فوتبال ملی در سراشیبی سقوط؛ مقصر کیست؟
جام جهانی بیروح شده، بازیکنان میلی به حضور در اردوهای ملی ندارند و تماشاگران به وضوح خستهاند. با این حال، هنوز میتوان روزنهای از امید پیدا کرد. نمونهای مانند صعود درخشان نروژ یکی از همین روزنههاست. اینکه نروژ توانست ایتالیا را در سنسیرو شکست دهد و با اقتدار به جام جهانی برسد، شاید در ظاهر با این ادعا که «فوتبال ملی به صدای پسزمینه تبدیل شده» ناسازگار باشد اما واقعیت این است که عملکرد نروژ یک استثناست؛ استثنایی که تنها یک نقطه کور در دل روندی غالباً یکنواخت و بیهیجان است.
مشکل فوتبال ملی در جای دیگری است. با وجود چنین نمونههای استثنایی در بسیاری از کشورها رقابتهای مقدماتی عملاً بیرنگ و بیاهمیت شدهاند. تیمهای بزرگ مانند انگلیس، فرانسه، اسپانیا، پرتغال و کرواسی اغلب بدون کوچکترین فشار صعود میکنند. در آمریکای جنوبی نیز هر چند رقابتها دشوارترند اما حتی برزیل و پاراگوئه در نهایت بدون دردسر جدی راهی جام جهانی شدند. از میان تنها 10 تیم، فقط سه کشور موفق نشدند صعود کنند و این خود نشان میدهد که چقدر مسیر رسیدن به جام جهانی آسان شده است.
مشکل بزرگتر؛ گسترش بیش از حد جام جهانی
افزایش تیمها به 48 تا ارزش این تورنمنت را کاهش داده است. در ظاهر این سیاست با شعار «کشورهای بیشتری فوتبال بازی میکنند» توجیه میشود اما در عمل، سطح رقابت را پایین میآورد و راه را برای تیمهای متوسط و حتی ضعیف هموار میکند. آیا واقعاً باید مسیر صعود کشورهایی مانند اردن، قطر، کیپوِرد، کوراسائو یا سورینام سادهتر شود؟ یا حتی تیمهایی که عملاً در مقدماتی ناکام ماندهاند مثل سوئد با مکانیسمهایی چون لیگ ملتها فرصت دوباره پیدا کنند؟
داستان سنمارینو یکی از طنزهای تلخ این وضعیت است. آنها برای صعود بالقوه باید به شکلی فاجعهبار مقابل رومانی شکست میخوردند اما حتی این هم رخ نداد. همین شوخی ظاهری نشان میدهد که چطور جام جهانی در حال از دست دادن انحصار و ارزش تاریخی خود است. اکنون تقریباً هر تیمی میتواند وارد شود.
در گذشته نیز مسابقات متوسط در جام جهانی وجود داشت اما حالا با تورنمنتی 48 تیمی هم بیکیفیتی مسابقات بیشتر خواهد شد و هم تعداد تیمهایی که بدون سطح لازم به جام جهانی راه پیدا میکنند.
افول انگیزه بازیکنان و کاهش ارزش پیراهن ملی
در تئوری، دعوت به تیم ملی افتخار بزرگی است؛ نقطه اوج یک حرفه فوتبالی اما امروز بسیاری از ستارهها برای نرفتن به اردوهای ملی دنبال کوچکترین بهانهاند؛ مگر زمانی که یک تورنمنت بزرگ در کار باشد. حتی جام جهانی نیز برای بسیاری به رویدادی تبدیل شده که میتوان از مرحله یکهشتم به بعد تماشایش کرد؛ درست شبیه لیگ قهرمانان که مراحل ابتداییاش برای بسیاری جذابیت لازم را ندارد.
برنامه مسابقات چنان فشرده شده که بازی ملی به جای امتیاز به یک بار اضافه تبدیل شده است برای بازیکن و برای تماشاگر. تعداد بازیها بیشتر شده، کیفیت پایینتر آمده و جذابیت آن نسبت به فوتبال باشگاهی که خود بیش از حد فشرده است، بهشدت کاهش یافته.
راهحل چیست؟
فوتبال ملی نیازی به حجم عظیم مسابقات ندارد. برعکس، هر چه کمتر شود، بهتر میشود. جذابیت و هیجان در کم بودن بازیها است. اگر بازیهای ملی کاهش یابد، اگر صعود سختتر شود، اگر تورنمنتها دوباره «ویژه» شوند، آنگاه پیراهن تیم ملی ارزش گذشته را بازمییابد، ستارهها با اشتیاق بیشتری بازی میکنند و تماشاگران دوباره احساس میکنند مسابقات ملی چیزی فراتر از «وقفههای آزاردهنده» در فوتبال باشگاهی هستند.
فوتبال ملی زمانی دوباره جان میگیرد که از زیادهروی در تقویم مسابقات رها شود. کمتر اما ارزشمندتر؛ این نسخه نجات فوتبال ملی است.
انتهای پیام/




