قلب نواک در بولونیا؛ ادای احترام به مردی که از او اسطوره ساخت
«من باید همانطور که او بود، به یاد آورده شوم.» این جملهای است که نواک جوکوویچ با بغضی پنهان بر زبان آورد؛ جملهای که نشان میدهد چرا نیکولا پیلیچ، مربی افسانهای نسل طلایی تنیس یوگسلاوی برای او بیش از یک معلم بود؛ او بخشی از هویت و مسیر زندگیاش بود.
نواک که پس از قهرمانی در مسابقات ATP 250 آتن به ظاهر فرصتی نادر برای استراحت پیدا کرده بود، تعطیلاتش را در یونان نیمهکاره رها کرد. با وجود خستگی و آسیبدیدگی که او را وادار به انصراف از فینال ATP تورین کرده بود، بیدرنگ راهی بولونیا شد. در آنجا، در حاشیه جام دیویس مراسمی برای بزرگداشت نیکولا پیلیچ برگزار میشد؛ مراسمی که از نظر نواک تنها یک گزینه نبود، بلکه یک وظیفه عاطفی و اخلاقی بود.
در کنار جوکوویچ چهرههای برجستهای همچون بوریس بکر، ویکتور ترویکی و ایوان لیوبیچیچ حضور داشتند. این سه نفر به همراه نواک نمایندگان سه نسل متفاوت از تنیس مردان بودند که همه در مقطعی از زندگی ورزشیشان از علم، تجربه و سختگیریهای آمیخته به مهربانی پیلیچ بهرهمند شده بودند.
پیلیچ نه فقط یک مربی بزرگ، بلکه چهرهای تاریخی بود: نخستین کاپیتانی که توانست با سه تیم ملی مختلف آلمان در سالهای 1988، 1989 و 1993، کرواسی در 2005 و صربستان در 2010 قهرمان جام دیویس شود. کمتر مربی در تاریخ این ورزش چنین پراکندگی جغرافیایی، فرهنگی و نسلی داشته است و این خود گواهی بر کاریزما، دانش و نفوذ شخصیتی اوست.
فراتر از این عناوین، تأثیر واقعی پیلیچ در گسترهای دیده میشود که کمتر مربی به آن دست یافته است: بیش از چهل بازیکن از میان 100 تنیسور برتر رنکینگ ATP روزی زیر سقف مدرسه مربیگری او تربیت شدهاند اما در میان همه این نامها، دو نفر همچون دو ستاره قطبی همیشه پررنگترند: نواک جوکوویچ و گوران ایوانیسویچ.
پیلیچ و نواک؛ رابطهای فراتر از مربی و شاگرد
اهمیت پیلیچ در زندگی جوکوویچ چنان عمیق است که نمیتوان آن را با واژههایی مثل «مربی»، «استاد» یا حتی «مشاور» توصیف کرد. این رابطه برای نواک، ریشهایتر و خصوصیتر بود.
نخستین قدمهای نواک در مسیر حرفهایاش، سال 1999، زمانی که تنها 12 سال داشت، در آکادمی نیکولا پیلیچ در مونیخ برداشته شد. او در آن روزها خانه، خانواده و کشور جنگزده خود را ترک کرد و وارد جهانی شد که تنها نقطه اتکایش، مربی بود که به سرعت به تکیهگاه عاطفی او تبدیل شد.

جوکوویچ بارها در مصاحبههایش پیلیچ را «پدر تنیس» خود خوانده است. این توصیف اغراق نیست، زیرا پیلیچ نهتنها تکنیک و تاکتیک را به او آموخت، بلکه ذهنیت جنگنده و اراده شکستناپذیری را در روح نواک حک کرد؛ دقیقاً همان خصوصیاتی که بعدها او را به قهرمان 24 گرنداسلم تبدیل کرد.
نواک معمولاً در مراسم خاکسپاری حضور نمییابد، او خود اعتراف میکند که از مواجهه مستقیم با غم و فقدان میگریزد. حتی در مراسم پدربزرگش شرکت نکرد اما اینبار، درباره پیلیچ، هیچ تردیدی به خود راه نداد. این انتخاب خود نشاندهنده عمق رابطه آن دو است.
