امارکتس
کد خبر: ۶۴۵۲۵۴

آینده مبهم تاتنهام: آیا امیدی برای بازگشت وجود دارد؟

آینده مبهم تاتنهام: آیا امیدی برای بازگشت وجود دارد؟
تاتنهام در فصلی فرو رفته که هر شکست آن با نوای تلخ یک ویولن گره می‌خورد؛ فصلی که توماس فرانک در آن میان خشم هواداران، تاکتیک‌های متزلزل و نتایج ناامیدکننده گرفتار شده است.
۲۰:۰۹ - ۱۱ آذر ۱۴۰۴
وانانیوز|
تاتنهام برای دومین سال پیاپی در لیگ گرفتار شکست و ناامیدی است. وحشتی که همچون سایه‌ای جهنمی بر این باشگاه لندنی افتاده را متصور شوید؛ وحشتی که بهتر است با نوای یک ویولن شنیده شود.

تک‌گویی امروز هر هوادار تاتنهام دیگر بدون موسیقی کامل نمی‌شود؛ موسیقی‌ که فقط به یک ساز نیاز دارد؛ همان سازی که قرن‌هاست نمونه‌ زمینی شیطان در هنر دانسته می‌شود. پاگانینی و تارتینی، دو نوازنده بزرگ ایتالیایی، گویی روح خویش را فروختند تا در نواختنش به اوج برسند. همین ساز بعدها الهام‌بخش هنرمندانی شد که روح‌های حساس‌شان را وسوسه می‌کرد و به لغزش می‌کشاند.

جملاتی همچون «این وضعیت مرا آزار می‌دهد، دیگر نمی‌توانم به استادیوم بروم.» یا «چرا باید تاوان شکست‌ها را من بپردازم؟» یا «دیگر وقتی بازی خانگی داریم، تلویزیون را هم روشن نمی‌کنم.» و حتی «خانه من قلعه من است؟ چه عبارت احمقانه‌ای. خانه من نفرین من است …» همه اگر با صدای ویولون آمیخته شوند، درد و وحشت یک هوادار اسپرز را در نهایت تلخی‌اش به نمایش می‌گذارند.

تاتنهام فصل را با جام لیگ اروپا، سرمربی جدید و هیئت‌مدیره‌ای نو آغاز کرده بود؛ نوید طلوعی نو، شروع سبکی خوش‌بینانه پس از کابوسی طولانی: 22 شکست در لیگ و سقوط تا رتبه هفدهم. حضوری در قعر جدول که باور داشتند می‌توانند و می‌بایست آن را پشت‌سر بگذارند.

توماس فرانک در دفتر براق و تازه‌اش در شمال لندن نشسته بود؛ با لبخند آرام و صمیمانه دانمارکی، تصویری همچون قصه‌گویی خردمند که باشگاهی کوچک به نام برنتفورد را به تیمی رقابتی در فوتبال انگلیس تبدیل کرده بود. همین تصویر، امید را در دل هواداران می‌نشاند؛ امیدی برای آینده‌ای روشن‌تر.

در اوایل دسامبر، همه چیز شبیه رؤیا بود؛ رؤیاهایی از آن جنس قدیمی که زمانی نوید شادی می‌دادند اما پس از پیروزی 3 بر صفر مقابل برنلی در نخستین هفته مسابقات (30 اوت)، جهنمی خانگی در ورزشگاه تاتنهام آغاز شد. از آن روز تاکنون، حتی یک پیروزی هم نصیب این تیم نشده است. تنها ولورهمپتونِ در آستانه سقوط رکوردی بدتر در خانه دارد. این گناه قدیمی سایه‌ای سنگین بر دوش اسپرز انداخته است. از ماه مارس گذشته تاکنون، تاتنهام در خانه تنها 10 امتیاز کسب کرده است.

