امارکتس
کد خبر: ۶۴۴۲۵۸

شاراپووا: بازگشت به تنیس؟ هرگز!

شاراپووا: بازگشت به تنیس؟ هرگز!
ماریا شاراپووا از مسیر دشوار قهرمانی تا دلایلی که او را برای همیشه از بازگشت به زمین تنیس دور نگه داشته است، صحبت کرد.
۱۶:۱۱ - ۰۳ آذر ۱۴۰۴
وانانیوز|

ماریا شاراپووا از آن دسته ورزشکارانی است که با پایان دوران حرفه‌ای از چشم‌ها پنهان نمی‌شود؛ برعکس، همچنان حضوری فعال و طبیعی در رسانه‌ها دارد. حضور او نه ساختگی است و نه پرزرق‌ و برق؛ نوعی کنجکاوی و احترام همراهش است. با اینکه درباره‌ زندگی و حرفه‌اش بسیار گفته‌اند و حتی زندگینامه‌ای مفصل منتشر شده، شاراپووا اخیراً مهمان برنامه‌ دیوید روبنشتاین بود؛ پادکستی که حضور ورزشکاران در آن کم‌سابقه است.

گفت‌وگو با مرور نخستین پیروزی‌های بزرگ او آغاز شد. پرسشی که شاید بسیار کلیشه‌ای به نظر برسد اما پاسخ ماریا چنین نبود؛ او دوباره برای آن لحظه‌ی حساس ویمبلدون 2004 کلمه‌های تازه‌ای پیدا کرد.

او گفت: بعد از آن قهرمانی خیلی چیزها تغییر کرد؛ هم خوب و هم بد. تو دختر بسیار جوانی هستی و ناگهان چیزهایی به سمتت می‌آید که در زندگی‌ات هرگز انتظارش را نداشتی. این فرصتی است برای گفتن "بله" به بسیاری از چیزها، در حالی که در واقع باید "نه" بگویی و دوباره روی کاری تمرکز کنی که تو را به این نقطه رسانده است. چون وقتی تو برنده می‌شوی، دیگران همان لحظه در حال تمرین‌ هستند تا در مسابقه‌ بعدی شکستت بدهند.

شاراپووا سپس به روزهای بلافاصله پس از قهرمانی اشاره کرد: کمی بعد به لس‌آنجلس برگشتم. مربی‌ام آنجا بود و ما معمولاً نزد او می‌ماندیم. آن زمان پول زیادی نداشتیم و در یک هتل زندگی می‌کردیم. بعد از قهرمانی در ویمبلدون مدیر برنامه‌هایم اتاق‌مان را ارتقا داد. آنجا کنار حمام یک اردک پلاستیکی زرد گذاشته بودند. به او زنگ زدم و گفتم: "بردن ویمبلدون بهترین اتفاق زندگی‌ام بوده" و این را از زبان یک نوجوان تصور کنید.»

موضوع سپس به رولان گاروس 2012 کشیده شد؛ پیروزی‌ که آخرین قطعه‌ پازل گرنداسلم او را کامل کرد. وقتی از او پرسیدند که شیرینی این قهرمانی در مقایسه با ویمبلدون چه بود، چنین پاسخ داد: فکر نمی‌کردم عمق این پیروزی را درک کنم اما واقعاً فوق‌العاده بود. بازی روی زمین خاکی بسیار دشوار است؛ تمام نقاط ضعف من را برملا می‌کرد. برای یک ورزشکار، اینکه در برابر هزاران تماشاگر نقطه ضعفی را بشناسی و همانجا، جلوی چشم مردم، آن را به نقطه‌ قوت تبدیل کنی، این تجربه‌ای بسیار قدرتمند است.

