بازخوانی یک گفتوگو با علی شاهمحمدی درباره مستند «شهسوار» | نفرین تختی پشت ساخت فیلم درباره اوست!
غلامرضا تختی برای تمام ایرانیان نامی آشنا و اسطورهای است. ورزشکاری که چه در دوران خودش و چه امروز که ۵۲ سال از مرگش میگذرد، همچنان بهعنوان نمونه و الگوی منش پهلوانی و انساندوستی از او یاد میشود. مستند «شهسوار» به دنبال جوابی برای چرایی محبوبیت غلامرضا تختی در قشرهای مختلف جامعه و چند نسل است. این مستند به زندگی پُرفرازونشیب ورزشی، اجتماعی، سیاسی و خانوادگی غلامرضا تختی قهرمان کشتی ایران و جهان میپردازد. راوی این زندگی در مستند «شهسوار» بازیگر نام آشنا پرویز پرستویی است. تهیهکنندگی این فیلم را نیز هارون یشایایی بر عهده دارد. در یک روز گرم تابستان سال ۱۳۹۸ با علی شاهمحمدی کارگردان این مستند درباره «شهسوار» و تختی به گفتوگو نشستیم.
چرا تختی به یکباره مود توجه شما و بهرام توکلی قرار گرفت. این اشتیاق ناگهانی از کجا ظاهر شد؟
در سال ۱۳۸۹ شبکه ۴ پیشنهادی به من کرد برای ساخت فیلم مستندی درباره فیلم علی حاتمی درباره جهان پهلوان تختی. در طول تحقیقاتی که درباره علی حاتمی و این فیلم ناتمامش داشتم، متوجه شخصیت بسیار جذاب غلامرضا تختی شدم و علاقهمند شدم درباره خود تختی یک فیلم مستقل کار کنم. در زمان انجام پژوهشهایی که درباره تختی داشتم، شخصیت او چنان برایم جذاب شد که پایاننامه کارشناسیارشدم را با عنوان «تأثیر متقابل شخصیت و موقعیت دراماتیک در درام و واقعیت» به این ورزشکار ایرانی اختصاص دادم.
این پروژه درباره علی حاتمی و تختی چه مشخصاتی داشت؟
آن موقع در تلویزیون یک مجموعه وجود داشت به اسم «یک فیلم یک تجربه» که فیلمهای مستند مختلفی درباره فیلمهای تاریخ سینمای ایران ساخته میشد. من علی حاتمی و فیلم «جهان پهلوان تختی» او را انتخاب کردم. من راجعبه تختی شناخت چندانی نداشتم و حاتمی را بهواسطه «هزاردستان» دوست داشتم. یواشیواش که کار پیش رفت متوجه شدم که این فیلم چه درام جذابی دارد و کارگردانش سه بار تلاش کرده که فیلم تختی را بسازد و موفق نشده است. بار اول به دلیل عدم وجود بودجه کافی، بار دوم به دلیل عدم هماهنگیها و نبود امکانات اما بار سوم که همه چیز مهیا میشود این بار سرطان علی حاتمی را امان نمیدهد.
پروژه علی حاتمی تا کجا جلو رفته بود؟
آن موقع عزیز ساعتی عکاس «هزاردستان» بود و همان موقع که این فیلم با وقفههایی مواجه میشده آنها میرفتند و در خانیآباد تحقیق میکردند. عکسهای عزیز ساعتی از حاتمی در جاهای مختلف خانیآباد وجود دارد که کلاه کاموایی دارد و پالتو. من فکر میکنم از همان دهه ۴۰ که تختی به رحمت خدا رفت جرقه این کار در ذهن علی حاتمی خورد. دهه ۵۰ حاتمی آرامآرام سینمای خودش را تثبیت کرد و به سبک شخصی خودش رسید و دهه ۶۰ هم با قوت به کارش ادامه داد. علی حاتمی از معدود کارگردانهای خوب قبل از انقلاب بود که خوشبختانه پس از انقلاب هم فعالیت کرد.
