هزینههای نجومی فوتبال ایران: بحران مالی یا نیاز به اصلاحات ساختاری؟

فوتبال ایران در سالهای اخیر به محلی برای هزینههای نجومی و بیحسابوکتاب تبدیل شده تا جایی که طبق برآوردها، تنها در لیگ برتر نزدیک به ۱۰هزار میلیارد تومان در سال خرج قرارداد بازیکنان و مربیان میشود؛ رقمی حیرتانگیز که بخشی از آن به بازیکنان خارجی با قراردادهای دلاری اختصاص مییابد. این در حالی است که کیفیت بسیاری از این بازیکنان نهتنها متناسب با دریافتیشان نیست، بلکه عملاً تفاوت چشمگیری در سطح فنی تیمها ایجاد نمیکنند.
سؤال اساسی اینجاست که چرا باید در شرایطی که میلیونها نفر از مردم برای تأمین معیشت روزانه خود دچار مشکل هستند، چنین پولهای کلانی از منابع عمومی صرف فوتبالی شود که نه درآمدزا است و نه افتخارآفرین؟! تیم ملی که باید ویترین فوتبال کشور باشد، همین چند روز پیش به سختی مقابل تاجیکستان یک مساوی گرفت؛ آیا این نتیجه متناسب با میلیاردها تومانی است که خرج فوتبال میشود؟
البته نمیتوان منکر نقش مثبت فوتبال در ایجاد شور و نشاط اجتماعی شد. فوتبال پدیدهای فراگیر است که میتواند امید و هیجان را به جامعه تزریق کند اما نشاط اجتماعی نباید بهانهای برای ریختوپاشهای بیحساب و کتاب باشد. در شرایط اقتصادی فعلی که بسیاری از خانوادهها برای تامین ابتدائیترین نیازهای خود دچار مشکل هستند، پرداخت دستمزدهای میلیاردی به بازیکنان خارجی و داخلی توجیه منطقی ندارد.
تفاوتهای فوتبال ایران و اروپا هم آشکار است؛ در آنجا فوتبال یک صنعت است و هزینهها از محل درآمدهایی چون حق پخش، تبلیغات و بلیتفروشی تأمین میشود اما در ایران، تقریباً تمام تیمها به جز تراکتور، مستقیم یا غیرمستقیم از بودجه دولت و شرکتهای وابسته استفاده میکنند. به زبان ساده، پول مردم صرف قراردادهای نجومی میشود، این یک ظلم آشکار است، خصوصا وقتی بدانیم در حوزههای مهمی مثل بهداشت و آموزش، با کمبود منابع مالی مواجهیم.
فوتبال ما نیازمند یک بازنگری جدی در نظام مالی خودش است؛ اگر منابع پایدار و مستقل برای آن ایجاد نشود، ادامه این روند تنها باری مضاعف بر دوش اقتصاد کشور خواهد بود و موجب نارضایتی اجتماعی میشود. فوتبال در ایران ظرفیت آن را دارد که هزینههای خود را از محل درآمدهای واقعی تأمین کند. حق پخش تلویزیونی، تبلیغات محیطی، بلیت فروشی و حتی فروش محصولات باشگاهی میتواند منابعی سرشار برای باشگاهها ایجاد کند ولی مشکل اصلی در اینجاست که این منابع یا به طور کامل در اختیار فوتبال قرار نمیگیرد یا با ساختارهای ناکارآمد به هدر میرود.
برای حل این معضل تنها نباید انگشت اتهام را به سمت فدراسیون فوتبال نشانه گرفت. دولت، مجلس و وزارت ورزش و جوانان باید پای کار بیایند. اصلاح برخی قوانین و تدوین مقررات جدید ضروری است تا درآمدهای فوتبال مستقیماً به خود باشگاهها برگردد و صرف توسعه واقعی این رشته شود، نه اینکه در مسیرهای دیگر هدر برود.
اگر این اصلاحات قانونی و ساختاری انجام شود، فوتبال میتواند به جای بلعیدن بودجه عمومی، به صنعتی درآمدزا و خودکفا تبدیل شود؛ صنعتی که هم شور و نشاط اجتماعی ایجاد میکند و هم بار مالی بر دوش اقتصاد نمیگذارد، اما اگر این اصلاحات به تعویق بیفتد چرخه معیوب هزینههای گزاف و دستاوردهای اندک و ناچیز همچنان ادامه خواهد یافت.
البته تا زمانی که قوانین جدید برای بازگرداندن درآمدهای فوتبال به باشگاهها تصویب نشده، وظیفه اصلی بر دوش نهادهای نظارتی است. این نهادها باید با بررسی دقیق قراردادها، شفافسازی منابع مالی و برخورد با تخلفات، مانع از ادامه حیفومیل منابع شوند. ورود جدی این دستگاهها حتی میتواند زمینهساز اصلاحات بزرگتر و ساختاری در آینده باشد.
در مجموع میتوان گفت فوتبال ایران در یک دوراهی قرار دارد؛ یا با نظارت جدی و تدوین و اصلاح برخی قوانین به سمت استقلال مالی حرکت خواهد کرد یا همچنان در باتلاق هزینههای میلیاردی بدون دستاورد فرو خواهد رفت.