در حاشیه اعدام محسن لنگرنشین؛ جاسوسها چگونه به ایران نفوذ میکنند؟ +عکس
فراز نوشت: لنگرنشین دو سال با افسران اطلاعاتی اسرائیل ارتباط داشت و نیازهای فنی چند عملیات تروریستی و خرابکاری در ایران را فراهم کرده است. بر اساس اعلامیه منتشر شده او در ترور شهید صیادخدایی و انفجارهای اصفهان نقش داشته و خرداد ۱۴۰۲ دستگیر شده است. اینها بخشی از اطلاعاتی است که بهصورت رسمی درمورد لنگرنشین منتشر شد، در حالیکه شبکههای اجتماعی او را نخبه و زندانی سیاسی معرفی کردند!
محسن لنگرنشین کیست؟ شغل او چه بود؟
لنگرنشین که تخصص امنیت شبکه داشت، سال ۱۳۹۴ شرکت «پردازش رایانه طلوع کاسپین» را ثبت و کارش را در نوشهر، آغاز کرد. فعالیتی که به نظر میرسد موفقیتآمیز بود چون مدتی بعد وارد بازار خودرو و نمایشگاهدار شد.
با این حال همچنان فعالیت قبلی خود را ادامه میدهد و از طریق همان شرکت بهصورت قراردادی و پروژهای با دانشگاه امام حسین و نیز مخابرات ایران همکاری میکند. سفرهای خارجی لنگرنشین به دلیل کاری در دهه ۹۰ شروع میشود و به گفته نهادها اطلاعاتی به دلیل تخصص و مهارتش، در یکی از همین سفرها در دام سرویسهای جاسوسی اسرائیل میافتد. بر همین اساس او از سال ۱۳۹۹ تا ۱۴۰۲ و زمان دستگیری به همکاری خود با اسرائیل ادامه داد.
محسن لنگرنشین در شبکههای اجتماعی بهعنوان نخبه معرفی شده است که اطلاعات و اسنادی درمورد تحصیلات یا نخبگی او نداریم اما به نظر میرسد استعداد و توانایی بالایی در حرفه و تخصص خود داشته است؛ این ویژگی یکی از مواردی است که اسرائیل برای جذب افراد در ایران نیاز دارد و طعمههای خود را جستجو میکند. اگر چنین باشد، لنگرنشین اولین کسی نیست که به خاطر تواناییها و ارتباطهایش در بخشهای دولتی و حکومتی هدف جذب قرار گرفته و علی اشتری یکی از معروفترین جاسوسهای اسرائیل با این ویژگی است.
علی اشتری، عامل ورود قطعات آلوده به مراکز هستهای
تیرماه ۱۳۸۷ وزارت اطلاعات خبر داد یک ایرانی به اتهام جاسوسی برای اسرائیل به اعدام محکوم شده است. مدیر کل ضد جاسوسی وزارت اطلاعات نام این جاسوس را «علی اشتری» اعلام کرد که با تزریق قطعات معیوب و آلوده به برنامههای هستهای کشور آسیب زده بود.
علی اشتری کسی بود که سالها به سازمانهای ایرانی خدمات مشاورهای میداد و قطعات و تجهیزات مورد نیاز سازمان انرژی اتمی را تامین میکرد. در همین اعلامیه گفته شد از آنجا که اشتری فردی آشنا به امور فنی و توانا در حوزه الکترونیک است، بعضی مراکز تحقیقاتی کشور، سازمان انرژی اتمی و مجموعههای دفاعی و نظامی در پروژههای مختلف از او مشاوره گرفتهاند. همین مشاورهها به او امکان داد به اطلاعات بیشتری دست پیدا کند و آنها را در اختیار دستگاه امنیتی اسرائیل قرار دهد.
این مقام امنیتی دلیل اصلی موفق نشدن برخی پروژهها را به فعالیت همین جاسوس مرتبط دانست و توضیح داد: «اشتری با هدایت موساد تجهیزات آلوده، قطعات معیوب و نامناسبی در اختیار دستگاههای مرتبط قرار میداد و در برخی موارد نیز مشاورههای غلط داشت که این خیانت باعث نتیجه ندادن بعضی پروژهها بود.»
حکم اعدام علی اشتری ۲۷ آبان ۱۳۸۷ اجرا شد.
شهرام امیری، فارغالتحصیل دانشگاهِ وزارت دفاع
یکی از دانشمندان هستهای ایران خرداد ۱۳۸۸ در سفر حج عمره ناپدید شد! گزارشهای پراکنده و تایید نشده خبر میداد نیروهای امنیتی عربستان سعودی او را چند ساعت در فرودگاه جده بازداشت و بازجویی کرده بودند و پس از آن کسی از شرایط این دانشمند خبر نداشت. تا اینکه خودش ۱۳ ماه بعد چند ویدئو با سخنان متناقض منتشر کرد.
