وقتی دیوارها فریاد میزنند
مینا حیدری - روزنامه اطلاعات| افسانه پرچکانی، نامی آشنا در حوزه روزنامهنگاری، دبیر سابق سرویس حقوقی ایسنا (خبرگزاری دانشجویان ایران) و سردبیر پایگاه خبری بینالمللی شفقنا بوده و پیگیری و انتشار سوژههای مهم ملی را در کارنامه خود دارد. او از سال ۱۳۹۳ از حوزه خبر به دنیای هنر روی آورده است. نمایشگاه پیشین او، «اثر انگشت»، از نوعی رهایی در عین انسجام حکایت داشت، اما نمایشگاه «فریاد دیوارها» که این روزها در گالری جاوید به نشانی خیابان ولیعصر، ابتدای زرتشت غربی، خیابان یزدان، پلاک ۱۷، واحد یک برپاست، نشاندهنده اعتلای هنری اوست.
این نمایشگاه که قرار بود ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ افتتاح شود، به دلیل جنگ ۱۲روزه به تعویق افتاد، از ۲۰ تیرماه آغاز شد و تا ۳۰ تیرماه ادامه دارد. معاون هنری وزیر فرهنگ، سرپرست موزه هنرهای معاصر تهران و جمعی از چهرههای هنری، فرهنگی و روزنامهنگار از بازدیدکنندگان این نمایشگاه بودند.
کاتالوگ آثار با عناوین ۱۳ اثر از جمله «جشن بیمعنایی»، «آجرهای فراموششده»، «بینقاب»، «وقتی همه دیواریم»، «عبور از دیوارها»، «هنگامه حیرانی»، «انهدام هندسه»، «هزار تکرار یک فراموشی»، «بدون مرز»، «سرود ناتمام»، «در بند آزادی»، «آوار پریشانی» و «وقتی که تو بازآیی» توجه بازدیدکنندگان را جلب میکند.
این آثار با الهام از طراحیهای استاد حسین لرزاده (کتاب «احیای هنرهای ازیادرفته») و اشعار شاعران نامی ایران چون رودکی، خیام، نظامی گنجوی، سعدی، مولانا، حافظ، محمد فرخی یزدی، حسین منزوی و هوشنگ ابتهاج خلق شدهاند.
این مجموعه تأملی است بر لحظه گسست؛ جایی که تکرار از رمق میافتد، فرمها میلرزند و معنا از قاب خود میگریزد.
آثار با درهمشکستن فرم و ناپایداری نشانهها، گسیختگی و رهایی را در فضایی معلق میان گذشته و آینده به تصویر میکشند. هندسه طلایی دیوارها با نظمی محسورکننده اما منجمد، قرنها نگاه را به سوی آرمانشهری ایستا سوق داده، اما در دل خود انقیاد معنا را پنهان کرده است. هر بوم دعوتی است به بازاندیشی در شکاف میان فرم و معنا، جایی که فروپاشی امکان زایشی نو را فراهم میکند.
بازتاب روح جمعی
نمایشگاه «فریاد دیوارها» فراتر از زیبایی رنگها و طرحهاست و یادآور نظریه «آنومی» امیل دورکیم. آنومی، وضعیتی است که در آن هنجارها و ارزشهای اجتماعی تضعیف شده و احساس سردرگمی و بیمعنایی در افراد شکل میگیرد که میتواند به ناهنجاریهایی چون افزایش جرم، خودکشی و اختلال در نظم اجتماعی منجر شود. بااینحال، از دل این آنومی، زایشی نو پدید میآید.
آثار پرچکانی نیز چنینند؛ حروف فرومیپاشند، به رهایی میرسند و زایشی تازه شکل میگیرد. این آثار، فرزند زمانه خویشند و بازتاب روح جمعی جامعه امروز ایران. شاید ۲۰۰ سال بعد، این تابلوها شرححالی هنری از وضعیت کنونی ایران باشند.
هنر و تجربه زیسته افراد
دکتر محسن گودرزی، جامعهشناسی که همراه من از نمایشگاه بازدید کرد، درباره تابلوی «انهدام هندسه» میگوید: «این اثر در بخش پایینی، انسجام اجتماعی شدیدی را نشان میدهد که حول محوری شکل گرفته، اما در بخش بالایی، نوعی رهایی و گریز از مرکز، لایههای بینابینی را شکل داده که بیانگر جامعه امروز است. نه آن پیوستگی مطلق، معیار است و نه این رهایی کامل.» او همچنین اعتقاد دارد معنایی که هر فرد از یک اثر هنری برداشت میکند، با دیگری متفاوت است. این تفاوت نگاهها به دلیل تجربه زیسته افراد است که معانی گوناگونی را به ذهن آنها متبادر میکند.
