چرا منصوریان مقابل پرسپولیس اشک ریخت؟
فوتبال احساسی ما مملو است از خاطراتی از بازیكنانمان با چشمانی اشكآلود در زمین چمن! همین آزادی پیر در دل خود چه اشكها كه ندیده است...
۱۴:۳۷ - ۲۸ شهريور ۱۳۹۵
وانانیوز|
فوتبال احساسی ما مملو است از خاطراتی از بازیكنانمان با چشمانی اشكآلود
در زمین چمن! همین آزادی پیر در دل خود چه اشكها كه ندیده است. چه
روزهایی كه از فرط شادی هقهق زدنها را تماشا كرده و چه روزهایی كه كسانی
از نهایت غم، نای ایستادن نداشتند و رود اشك از گونههایشان جاری بود. اما
یكی از بهیادماندنیترین لحظات اشكبار در حافظه استادیوم پیرمان،
بیستوهفتم خرداد 87 بود؛ فینال جامحذفی و قهرمانی استقلال. اما طعم این
قهرمانی برای هواداران آبیپوشان با همیشه فرق داشت، چرا كه آنها برای
همیشه با یكی از محبوبترین بازیكنانشان وداع میكردند.
لحظهای كه میثم منیعی روی سكوی قهرمانی، میكروفنبهدست هواداران را به تشویق كاپیتان دعوت كرد را هیچ طرفدار استقلالی از یاد نمیبرد؛ «بیا بیا تكستاره فوتبال ایران، بیا بیا داش علیرضای منصوریان...» این فریاد صدهزار نفری در روز خداحافظی منصوریان بود. روزی كه «داشعلی» استقلالیها با چشمانی مملو از اشك، تاب ایستادن روی پاهایش را نداشت. او با قهرمانی و در میان تشویق صدهزار نفری آبیها برای همیشه از فوتبال خداحافظی كرد. روز خداحافظی منصوریان روز مهمی برای فوتبال ایران بود؛ روزی كه پس از آن كسی با سری تراشیده و بازوبندی بر دست، تیم را رهبری نكرد.
منصوریان بازگشت، همانطور كه همیشه وعده داده بود. اینبار وعده دیدار آبیها با كاپیتان دیروزشان، روی سكوهای كمپ ناصر حجازی بود؛ جایی كه شاید اگر حدس میزدند روزی قرار است منصوریان سرمربی استقلال شود، سكوهایش را چندبرابر امروز میكردند تا عاشقان علیمنصور، از روی سكوها تا زمین چمن كمپ قطار نشوند. سرمربی جدید استقلالیها همان رهبر دیروز بود، با همان سر تراشیده و همان قدرت رهبری؛ منتها اینبار نه درون زمین كه از روی نیمكت. منصوریان بالاخره سرمربی استقلال شد و كمپ استقلالیها دوساعت تمام شاهد فریادهای تشویق علیرضا منصوریان بود. رابطه منصوریان و هواداران استقلال از معدود روابط دوطرفه ماندگار در فوتبال ایران است. او محبوب تمام آبیها بود، بیآنكه قلب كسی را رنجانده باشد.
حالا چند سال از خداحافظی منصوریان گذشته است؟ اگر از روزشمارتان بپرسید، شاید بگوید همین چندوقت پیش بود كه منصوریان برای همیشه رفت، اما اگر از استقلالیها بپرسید مطمئن باشید یك جواب خواهید شنید: «هزارساله كه رفته...» منصوریان و هواداران استقلال روزهای بدی را سپری میكنند. روزهایی كه بدترین شروع تاریخ استقلال بهشمار میرود و حالا منصوریان دوباره نان همان روزهای بازیگریاش را میخورد. شاید هر كس دیگری جز او بود، داربی را نمیدید اما منصوریان ماند چون هوادارانش را پشتش میدید.
دوباره یك اشكهای منصوریان هشتسال و اندی بعد در آزادی دوباره اكران شد. دوباره تشویقهای هواداران و اشكهای منصوریان. شاید برای پرسپولیسیهایی كه كریخوانی را دوست دارند، این اشكها شادی تساوی با آنها تلقی شود، اما اگر فوتبالی باشید بهراحتی میشود فهمید سرمربی آبیها چرا اشك میریزد. منصوریان روزی هوادار استقلال روی سكوها بود، روزی كاپیتان این تیم درون زمین و حالا پرچمدار آبیها! او از شادی گذشتهاش با هواداران استقلال و حمایتی كه تا قیامت از او ادامه خواهد داشت، بعد از داربی دوباره با چشمانی اشكآلود استادیوم را ترك كرد.این روح احساساتی منصوریان، از نظر هواداران نقطه قوت اوست هرچند شاید در این فوتبال سخت و بیرحم زمانی نقطه ضعف هم به شمار بیاید.
