نگاهی به فیلم «بازی را بکش»| قهرمان را نکش!
![نگاهی به فیلم «بازی را بکش»| قهرمان را نکش!](/files/fa/news/1403/11/20/1481803_451.jpg)
فیلم سینمایی "بازی را بکش" نخستین ساخته بلند سینمایی محمد ابراهیم عزیزی در کسوت کارگردان است. این فیلم که مبتنی بر یک داستان واقعی ساخته شده، راوی زندگی موسی (با بازی محسن کیایی) از پیشکسوتان فوتبال یکی از مناطق شمالی کشور است که برادر خود را در یک سانحه ورزشی رازآلود از دست میدهد. موسی پس از این اتفاق، در پی کشف راز مرگ برادرش برمیآید و در این مسیر با مسائل و مناسبات غیرمنتظرهای در پشت پرده فوتبال مواجه میشود.
"بازی را بکش" خیلی زود و بدون مقدمهچینی آغاز میشود و از این حیث، مخاطب را چندان منتظر نمیگذارد. فیلمنامه روی سوژه گیرا و ملتهبی دست گذاشته است و فیلمساز در مسیر روایتپردازیاش میکوشد تا عنصر تعلیق را چاشنی کار خود کند. کوشش کارگردان در این راستا تا نیمه نخست فیلم، نسبتا موفق از آب درآمده است اما از نیمه دوم به بعد، این تمهید رفتهرفته کارکرد خود را از دست میدهد و فیلمنامه دیگر بضاعت چندانی برای افشای اطلاعات جذاب در چنته ندارد.
اولین فیلم بلند داستانی محمدابراهیم عزیزی میکوشد تا یک درام ورزشی قصهگو باشد و با اتکا به خصیصه مهم قصهگویی، مخاطب را تا پایان داستان با خود همراه کند اما در این مسیر، بدون نوسان عمل نمیکند و گاه دچار لکنت و سردرگمی میشود. حسن جلیلی در کسوت فیلمبردار، عملکرد قابل قبولی دارد و لانگشاتهای او از طبیعت زیبای شمال ایران، خوشرنگ و لعاب از آب درآمدهاند. موسیقی متن اثر هم تا حد قابل قبولی توانسته به استخدام لحظات احساسی روایت درآید. از حیث نقشآفرینی بازیگران هم به جز کاراکتر اول فیلم یعنی موسی که بازی روان و باورپذیری دارد، سایر کاراکترها نُمودی عادی دارند.
اما اِشکال مهم "بازی را بکش" به جایی بازمیگردد که فیلمساز، فساد را قاعدهای سیستماتیک تلقی و القا کرده و آن را در کنار تعارض منافع به تمام ارکان خرد و کلان فوتبال (اعم از ساختارها و افراد) تعمیم میدهد. این امر به وضوح در دیالوگی از موسی که "کثافت همه چیز رو گرفته" متبلور میشود. بدین ترتیب، مواجهه رادیکالیستی فیلمساز با مسئله فساد و تبانی در فوتبال، علاوه بر اینکه نقش بازدارنده نهادهای نظارتی را نادیده میگیرد، هیچ استثناء و نقطه سفیدی هم باقی نمیگذارد. تاکید بر چنین موضع تندی نهتنها میتواند مولّد یاس و سرخوردگی اجتماعی باشد -آن هم در جامعه ایران که فوتبال رشته بسیار پرطرفداری نزد جوانان و نوجوانان به شمار میآید و انگیزههای فراوانی برای ورود به آن وجود دارد- بلکه چهره بزرگان فوتبال ایران بهویژه پیشکسوتان با اخلاق این رشته پرطرفدار که برخی از آنها بهرغم مشکلات و تنگناهای مالی، همواره نماد و منادی فوتبال پاک بوده و ماندهاند را هم مخدوش میکند.
یکی از ابهامات قصه به شخصیت رضا (با بازی محمد بحرانی) بازمیگردد. او در ابتدا فردی ساده و ظاهرالصلاح نشان داده میشود اما در ادامه به شکل غیرمنتظرهای درمییابیم که رضا شخصیت پیچیده و پرنفوذی است که مالکیت دو تیم فوتبال منطقه را برعهده دارد و خود نیز عمیقا آلوده به فساد است. مشخص نیست که آیا فیلمساز با گنجاندن کاراکتر رضا در قصه، قصد داشته به برخی دخالتهای دولت در ورزش طعنه بزند یا مقصود دیگری مدنظر بوده است.
فیلم در پارهای از مواقع میکوشد با رویکردی کلیشهپردازانه روی موج ممنوعیت حضور زنان در استادیومهای فوتبال و این گزاره که فوتبال؛ ورزشی مردانه است و مناسبات حاکم بر آن، ریشه در مناسبات جامعه مردسالار دارد، حرکت کند و با تمسک به این موضوع، ژست دفاع از حقوق زنان به خود بگیرد اما در این زمینه توفیق چندانی نمییابد؛ چه اینکه مسائل اینچنینی دیگر کهنه و منقضی شدهاند و اکنون که زنان آشکارا امکان حضور در استادیومهای فوتبال را پیدا کردهاند، طرح اینگونه مسائل، بلاوجه، فاقد موضوعیت و اعتبار است.
یکی دیگر از اِشکالات جدی "بازی را بکش" به پایانبندی تیره و ناامیدانهاش بازمیگردد. پایانی که در آن شاهد مرگ قهرمان کنشگر قصه هستیم. چنین پایان بستهای القاگر آن است که نهتنها هیچ روزنهای برای اصلاح فساد در فوتبال وجود ندارد بلکه کوچکترین تلاشها برای تحقق این مهم نیز در نطفه خفه میشود. بدین ترتیب، هرکس که به دنبال تحقق فوتبال پاک باشد و بخواهد عَلم مبارزه با فساد را در این رشته ورزشی به دست بگیرد، سرنوشتی بهتر از سرنوشت موسی پیدا نخواهد کرد. این درحالی است که فیلم میتوانست در سکانس ارتباط تلفنی موسی با برنامه تلویزیونی 90 تمام شود و یک پایان باز جذاب و بجا داشته باشد اما فیلمساز با پایانبندی موجود، ترجیح میدهد انسدادی مطلق بیافریند و کوچکترین روزنه امیدی در ذهن مخاطب باقی نگذارد.
انتهای پیام/