با چه حجمی از آثار تولیدی و راشهای حاتمی مواجه شدید؟
من نتوانستم به منابع تحقیقاتی علی حاتمی دست پیدا کنم. شاید به این علت که خانوادهاش اینها را جمعآوری نکردهاند یا اگر هم جمعآوری کرده بودند من به آنها دسترسی پیدا نکردم. چیزی که بعد از مدتها پیگیری از علی حاتمی بهدست آوردم سه چهار دقیقه از فیلم خود او بود که تلویزیون در اختیار داشت. چون این فیلم محصول مشترک سیما فیلم و هدایت فیلم برادران شایسته بود. مقداری هم از تصاویر تشییع جنازه علی حاتمی و پشت صحنه از نظارت او بر ساخت خانیآباد را داشتم. همچنین با مجید میرفخرایی طراح صحنه و لباس آن پروژه مصاحبه کردم که در فیلم آمده و او توضیح میداد که علی حاتمی چه کارهایی کرده بود.
یعنی پژوهشهایتان نشان میدهد که منابع آرشیوی علی حاتمی احتمالا گردآوری نشده است؟
قاعدتا این آثار در اختیار خانوادهاش است و نمیدانم که آنها این مواد تصویری را گردآوری کردهاند یا نه؟ من خیلی راجعبه تختی آرشیو و متریال دارم. عکس، روزنامه و اسناد. چیزهایی راجعبه تختی دارم که کسی در اختیار ندارد. من رسید خیاطی آخر تختی را دارم که رفته در خیاطخانه کت دوخته و یک تکه از پارچهاش را خیاط بریده و به آن رسید منگنه کرده است. فکر نمیکنم کسی چنین چیزی داشته باشد.
چطور به این وسایل و اسناد رسیدی؟
برادرزاده تختی اینها را نگه داشته بود. مثلا نامههای تختی در آن دو سه روزی را که جهان پهلوان همسرشان را ترک کرده و تنها بود در اختیارم گذاشت که کسی آنها را ندارد. در فیلم هم آمده است که میگوید الان سه روز است که از رفتنت بیخبرم. نقاشیهای همسر جهان پهلوان را کسی ندارد که در همان نقاشیها این نامه را نوشته است. من دفترچه اعزام به خدمت تختی را دارم که عکس بیستسالگی تختی با لباس سربازی روی آن است. یا تصاویر رنگی زمینهای پدر تختی را دارم که یخچالهای خانیآباد را داشته که رضاشاه برای گسترش زمینهای راهآهن، آنجا را از او میگیرد و احتمالا پولی هم به او پرداخت نمیکند. چیزهای زیادی از تختی دارم، مثلا عکسهایی از دستکش کاموایی تختی. این چیزها جمعآوری نشده و شاید من به موزه سینما اهدا کنم.
همزمان با ساخت فیلم به اینها رسیدی؟
اصلا اینها در دل تحقیقاتم بود.
اشخاص چطور به یک مستندساز اعتماد کردند تا این مواد را در اختیارتان بگذارند؟
من خیلی به آن منطقه رفتوآمد کردم.
احتمالا اخلاق پهلوانی مردم خانیآباد هم در این کمکها اثرگذار بود. اینطور نیست؟
جالب اینجاست که اکثر قریب به اتفاق کسانی که با تختی در تماس بودند منش خیلی متفاوتی با مردم جامعه داشتند. بالاخره حشرونشر با تختی حتما در رفتار آنها تأثیر داشته است.
بخشی از تحقیقات علی حاتمی را در فیلم افخمی دیدیم. این فیلم چقدر مبتنی بر کارهای علی حاتمی بوده است؟
بهروز افخمی تحقیقی راجعبه تختی نکرده است. اگر هم تحقیق کرده در فیلمش نیاورده است. آنچه که نشانگر تحقیق افخمی راجعبه تختی است در کتابی شامل مجموعه مقالاتی در مورد تختی است که منتشر شده است. در اینجا عطا بهمنش، ناصر ایرانی و... مقالاتی راجعبه تختی نوشتهاند. در فیلم افخمی فریبرز عربنیا نقش کارگردانی را دارد که میخواهد فیلم نیمه تمام کارگردانی را تمام کند و از روی آن فیلم میخواند. این همه تحقیقات او در فیلم است. شاید تحقیقاتی کرده و در فیلم نیاورده است. وقتی آن را به فیلم نیاورده است از کجا بدانم که چه تحقیقاتی کرده است. با او هم صحبتی نداشتم که بدانم چه پژوهشهایی داشته است. اصولا فیلم «جهان پهلوان» افخمی راجعبه تختی نیست، حتی راجعبه علی حاتمی هم نیست. راجعبه کارگردانی است که قرار است درباره یک شخصیت نیمه اسطورهای فیلم بسازد. آنهم در شرایطی که کارگردان قبلی از دنیا رفته است. حالا او باید فیلم را تمام کند و به جایی میرسد که کسانی دلشان نمیخواهد او فیلم را تمام کند. فیلم درباره چالش کارگردان داخل فیلم با موضوع است نه چالش کارگردانی که میخواهد فیلم بسازد با محوریت تختی.