صدای نواک از مراسم بولونیا؛ احترام، اندوه و ادای دین
او در گفتوگویی با وبسایت رسمی ATP، با چهرهای آرام اما اندوهگین گفت: لحظهای بسیار تأثیرگذار بود. نیکولا برای من و خانوادهام هم از نظر شخصی و هم حرفهای جایگاهی بیبدیل داشت. او پدر تنیس من بود؛ همانطور که دوست دارم او را صدا بزنم. کسی که نقشی اساسی در پیشرفت من، هم به عنوان یک بازیکن و هم بهعنوان یک انسان داشت. خبر درگذشت او قلبم را شکست. مراسم تشییع پیکرش یکی از سختترین لحظههای زندگیام بود اما میراث او محو نمیشود؛ نه برای من، نه برای تنیس. تا زمانی که بازی میکنم و حتی بعد از آن، نام او را زنده نگه خواهم داشت.
او در ادامه تأکید کرد که پیلیچ نه فقط برای شاگردانش، بلکه برای کل جامعه تنیس، یک ستون هویتی بوده است؛ الگویی از سختکوشی، اخلاق حرفهای و انسانیت.
پیلیچ در نگاه نواک؛ الگویی برای میراث او
در مصاحبه مشهور نواک با پیرس مورگان وقتی از او پرسیده شد دوست دارد میراثش چگونه در تاریخ ثبت شود، باز هم نام پیلیچ بر زبانش آمد. چیزی که نشان میدهد پیلیچ نه فقط بخشی از گذشته نواک، بلکه معیاری برای آینده اوست.
او گفت: مراسم تشییع پیلیچ در سپتامبر، نخستین مراسمی بود که در آن حضور پیدا کردم. همیشه از احساسات فرار میکردم، حتی مراسم پدربزرگم هم نرفتم اما چیزی که درباره او مرا بیش از همه تحت تأثیر قرار داد، ارتباط انسانی بود که ایجاد میکرد. مردم درباره دستاوردهای ورزشیاش حرف نمیزنند؛ درباره شخصیتش، نحوه برخوردش با آدمها، نقشی که در تغییر مسیر جوانان داشت صحبت میکنند. من میخواهم همانطور که او بود، به یاد آورده شوم. این همان میراثی است که میخواهم از من باقی بماند.
سالهای ساختن قهرمان؛ چهار سالی که نواک را شکل داد
نواک چهار سال از حساسترین و تعیینکنندهترین سالهای زندگیاش از 12 تا 16 سالگی را در آکادمی پیلیچ گذراند. این دوره، سالهای شکلگیری بود؛ جایی که نه فقط تکنیک، بلکه شخصیت او ساخته شد.
پیلیچ با سختگیریهای ویژهای او را پرورش داد؛ نواک مجبور بود ساعتها توپ را به دیوار بکوبد؛ تمرینی که برای خیلیها تکراری و خستهکننده بود اما برای ساختن دقت و استقامت ضروری.
برای افزایش انعطافپذیری مچ دست، ماهها از کشهای لاستیکی استفاده میکرد.
پیلیچ او را وارد فضای رقابتی شدیدی کرد؛ یکی از مهمترین مصافهای تمرینی او با ارنست گولبیس بود؛ تنیسوری که بعدها تا رتبه 10 جهان بالا رفت. تمرینهای آنها فقط تمرین نبود؛ نبردی واقعی بود.
همین رقابتها، همین سختگیریها، همین روزهای طولانی و تکراری درونیترین بخشهای شخصیت قهرمانی نواک را ساختند؛ شخصیت و ارادهای که بعدها او را قادر کرد نه فقط با بزرگان عصر خود فدرر و نادال برابر شود، بلکه از نظر عناوین و آمار از آنها پیشی بگیرد.
جوکوویچ هرگز فراموش نکرده که این مسیر از کجا شروع شد. او بارها یادآوری کرده که بدون پیلیچ چنین جایگاهی ممکن نبود و در بولونیا نیز همین حقیقت را با صدایی لرزان اما قاطع تکرار کرد: نیکولا پیلیچ برای من فقط مربی نبود؛ او بخشی از خانوادهام بود … بدون او، امروز اینجا نبودم. نمیتوانستم مکان بهتری برای ادای احترام به تنها مربی که با سه تیم مختلف جام دیویس برده، تصور کنم. از بولونیا ممنونم که این مراسم را به او اختصاص داد.
انتهای پیام/




