیلی داشت که به ما گفت وزنه بزنیم و وقتی وزنه را بلند کردم ناگهان از دستم افتاد و صدای مهیبی در سالن پیچید! مربی تیم نزد من آمد و پرسید که چه شد؟ گفتم که تا به حال وزنه نزده ام و از دستم افتاد! باور نمی کرد که بازیکن تیم ملی ایران تا به آن روز وزنه نزده است. تصمیم گرفت وزنه من را نصف بقیه گرفته و سبک تر کند!

بدون اغراق مجید نامجو مطلق جزو آن دسته از بازیکنان بود که با تکنیک و نبوغ فردی اش تماشاگران را به استادیوم می کشاند. بعد از خودتان بازیکنی با این ویژگی‌ها دیدید؟

(با تواضع خاصی) این نظر لطف شماست اما علی کریمی از من خیلی بهتر بود. هرکسی از دیدن بازی علی لذت می برد.

دوست داشتید همدوره شما بود و در تیم ملی کنار هم بازی می کردید؟

نشد کنار هم باشیم اما فوق العاده بود.

شما از مصدومیت در فوتبال خیلی متضرر شدید. بازیکن دیگری هم سراغ دارید که از شنیدن خبر آسیب دیدگی اش بسیار غمگین و ناراحت شده باشید؟

مارکو فان باستن ستاره هلندی آث میلان که در ۲۸ سالگی مجبور به خداحافظی از فوتبال شد. او تا ۲۸ سالگی ۳ توپ طلا برده بود و درست شبیه مصدومیت من و به دلیل آسیب دیدگی قوزک پا مجبور به خداحافظی شد.

در مستندی که از زندگی ورزشی فان باستن تهیه شد خودش به این موضوع اشاره کرد. اینکه درست زمانی که می توانست چند توپ طلای دیگر هم ببرد بالاجبار فوتبال را برای همیشه کنار گذاشت؟

خیلی سخت است. فان باستن به اعتقاد من بهترین مهاجم نوک تمام ادوار تاریخ فوتبال دنیا بود. خیلی دلم به حالش سوخت چون در اوج مجبور به خداحافظی شد. (به شوخی ادامه می دهد) البته من پرروتر از فان باستن بودم و چند سالی یعنی تا ۳۱ سالگی با همان پای مصدوم ادامه داده و در تیم ملی هم بازی کردم!

بعد از خداحافظی اجباری فان باستن فیفا قوانین جدیدی وضع کرد و...

بله، تکل از پشت ممنوع و با کارت قرمز همراه شد. فدراسیون جهانی فوتبال برای حمایت بیشتر از بازیکنان تکنیکی و فوتبالیست هایی که تماشاگران را به استادیوم ها می کشانند این تصمیم را گرفت درحالی که قبل از آن مدافعان یا فوتبالیست های خشن حریف را می زدند و مصدوم می کردند ولی فقط کارت زرد می گرفتند!

شماره ۷ فعلی تیم ملی علیرضا جهانبخش است. درمورد او چه صحبتی دارید؟

علیرضا جهانبخش یک فوتبالیست جنتلمن و توانمند است. او آقای گل لیگ هلند شده و توانسته است در لیگ سخت انگلیس هم بازی کند. درحال حاضر کاپیتان تیم ملی است که گل های حساسی هم در مقدماتی جام جهانی زده است. نکته ای که درمورد علیرضا جهانبخش، سردارآزمون و لژیونرهای ایرانی به وضوح دیده می شود قدرت بدنی بالای این بازیکنان به لطف حضور در فوتبال اروپاست. این بچه ها نمایندگان خوبی برای فوتبال ایران در اروپا هستند و باعث افتخار همه ما.

نمی شود با مجید نامجو مطلق صحبت کرد و از استقلال نپرسید. شرایط این روزهای این تیم را چطور ارزیابی می کنید؟

دست فرهاد مجیدی درد نکند که تیم خوبی ساخته است. استقلال با شایستگی صدرنشین لیگ برتر است. بهترین خط دفاع را داشته و به لطف همین ویژگی توانسته است درجدول رده بندی در صدر باشد. به نظر می رسد این استقلال می تواند شانس اول قهرمانی هم باشد و باید همه ما پیشکسوتان و هواداران از فرهاد مجیدی و تیمش حمایت کنیم.

در پایان چند سئوال تلگرافی داریم. موافقید؟

- درخدمتیم!

استقلال؟

عشق

تیم ملی؟

افتخارو غرور

زنده یاد ناصرحجازی؟

گلبرگ مغروری که هرگز به خاطر پُست و مقام جلوی کسی سرخَم نکرد.

مرحوم منصور پورحیدری؟

پدر

علی پروین؟

سلطان

پرویز دهداری؟

پوریای ولی و اسطوره اخلاق

ابراهیم قاسمپور؟

من که کنارش بازی کردم می دانم چه اعجوبه ای بود

حسن روشن؟

الگوی مجید نامجو مطلق!

شاهرخ بیانی؟

پادشاه خط میانی استقلال

امیرقلعه نویی؟

ژنرال

جواد زرینچه؟

زوج دوست داشتنی!

فرهاد مجیدی؟

مربی آینده دار

علی دایی؟

این یکی یک مقدار توضیح دارد. شما وقتی به خارج ازکشور می روید و اسم علی دایی را می آورید تازه متوجه عظمت این بازیکن می شوید. به نظرمن اعتبار فوتبال ایران در جهان.

علی کریمی؟

سلطان تاریخ فوتبال ایران

دیه گوآرماندو مارادونا؟

آخر فوتبال!

و بالاخره مجید نامجو مطلق؟

 بنویسید بدشانس!

منبع: خبر ورزشی
سلام پرواز
سلام پرواز ۲
ارسال نظر
رپرتاژ تریبون
تبلیغات
جدیدترین اخبار
دیگران چه می‌خوانند؟
پرطرفدارترین