افخمی یک بازی در بازی در این فیلم راه انداخته است که به نظر میرسد فیلم را باید جستوجویی درباره یک قهرمان دانست.
درواقع افخمی پروسه فیلمسازی خودش را فیلم کرده است. اما نمیدانم چه کسانی میخواهند درباره تختی مسائلی گفته نشود؟ حتی نمیدانیم چه حرفهایی نباید گفته شود؟ این فیلم به نظرم تحتتأثیر فیلمهای پلیسی، نوآر و معمایی است که رگههایی از مدرنیسم یا پستمدرنیسم ۱۹۹۰ در آن است. المانهایی مانند پایان نه چندان بسته.
شما با «شهسوار» احساس کردید بعد از علی حاتمی باید یک قهرمان را به جامعه بازمعرفی کنید؟
هدف من این بود که میخواستم تختی را سایه روشن نشان دهم نه اسطوره. اسطوره به لحاظ آکادمیک تعریف دارد و موجودی نیمه انسان و نیمه خداست که پای در کهنالگوهای یک جامعه دارد و شاید هیچوقت ریشههای اساسی آن بهدست نیاید بلکه نسل به نسل منتقل شده است. مثلا سیاوش، رستم و حتی نوح پای در اسطوره و آیین دارند. یعنی مرز اسطوره و کتابهای مذهبی هیچوقت بهطور مشخص روشن نمیشود. تختی به این معنا اسطوره نیست. به این معنا که معاصر است و در تاریخ کهن ریشه ندارد ولی صفاتی از آن قهرمانها و پهلوانهای اسطورهای را با خودش حمل میکند که تنه به تنه آن اساطیر میزند و در ذهن مردم اینهمانی شکل میگیرد. من فکر میکنم اسوه بهطور اخص و نه این تصاویر دستمالی شده این سی چهلساله میتواند تعریف بهتری برای تختی باشد. او اسوه، شمایل یا آیکون است. من میخواستم یک تصویر واقعی از تختی نشان دهم نه یک ابرمرد یا سوپرمنی که نیروهای فرامادی دارد. معتقدم اگر یک انسان را با تمام ضعفهایش نشان بدهیم تصویر درستتری از او بهدست دادهایم. وقتی یک انسان از گوشت و پوست و استخوان دست به یک کار عظیم میزند بیشتر خودش را نشان میدهد. بههرحال تهیهکننده موافق این کار نبود و میخواست جنبههای اسطورهای تختی حفظ شود اما من دلم میخواست این بخش مادی و انسانی تختی را نشان دهم. آدمی که در زندگیاش دورههای متعدد افسردگی داشته و پنج ششبار از کشتی خداحافظی میکند و برمیگردد. آدمی است که به ظاهر جمع اضداد است هم طرفدار نواب صفوی است و هم طرفدار دکتر فاطمی است. از سویی سمپاتهای نواب صفوی، دکتر فاطمی را با چاقو زدهاند. او هر دو را دوست دارد اگر شاه هم به او هدیه میدهد آن را میگیرد، از آیتالله طالقانی هم قرآن میگیرد و به او انگشتر میدهد. طرفدار دکتر مصدق است و مردم او را دوست دارند. خودش کاملا مذهبی است اما همسری بیحجاب میگیرد که دامن کوتاه میپوشد. مادرش چادری است و طوری چادر میپوشد که فقط چشمهایش مشخص است. این ویژگیها از او یک کاراکتر کاملا دراماتیک و جمع اضداد میسازد. اما من نتوانستم در «شهسوار» آنطور که دلم میخواست به تختی بپردازم. من یک متریال فوقالعاده کافی دارم و شاید اگر کسی حمایت کند بتوانم یک مستند دیگر برای تختی بسازم. البته من «شهسوار» را دوست دارم و فیلم من است و پای آن میایستم.