شاید چیزی مثل چشم اسفندیار،اسفندیار روئینتن.

لحظهای كه میثم منیعی روی سكوی قهرمانی، میكروفنبهدست هواداران را به تشویق كاپیتان دعوت كرد را هیچ طرفدار استقلالی از یاد نمیبرد؛ «بیا بیا تكستاره فوتبال ایران، بیا بیا داش علیرضای منصوریان...» این فریاد صدهزار نفری در روز خداحافظی منصوریان بود. روزی كه «داشعلی» استقلالیها با چشمانی مملو از اشك، تاب ایستادن روی پاهایش را نداشت. او با قهرمانی و در میان تشویق صدهزار نفری آبیها برای همیشه از فوتبال خداحافظی كرد. روز خداحافظی منصوریان روز مهمی برای فوتبال ایران بود؛ روزی كه پس از آن كسی با سری تراشیده و بازوبندی بر دست، تیم را رهبری نكرد.
منصوریان بازگشت، همانطور كه همیشه وعده داده بود. اینبار وعده دیدار آبیها با كاپیتان دیروزشان، روی سكوهای كمپ ناصر حجازی بود؛ جایی كه شاید اگر حدس میزدند روزی قرار است منصوریان سرمربی استقلال شود، سكوهایش را چندبرابر امروز میكردند تا عاشقان علیمنصور، از روی سكوها تا زمین چمن كمپ قطار نشوند. سرمربی جدید استقلالیها همان رهبر دیروز بود، با همان سر تراشیده و همان قدرت رهبری؛ منتها اینبار نه درون زمین كه از روی نیمكت. منصوریان بالاخره سرمربی استقلال شد و كمپ استقلالیها دوساعت تمام شاهد فریادهای تشویق علیرضا منصوریان بود. رابطه منصوریان و هواداران استقلال از معدود روابط دوطرفه ماندگار در فوتبال ایران است. او محبوب تمام آبیها بود، بیآنكه قلب كسی را رنجانده باشد.
حالا چند سال از خداحافظی منصوریان گذشته است؟ اگر از روزشمارتان بپرسید، شاید بگوید همین چندوقت پیش بود كه منصوریان برای همیشه رفت، اما اگر از استقلالیها بپرسید مطمئن باشید یك جواب خواهید شنید: «هزارساله كه رفته...» منصوریان و هواداران استقلال روزهای بدی را سپری میكنند. روزهایی كه بدترین شروع تاریخ استقلال بهشمار میرود و حالا منصوریان دوباره نان همان روزهای بازیگریاش را میخورد. شاید هر كس دیگری جز او بود، داربی را نمیدید اما منصوریان ماند چون هوادارانش را پشتش میدید.
دوباره یك اشكهای منصوریان هشتسال و اندی بعد در آزادی دوباره اكران شد. دوباره تشویقهای هواداران و اشكهای منصوریان. شاید برای پرسپولیسیهایی كه كریخوانی را دوست دارند، این اشكها شادی تساوی با آنها تلقی شود، اما اگر فوتبالی باشید بهراحتی میشود فهمید سرمربی آبیها چرا اشك میریزد. منصوریان روزی هوادار استقلال روی سكوها بود، روزی كاپیتان این تیم درون زمین و حالا پرچمدار آبیها! او از شادی گذشتهاش با هواداران استقلال و حمایتی كه تا قیامت از او ادامه خواهد داشت، بعد از داربی دوباره با چشمانی اشكآلود استادیوم را ترك كرد.این روح احساساتی منصوریان، از نظر هواداران نقطه قوت اوست هرچند شاید در این فوتبال سخت و بیرحم زمانی نقطه ضعف هم به شمار بیاید.
شاید چیزی مثل چشم اسفندیار،اسفندیار روئینتن.
منبع: روزنامه ایران
لینک کپی شد
آهن ملل
ارسال نظر