گرانترین گل فوتبال ایران؛ ۳ اخراجی و یک لشکر اخطاری/ مربیِ اروپادیده هم از بقیه یاد گرفت
بازی هوادار و ذوبآهن یکی از بازیهای پرتنش روز اول هفته نوزدهم بود. یک مسابقه جذاب و سرشار از صحنههای دیدنی از نظر فنی که چهار گل هم داشت. هر دو تیم در خط دفاعی اشکالات و اشتباهات زیادی داشتند و گلهای این مسابقه هم چه از نظر فردی و چه از نظر تیمی قابل اعتنا و بررسی بود.
اما همین مسابقه زیبا و کارآمد به لحاظ فنی متاسفانه تحت تاثیر حواشی بیدلیل قرار گرفت. حواشی که حداقل از مسعود شجاعی انتظارش را نداشتیم؛ مسعود شجاعی به عنوان کاپیتان سابق تیم ملی و اولین بازیکن ایرانی که در سه جام جهانی حضور داشت، با سابقه سالها بازی در سطح اول اروپا به کشورمان برگشته و حالا مربی شده است. انتظاری که از او میرود مساوی با انتظار از سایر مربیان جوان نیست. شجاعی با این تجربه حضور در فوتبال روز اروپا باید تفاوتی با سایر مربیان داشته باشد؛ او باید کنار زمین الگویی باشد برای بقیه تا ما وقتی مقابل توجیه مربیان برای فشارهای بازی قرار میگیریم، از او مثال بزنیم که چطور شجاعی میتواند!
اما همین مسعود شجاعی متاسفانه بعد از گل دوم ذوب آهن رفتاری کرد که به هیچ عنوان قابل پذیرش و اغماض نیست. او بعد از این گل به درون زمین رفت و آنقدر به داور اعتراض کرد که کارت زرد گرفت. بلافاصله یکی از اعضای کادر فنیاش هم کارت زرد گرفت. داستان ادامه پیدا کرد و داور که در حال بازگشت به زمین بود، برگشت و به شجاعی کارت قرمز نشان داد، بلافاصله به یکی از دستیارانش هم کارت قرمز داد و به یکی دیگر کارت زرد!
در صحنه آهسته تلویزیونی مشخص شد که مجید علیاری گلزن ذوب آهن اصلا در آفساید نبود. دفاع راست هوادار آفساید را پر کرده بود و مسعود شجاعی بدون دیدن این صحنه و بدون تسلط بر داوری و از یک زاویه بسته در جایی که ایستاده بود، به خود اجازه داد که تصمیم داور را به این شکل زیر سوال ببرد. از آنجا به بعد تیم هوادار با الگوبرداری از رفتار کادرفنی خود چنان عصبی شد که چند کارت زرد دیگر هم گرفت. کارتهایی که در ادامه مسیر لیگ میتواند باعث محرومیت بازیکنان و ضربه به تیم هوادار و خود شجاعی شود.
این داستان یک برداشت دیگر هم داشت؛ اینکه وقتی کارشناسان و رسانهها میگویند مربیان باید دستیارانی برای خود انتخاب کنند که به آنها در لحظات سخت و حساس بازی کمک لازم را بدهند، دقیقا از چه صحبت میکنند! معمولا مربیان ما ترجیح میدهند از دوستان مورداعتماد خود در کادر فنی به عنوان دستیار استفاده کنند. خود مسعود شجاعی مثل علی دایی برادرش را در کادر فنی خود وارد کرده و البته که اصلا بحث ما این روابط نیست؛ بحث ما تاثیر فنی و کمکی است که یک دستیار باید در لحظات سخت به سرمربی بدهد.
یک کمک با تجربه در آن لحظات سعی میکرد شجاعی را آرام کند تا از کنار زمین اخراج نشود و بازی بعد را هم از دست ندهد اما دستیاران او ترجیح دادند صمیمیت را بچسبند نه مصلحت تیم و خود شجاعی را! انگار یک دعوای کودکستانی است که باید به طرفداری از دوست خود وارد شوید! دیدیم که در ادامه مدیر تیم هوادار هم اخراج شد و این تیم در نهایت بازی را مساوی کرد اما در بازی بعد هیچکدام این افراد روی نیمکت حضور ندارند. در حقیقت یک گل به بهای بسیار گرانی برای هوادار تمام شد؛ بهای از دست دادن این بازی و بازی بعد برای سرمربی مربی و مدیر تیم!
امیدواریم این تجربه اول و آخر شجاعی باشد. امیدواریم رفتار او بعد از این لب خط همان الگویی باشد که از یک بازیکن اروپا رفته توقع داریم.