یعنی نشاندادن تاریک روشنی این کاراکتر برایتان جذابتر است؟
بله دقیقا. شاید در یک نسخه دیگر سر فرصت بتوانم این کار را انجام دهم و برای نسخه جشنوارههای خارجی یک نسخه دیگر از آن را مونتاژ کنم. همچنان دلم میخواهد یک فیلم داستانی خیلی خوب درباره تختی بسازم. فکر میکنم فیلمی را که راجعبه تختی بسازم مردم دوست خواهند داشت. البته ممکن است اشتباه کنم اما استنباط من است. دلم میخواهد کتابی راجعبه تختی شبیه «معمای هویدا» و «شاه» دکتر عباس میلانی بنویسم. یعنی هم روایت تاریخی و مستند باشد هم روایت دراماتیک.
دکتر میلانی «شاه» را براساس ریچارد دوم شکسپیر قرینهسازی و تبیین میکند.
همینطور است. من اسناد زیادی راجعبه تختی دارم و دلم میخواهد یک بنیاد یا کسی که به تختی علاقهمند باشد از تولید این کتاب حمایت کند. من یکسال باید وقت بگذارم که این کتاب را بنویسم و نیاز به حمایت جدی دارم. من همین الان هم به خاطر تختی هرکاری که توانستم انجام دادم. یکبار بابت تدوین تختی دستمزد گرفتم و پنجبار فیلم را تدوین کردم. شگفتانگیز برای تختی وقت گذاشتم. وقتی فیلمبرداری تمام شد برای ادامه تحصیل از ایران رفتم و در بلژیک و مجارستان و پرتغال بودم. در ایران فوقلیسانس ادبیات نمایشی گرفتم و هنگامیکه برای ادامه تحصیل از ایران رفتم در آنجا به منابع آرشیوی غنی دسترسی پیدا کردم و از مرکز فیلم آرشیو بلژیک و مجارستان و پرتغال فیلم گرفتم. شما تصاویری در فیلم میبینید که جایی دیده نشده است. منابع آرشیوی از المپیکهای ۱۹۵۲ هلسینکی، ۱۹۵۶ ملبورن و ۱۹۶۴ توکیو که در هیچجا تاکنون دیده نشدهاند.
این آرشیوها را بهراحتی گرفتید؟
من چون با استادانم در ارتباط بودم و با آنها نامهنگاری میکردم، به این آرشیوها دسترسی پیدا کردم. گرفتن تصاویر در آنجا محال نیست اما باید پول بپردازید. من بخشی از تصاویر را خریدم اما بخش دیگر را با رایزنی استادان بهدست آوردم و پول پرداخت نکردم. من هشتسال برای این پروژه وقت و انرژی گذاشتم. برای همین دلم میخواهد مستندی یا فیلمی سینمایی یا سریالی از تختی بسازم.
تجربه شکست فیلم توکلی به شما نمیگوید که این کار را نکن و سراغ فیلم داستانی درباره تختی نرو؟
نه، به خاطر اینکه تختی به نظر من شمایل آکونیک دارد و تعمداً بهرام توکلی از آن پرهیز کرده یا خواسته به سمت آن برود و نتوانسته است. این فیلم سرد است اما شاید تعمدی سرد باشد. البته ایده فیلم خوب است آنهم با توجه به فیلمهای کمدی نازلی که اکران میشود. این فیلم فینفسه ارزشمند است. اما این فیلم گرم نبود و مرا نگرفت.
چرا نریشن فیلم را پرویز پرستویی گفت؟
استفاده به اندازه از این صدا به فیلم کمک میکند. پرستویی هممحلی تختی بوده و او را دوست داشته است. شخصیتی شبیه تختی دارد و برای کمک جمعکردن به سیلزدهها و زلزلهزدهها در فضای مجازی خیلی فعال است. کی الان از این کارها میکند؟ میروند و شوآف میکنند و تمام میشود و میرود. بخشی از منش تختی در پرستویی متبلور است و البته که صدای گرم و جذابی هم دارد.
توکلی فیلمی شبه مستند از تختی ساخت اما شما در مستند سراغ عناصر دراماتیک رفتید.