شهرام امیری، دانشمند و پژوهشگر رادیو ایزوتوپهای پزشکی در دانشگاه صنعتی مالک اشتر (وابسته به وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح) بود که تا پیش از ناپدید شدن، کسی او را نمیشناخت. امیری یک سال بعد خودش را به دفتر حافظ منافع ایران در سفارت پاکستان معرفی کرد. وقتی تیرماه ۱۳۸۹ به ایران برگشت، مقامهای رسمی دولت احمدینژاد از او استقبال کردند و در نشست خبری روایتهایی از شیوه ربایش خود تعریف کرد و حتی گفت: «پیشنهادهای مالی مقامات آمریکایی را نپذیرفته و با وجود فشار، با آنان همکاری نکردم.»
در فاصله ناپدید شدن تا برگشت امیری به ایران، رسانههای آمریکایی گمانهزنیهایی احتمال جذب امیری از طریق سیا مطرح کرده بودند. مقامهای آمریکایی این ادعاها را تائید نمیکردند، ولی پس از بازگشت او واشنگتن که امیری را مهره سوخته میدید، بهصورت غیررسمی تائید کرد او هدف برنامه سازمان سیا بوده است.
دانشمند هستهای به عنوان قهرمان وارد کشور شده و در برنامه خبری شبکه ۲ هم شرکت کرده بود اما مدتی بعد بعضی رسانههای داخلی از بازداشت او خبر دادند. خرداد ۱۳۹۱ اعلام شد شهرام امیری به ۱۰ سال زندان و ۵ سال محکوم شده است اما ۱۳ مرداد سال ۱۳۹۵ به جرم جاسوسی و فروش اطلاعات محرمانه، اعدام شد.
علیرضا اکبری، نفوذ در ردههای بالای حکومتی
آوریل ۲۰۰۸ (اردیبهشت ۱۳۸۷) یک مقام ارشد MI۶ (سرویس اطلاعاتی بریتانیا) در سفری به تلآویو، اطلاعات محرمانه و جنجالی دربارهی فعالیتهای هستهای ایران را در اختیار همتایان اسرائیلی خود قرار داد؛ اطلاعات از طریق یک جاسوس با سطح بالای دسترسی به اسرار هستهای و دفاعی ایران گرفته شده بود که سالها در حال گردآوری و انتقال آنها بود.
هویت جاسوس انگلیسی در ایران مدتها پنهان ماند تا اینکه علیرضا اکبری اعدام شد؛ یعنی کسی که معاون حوزه روابط خارجی وزارت دفاع، همکار دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی، مشاور فرمانده نیروی دریایی، مشاور حوزه دفاعی و امنیتی مرکز تحقیقات وزارت دفاع و مسئول سازمان نظامی اجرای قطعنامه ۵۹۸، در روزمهی کاریاش ثبت شده بود. او حتی ۷۰ ماه سابقهی حضور در جبههی جنگ داشت و از موقعیت و مقام خود برای جمعآوری اطلاعات محرمانه نظامی و امنیتی و جاسوسی تماموقت برای بریتانیا استفاده کرده بود.
اکبری به مدت ۱۵ سال، از ۱۳۸۳ تا ۱۳۹۸ و زمان دستگیری، برای برتانیا جاسوسی میکرد و با اینکه یک بار به همین ظن، بازداشت شده بود با قید وثیقه آزاد شد و به کارش ادامه داد. تا اینکه با کمک اطلاعات روسی مشخص شد محل سایت هستهای مخفی و زیرزمینی در میان کوههای اطراف تهران، را کدام جاسوس افشا کرده است: علیرضا اکبری.
فردو فقط یکی از مراکز حساسی بود که اکبری اطلاعات ارزشمند و سری آنرا فروخت، او به افشای اسرار هستهای و نظامی اکتفا نکرده و هویت و دادههای شناسایی بیش از ۱۰۰ نفر از مقامها و مسئولان امنیتی و نظامی را هم افشا کرده بود که در ترورهای بعدی اسرائیل استفاده شد، مانند محسن فخریزاده.
بریتانیا جاسوس بودن اکبری را تایید نکرد اما ویلیام آرچر، سخنگوی وزارت خارجه بریتانیا در امور ایران گفت: «سیاست دیرینه ما این است که درباره مسائل اطلاعاتی اظهار نظر نکنیم.»
اکبری در حدی اعتماد سیستم را به دست آورده و حفظ کرده بود که حتی پس از دریافت شهروندی و اقامت انگلیس در سال ۱۳۹۱ و تاسیس شرکت نفتی در اروپا، ظن و حساسیتی دربارهاش ایجاد نشد. او از نظر ظاهری یک فرد انقلابی، مذهبی و حزبالهی تمام عیار بود. یقهی بسته تا زیر گلو، انگشتر و تسبیح در دست، داغ مهر روی پیشانی، ادبیات تند و متعصبانهی اصولگرایی، زبان بدن و گفتاری که برای نمایش تصویر فردی پایبند به نظام شناخته و پذیرفته شده است.