یلدا، کودکی که همراه والدینش به نمایشگاه آمده، نگاه متفاوتی دارد. او تابلوها را از بالا به پایین میبیند و درباره «در بند آزادی» میگوید: «مکعبها از بالا رها میشوند و در پایین سر جای خود قرار میگیرند.» نگاه روشن و بیغلوغش یلدا که از ذات کودکیاش سرچشمه میگیرد، هر اثر را بهگونهای متفاوت تفسیر میکند و نشاندهنده رهایی ذاتی در نگاه کودکانه است.
روزنامهنگار هنرمند
ریحانه خانم، جوانی که تابلوی جشن بیمعنایی را خریداری کرده میگوید: من از مخاطبان آثار خانم افسانه پرچکانی هستم و همواره تلاش کردهام کارهای ایشان را، چه در نمایشگاههای گروهی و چه در نمایشگاههای انفرادی دنبال کنم.
از اینرو، میتوانم روند تغییر و پیشرفت آثارشان را بهخوبی بفهمم. در نخستین نمایشگاه او، اثرانگشتهایی را میدیدیم که ترکیبی از خطوط نستعلیق و کوفی بودند. ویژگی جالب آن آثار، خطاهای دید بود؛ بهگونهای که از دور برجسته به نظر میرسیدند، اما از نزدیک کاملا همسطح بودند. در برخی دیگر از آثار نیز از آینهکاری و بریدههای روزنامه استفاده شده بود.
خانم پرچکانی، شخصیتی چندوجهی دارد که از دنیای روزنامهنگاری وارد عرصه هنرهای تجسمی شده و به همین دلیل، میتواند در آثارش بازتابی از فضای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی جامعه ارائه دهد.
این پشتوانه را میتوان در نمایشگاه «فریاد دیوارها» نیز مشاهده کرد. عنوان نمایشگاه، خود میتواند استعارهای از جامعهای باشد که تحت فشار یا سرکوب قرار گرفته است؛ گویی در چنین شرایطی، حتی دیوارها نیز دیگر تاب سکوت ندارند.
در اغلب تابلوها میتوان شکست این انقیاد را دید؛ اگر زمانی ادامه دادن مسیر گذشته و پیروی از هنجارها و سنتهای دیرینه یک ارزش بهشمار میرفت، امروز جامعه دیگر تاب ماندن در بند آن ارزشها و فشارها را ندارد. برای من همواره جالب بوده که در آثار افسانه پرچکانی، هنر به ابزاری برای بیان مسائل روز جامعهاش تبدیل میشود و بهگمان من، همین نگاه است که آثار او را از دیگر هنرمندان امروز متمایز میکند.
پرسهای برای دانایی
افسانه پرچکانی، هنرمند نقاشیخط یا «خطاشی»، درباره زیست هنریاش میگوید: سالهاست که زیست هنری را بهعنوان شیوهای از زندگی برگزیدهام؛ یعنی هرروز صبح از لحظهای که چشم باز میکنم، هرآنچه را که اطرافم هست از دریچه هنر میبینم. نگاه من به جهان، آغشته به هنر، تاریخ هنر و هنر در دل تاریخ است.
در کنار این زیست هنری، دغدغههایی دارم که طی دو سه دهه گذشته، همواره با من همراه بودهاند، مسائلی چون ایران و مفهوم ایرانیت، زبان فارسی و نقش آن در شکلگیری هویت، تاریخ و تمدن ایرانی، زیباییشناسی فرهنگ ما و البته دموکراسی و قدرت در گذر زمان. زیستن با این نگاه هنری باعث شده این دغدغهها نیز از همان فیلتر عبور کنند و در ذهن من به تصاویری بدل شوند که در نهایت، در قالب آثار هنری متجلی میشوند.
من خودم را یک جستجوگر میدانم. تمرکز و تلاشم نه بر این است که آینده چه میشود یا اکنون دقیقا در کجای مسیر ایستادهام، بلکه بیشتر بر این است که برای پرسشهای پرشماری که ذهنم را درگیر کرده، پاسخهایی بیابم.