من نمیتوانم راجعبه فیلم همکارم قضاوت کنم. فکر نمیکنم بهرام توکلی به سمت مستند رفته است. او المانهایی از مستند در اختیار داشته که باید به آنها استناد میکرده است تا فیلمی راجعبه تختی بسازد. حتی میتوانست در اول فیلم اشاره کند که این برداشت من از تختی است و هیچ اهمیتی ندارد که به واقعیت پهلو میزند یا نه. مثل فیلم «کمالالملک» که علی حاتمی ساخت و اصلا در پژوهشهای جدید در وجود چنین نقاشی شبه ایجاد کردهاند. چطور ممکن است نقاش قبل از دوره رضاخان اسم حسین غفاری داشته باشد؟ فامیل و شهرت بعد از رضاخان در ایران باب شد. پژوهشهای جدید نشان میدهد که نقاشی او از تکیه دولت کپی است و اورجینال آن متعلق به یک نقاش فرانسوی است. بنابراین او میتوانسته درباره شخصیتی که وجود داشته یا وجود نداشته قرائت شخصی خودش را داشته باشد. قاجاری که علی حاتمی به ما نشان میدهد اصلا قاجار نیست. حاتمی برداشت شخصی خودش را دارد و به ما تاریخ و جغرافی نشان نمیدهد. من نمیدانم چقدر این کار هدف بهرام توکلی بوده یا نبوده است اما من خواستم داکیودرام بسازم و پیوند دراماتیک بین عناصر فیلم برقرار کنم. کما اینکه در درام تغییر موقعیت و تغییر شخصیت خیلی مهم است. هر اثر دراماتیکی که از جایی شروع و به جایی ختم میشود با قوس شخصیت همراه است. یعنی او و موقعیت در پایان آنی نیستند که اول کار بودند. من این اصل را راجعبه تختی رعایت کردم. فیلم از پهلوانی او در مسابقات پهلوانی و بازوبندی که از شاه میگیرد شروع میشود و آرامآرام به جایی میرسد که مردم و ورزشکارها او را تنها میگذارند و حکومت طردش میکند و با خانواده مشکل دارد. یعنی اویی که همه جا محبوب است به جایی میرسد که همه با او مشکل دارند. این یک اوج و فرود دراماتیک است که من بهطور مشخص به این سمت رفتم.
حتی بازسازی هم در همین راستاست؟
من بخشهایی از زندگی تختی را بازسازی کردم که اتفاقا فیلمهایش موجود بود. اما در آن کشتی یا قبل و بعد مسابقه حرفهایی تختی زده بود که اگر آنجا را فقط بازسازی میکردم جالب درنمیآمد. ترجیح دادم کشتی را بازسازی کنم تا حرفهای قبل و بعدش را خودش بگوید. مثل اینکه پیروزی بر حریف مجاری سخت بود. چرا باید برای جهان پهلوان این پیروزی سخت باشد. چون سنی را گذرانده بود و در دهه چهارم زندگیاش بود و فشارهای زیادی رویش بود. من درکل پنجروز فیلمبرداری داشتم که دو روز آن صرف بازسازی شد. من سه ساعت سالن هفتمتیر را در اختیار داشتم که بابت آنهم دومیلیون تومان پول دادیم. این همه که دم از تختی و پهلوانی میزنند کشک است. من با رئیس هیأت کشتی استان تهران صحبت کردم که گفت ٱقا تختی کیلویی چنده؟ خودتو عشقه. حاضرم قسم بخورم من هم که بیرون بروم و نفر بعدی بیاید حتما بگوید شاه محمدی کیلویی چنده؟ خودتو عشقه. به این خاطر میگویم که باید تختی مورد علاقهام را بسازم.
گفتند نفرین تختی پشت ساخت فیلم درباره اوست. نظر شما چیست؟
این نفرین وجود ندارد. مگر من نساختم؟ مگر توکلی نساخت؟
ناکامی گیشه توکلی و آرزوی ساخت یک اثر کاملتر نشان از این نفرین دارد.
چون بودجه در اختیارم نبود. تهیهکننده هرچه را که میشد در اختیار کار مستند بگذارد دریغ نکرد اما اگر دوبرابر بودجه را داشتم کارم خیلی بهتر میشد. ساخت فیلم از تختی ممکن است و میتوان فیلم خوبی از او ساخت که مردم استقبال کنند.