پذیرایی از نفوذی اسرائیل در گعدههای انقلابی
وقتی به ایران سفر میکنید، مجبورید حجاب داشته باشید. این جمله را به بیبیسی عربی گفته بود، او که در ایران با حجاب کامل اسلامی دیده میشد، پس از پایان ماموریتش بدون حجاب، روبروی دوربین این رسانه نشست و در همین مورد اضافه کرد: «همسرم مسلمان اهل یمن بود و برای آرامش خانواده حجاب داشتم ولی پس از جدایی، حجاب را کنار گذاشتم.»
کاترین شکدم که یهودی بود، توانست با همین ظاهر و بیان مطالبی که مورد پسند رسانهها و گروههای انقلابی و تندرو است، تا حدی اعتماد جلب کند که ستونی در سایت رهبری (khamenei.ir) به او بدهند و مدتها مطالبش در همین سایت منتشر شود.
او که خودش را پژوهشگر و علاقهمند به شیعه نشان داد و از سفر اربعین ایرانیان گزارش نوشت، پس از قطع ارتباط با ایران ر وبلاگی برای برای تایمز آو اسرائیل نوشت: «میخواستم از نزدیک ببینم آیا در ایران با همه مردم یهودی اسرائیل مخالف هستند یا فقط با دولت اسرائیل مشکل دارند؟ متاسفانه متوجه شدم آنها کلا با یهودیها مشکل دارند نه با دولت اسرائیل.... من اطلاعات سری درباره برنامه هستهای ایران ندارم اما اینکه نظر شخصی و برداشتم این است که حکومت ایران به دنبال ساخت بمب هستهای است.»
علاقه و تمایل این جناح سیاسی و انقلابی به حضور افرادی با ویژگیهای شکدم در حدی است که به او فرصت دادند در سفر انتخاباتی ابراهیم رئیسی به رشت با او مصاحبه کند؛ مصاحبهای که با هماهنگی نادر طالبزاده انجام شد و آرتی روسیه آنرا منتشر کرد.
۴ سال بعد شکدم در یادداشتش برای تایمز اسرائیل، رئیسی را کسی توصیف کرد که برای رسیدن به اهدافش به قدرت، استراتژی و جلب نظر بینالمللی اهمیت میدهد و با اهالی حوزه متفاوت است.
جاسوسها و نفوذیها همچنان در راه ایران
استتار یا همرنگی یک روش مرسوم در طبیعت برای در امان ماندن جاندار از نگاه دشمن است. جانور خودش را به رنگ و شکل محیط اطراف درمیآورد تا بهراحتی قلبل تشخیص نباشد و بتواند به حیات و فعالیت خود ادامه دهد. راهکاری مفید و موثر که انسانها نیز از آن بهرهی زیادی میبرند، بهویژه در جنگها.
نگاهی به فهرست بلند بالای جاسوسها و نفوذیهای اسرائیل در ایران، نشان میدهد اغلب آنها نکات مشترک ظاهری، رفتاری و موقعیتی دارند؛ ویژگیهایی که در ایران به عنوان نشانهای از مذهبی، انقلابی، خودی و دوستدار نظام بودن پذیرفته شدهاند و معیار اصلی تمایز بین مردم و دو قطبی کردن جامعه نیز شدهاند.
این افراد خود را مذهبی، متعصب، تندرو، وفادار و سختگیر در طرفداری مینمایند و با همین روش و راهکار از گزینشهای متعدد عبور و به اطلاعات امنیتی و محرمانه دسترسی پیدا میکنند. کسی که محل اقامت اسماعیل هنیه در تهران، گرای رفتوآمد سردار سلیمانی، ساعت و زمان دانشمندان هستهای، مکان قرار گیری سایتهای حساس و... را میداند و افشا میکند، خودی به حساب میآید.
منتقدان و معترضان به شرایط سیاسی و اجتماعی کشور چنین جایگاهی ندارند و به چنان اطلاعاتی دسترسی ندارند که بتوانند جاسوس شوند. گروه دوم حتی تلاش نمیکنند ظاهرشان را تغییر دهند و اعتماد غیرعادی به دست آورند. با این حال تمامی سازمانها، نهادها و ادارههای دولتی و حکومتی برای گزینش استخدامی، همکاری و اعتماد به افراد همچنان از روش قدیمی خود استفاده میکنند که بارها اشتباه بودن آن ثابت شده است.
به نظر میرسد جکسون هینکل هم در مسیر کاترین شکدم و در راه ایران است؛ اینفلوئنسر آمریکایی که به طرفدار و حامی فلسطین، یمن، ایران و حتی رهبر تبدیل شده و تا واحد برونمرزی شبکه ۳ هم رسیده است!