بازی با فولام، زخمی تازه بر چهره واقعیت و سمی کهنه بر دل هواداران بود. در دقیقه سوم گل خوردند. بازیکنان، درمانده و بی‌برنامه، تنها به یکدیگر نگاه کردند؛ پاس دادن مسئولیت، نه پاس دادن توپ؛ «تو قطعش کن، نه تو بدو…» اما توپ بی‌توجه به اختلافات آنها راه خود را یافت و درون دروازه جای گرفت. دو دقیقه بعد، ویکاریو، دروازه‌بان ایتالیایی در تلاشی عجیب برای قطع یک پاس بلند، توپ را تا کنار خط طولی برد اما به جای دور کردن ایمن آن، لحظه‌ای اسیر شتاب و ناپختگی شد. توپ با یک اشتباه ساده به پای بازیکن حریف رسید و ثانیه‌هایی بعد، با قوسی زیبا برای بار دوم از دروازه او گذشت. 2 بر صفر در دقیقه ششم. فولام که کل فصل حتی یک پیروزی خارج از خانه نداشت، برای ثبت نخستین بردش مجبور شد شمال لندن را تسخیر کند.

هر لمس توپ و هر مهار ویکاریو در ادامه بازی با «هو»های ممتد استادیوم همراه بود. با سوت پایان، تمام تیم خشم جمعیت را با تمام وجود شنید.

توماس فرانک با اظهارنظرهای پس از بازی اوضاع را ملتهب‌تر کرد: از واکنش هواداران خوشم نیامد. این رفتار غیرقابل قبول است. آنها هواداران واقعی نیستند. پس از بازی هر چقدر می‌خواهند ما را بدرقه کنند، مشکلی نیست اما وقتی بازی در جریان است، باید کنار هم باشیم.

این سخنان صریح چنان‌که از نامش پیداست، «فرانک» یعنی صادق، بی‌پرده بیان شد اما هواداران آن را نپذیرفتند لحن پاسخ‌ها این بود: ما با خرید بلیت و حمایت، هزینه با هم بودن را می‌پردازیم. مشکل تویی که بهتر نمی‌شوی.

سه ماه است که هیچ‌کس در این استادیوم با رضایت بیرون نرفته؛ تماشاگران شاهد سردرگمی سرمربی و عذاب کشیدن بازیکنان بوده‌اند.

فرانک مدام سبک بازی را تغییر می‌دهد: گاهی دفاع سه نفره، گاهی 2–4–4. هنوز ترکیب ایده‌آل را پیدا نکرده؛ ترکیبی که توان واقعی بازیکنانش را نشان دهد. ستاره‌های فصل پیش پدرو پورو، اودوجی، میکی فن‌ده‌ون و سار اکنون تفاوتی با هم‌تیمی‌های کم‌اثرشان ندارند. فهرست مصدومان، طبق سنت همیشگی باشگاه، سنگین است: مدیسون، کولوسفسکی، سولانکه و بیسوما اما دیگر کسی این را بهانه قابل قبول نمی‌داند. جانشینان آنها هم به فاجعه نزدیک شده‌اند. این سطح پایین بازی، فهمیدن شکل و هویت تیم را تقریباً ناممکن کرده است.

بازی‌های مقابل چلسی و آرسنال به‌ ویژه آزاردهنده بودند. این تیمِ امروزِ اسپرز، توان رقابت با مدعیان قهرمانی را ندارد اما گذشته تاتنهام همیشه بر پایه مقاومت و فرار از نابودی شکل گرفته بوداما تیم فرانک نه جنگید است و نه امید داد.

در سال‌های اخیر، تمام خشم هواداران متوجه دنیل لوی، رئیس باشگاه بود. این روزها، حتی چهره او در جایگاه مدیران دیده نمی‌شود. بله، تلخیِ این واقعیت که خود او فرانک را آورد، هنوز احساس می‌شود اما این دانمارکی در تابستان خواهان زیادی داشت و انتخابش برای مدیریت باشگاه، منطقی جلوه می‌کرد. درست مانند تمدید نکردن قرارداد آنژه پوستکوگلو؛ قهرمانی اروپا در پایان فصلی خسته‌کننده، نتوانست ضعف‌های بنیادین تیم را جبران کند.