این تنیسور پیشین از نقطه‌ آغاز مسیرش گفت؛ از چهار سالگی و از تصمیم سرنوشت‌سازی که پدرش گرفت: پدرم پولی پس‌انداز کرد و مرا با قطار از سوچی به مسکو برد تا در یک رویداد نمایشی مارتینا ناوراتیلووا شرکت کنم. چند صد کودک آنجا بودند اما ناوراتیلووا پدرم را کنار کشید و گفت: دخترت استعداد دارد. باید جایی باشد که از او حمایت شود. پدرم آن زمان تمام روزنامه‌ها را می‌خواند و متوجه شد خانواده‌ ویلیامز و آنا کورنیکووا در فلوریدا تمرین می‌کنند. تصمیمش را گرفت اما ما پول زیادی نداشتیم، با 700 دلار وارد آمریکا شدیم. مادرم هم دو سال دیگر در روسیه ماند تا برای ویزا اقدام کند.

او ادامه داد: به آکادمی نیک بولتیری رسیدیم و نیمه‌ شب در زدیم. پرسیدند: پول‌تان کجاست؟ و ما گفتیم: در واقع پولی نداریم اما در نهایت آنها به من بورسیه دادند.

بخش دیگری از گفت‌‌وگو به روابط درون تور اختصاص داشت؛ موضوعی که همیشه برای ماریا شفاف و بدون تعارف بوده است: برای من همیشه سخت بود تصور کنم با کسی که فردا باید شکستش بدهم برای شام بیرون برویم. چطور باید تمام تلاشم را بکنم تا فردا مشت گره‌کرده‌ام را جلویش بالا بگیرم اما امشب او را در آغوش بگیرم؟ این برایم منطقی نبود. رختکن هم برای من بیشتر شبیه دفتر کار بود. زیاد آنجا نمی‌ماندم.

اما در زندگی‌نامه‌اش داستانی هست که خلاف این روند را نشان می‌دهد؛ رقابتی بزرگ که در دوران پس از حرفه به دوستی تبدیل شد: رابطه‌اش با سرنا ویلیامز و حضور غیرمنتظره‌ سرنا در مراسم ورود شاراپووا به تالار مشاهیر تنیس.

شاراپووا گفت: دعوت‌کردن او تصمیم ساده‌ای نبود. گفتم: هیچ‌کس را ترجیح نمی‌دهم روی این صحنه ببینم جز تو. و او پذیرفت و گفت: این افتخاری بزرگ است. لحظه‌ای که روی صحنه آمد، سکوتی 5 تا 10 ثانیه‌ای سالن را فرا گرفت. مردم شوکه شده بودند. با خودم گفتم: به چیزی که می‌خواستیم رسیدیم. سخنرانی‌اش هم بسیار قوی اما در عین حال شخصی و متفکرانه بود.

با وجود دلتنگی برای هیجان رقابت، بازگشت شاراپووا حتی در سطح آماتور نیز منتفی است: صادقانه بگویم، نمی‌خواهم نسخه‌ غمگینی از خود گذشته‌ام باشم. من سرعت، واکنش‌پذیری و قدرت این ورزش را دوست داشتم اما وقتی مدتی طولانی بازی نمی‌کنی، همه‌ چیز را از دست می‌دهی.

اکنون ماریا زندگی‌ سرشار و پرتحرک دارد؛ از بیرون همه‌ چیز هماهنگ و آرام به نظر می‌رسد. او و همسرش در حال بزرگ‌کردن پسرشان، تئودور هستند و اوقات فراغت‌شان را صرف حضور در رویدادها و سخنرانی‌ها می‌کنند؛ از مراسم افتتاح باشگاه سلامت خلیج در دبی گرفته تا سخنرانی اخیر او در لیسبون؛ جایی که قهرمان پنج دوره‌ گرنداسلم، تجربه‌ زندگی و مسیر حرفه‌ای‌اش را با مخاطبان به اشتراک گذاشت.

 

انتهای پیام/

 
 
منبع: تسنیم
تریبون۱
تبلیغات
جدیدترین اخبار
دیگران چه می‌خوانند؟