فرانک در برنتفورد هفته‌ای کامل برای آماده‌سازی هر حریف داشت. وقت داشت برنامه بریزد، سبک بسازد، تصمیم بگیرد اما در تاتنهام، چنین آسایشی وجود ندارد: لیگ برتر، لیگ قهرمانان، سفرهای ملی بازیکنان… فاصله بازی‌ها تنها برای ریکاوری است. با این حال، فرانک همچنان به شیوه قدیمی خود، حریف را موشکافانه مطالعه می‌کند و همین سبب آشفتگی بیشتر شده است: یک سیستم اینجا، سیستمی دیگر آنجا. محتاط مقابل آرسنال، بی‌پروا مقابل پاری‌سن‌ژرمن و نتیجه، شکست 4 بر صفر به همسایه و 5 بر 2  به فرانسوی‌ها. آن‌هم زیر زمزمه غیرقابل‌باور سرمربی: «ما اوقات خوبی را سپری می‌کنیم.»

سبک بازی تاتنهام امروز چنان مبهم است که گویی از صفحه‌های یک اطلس ناشناخته برآمده؛ از جنس اسطوره یا سفینه‌ای ناشناس.

ترسناک‌تر از همه این است که حتی نشانه‌ای از آینده‌ای روشن دیده نمی‌شود. نقشه حمله‌ها ساده است: توپ را بدهید به کودوس؛ شاید کاری بکند و اگر نکرد؟ دوباره توپ را به او بدهید!

برای هواداران ناامید، تنها دلخوشی روایت خود فرانک است؛ اینکه در همه تیم‌های قبلی نیز شروع سختی داشته. فصل نخست در بروندبی نزدیک سقوط بود اما یک سال بعد تیم را به اروپا رساند. نخستین 10 بازی‌اش در برنتفورد تنها یک پیروزی داشت اما بعدها به اسطوره باشگاه تبدیل شد.

مدیران و هواداران در برودبی و برنتفورد صبور بودند اما تاتنهام باشگاهی از جنسی دیگر است. پس از رتبه هفدهم در لیگ کسی توقع جهش ناگهانی نداشت. این مسیر، مسیری درمانی بود اما فرانک و بازیکنانش کوچک‌ترین نشانه‌ای از ثبات ارائه نکرده‌اند. خوش‌بینان ممکن است به «هفت امتیاز بالاتر از سهمیه لیگ قهرمانان» فکر کنند اما اکثریت فقط «هفت امتیاز بالاتر از منطقه سقوط» را می‌بینند.

با غیبت دنیل لوی، فرانک سپر دفاعی‌اش را از دست داده. خشم هواداران اکنون بی‌واسطه متوجه اوست و این را در آخر هفته، در همان شهر زادگاهش، با تمام وجود حس کرد. زمان او اندک است؛ هم برای اصلاح افکار عمومی و هم برای اصلاح تیم.

تاتنهام امشب به نیوکاسل می‌رود. نیوکاسلی ثروتمند و در اوج. آخر هفته اما در خانه، فرانک با گذشته‌اش روبرو می‌شود؛ با برنتفورد با «زنبورهایی» که تمام رموز مربی سابق‌شان را می‌شناسند. هیچ‌کس تعجب نخواهد کرد اگر پس از این بازی‌ها، باز هم صدای ویولن همراه هر کلمه‌ای باشد که هواداران اسپرز زیر لب زمزمه می‌کنند. به‌ خصوص وقتی آهنگ «پرواز زنبور عسل» به شکلی شیطانی و گوشخراش در پس‌زمینه طنین‌انداز می‌شود.

 

انتهای پیام/

 
 
منبع: تسنیم
تریبون۱
تبلیغات
جدیدترین اخبار
دیگران چه می‌خوانند؟
پربحث