دستاوردهای تورین برای بسکتبال ایران

* حریفان قدرتمند
فدراسیون بسکتبال هرآنچه که کادرفنی تیم ملی لازم داشت را مهیا کرد. تیم
ملی ایران در برنامههای تدارکاتیاش برابر تیمهای مختلفی به میدان رفت و
برنامههای زیادی داشت. در غربآسیا قهرمان شد، برابر فیلیپین باخت و در
تورنمنت اطلس چین روی سکوی نخست ایستاد. بسکتبالیستها راهی لتونی شدند و
با این تیم و نیوزلند بازی کردند و بعد از یک بازی دوستانه برابر تیم دوم
لیتوانی به ایتالیا رفتند. شاید بتوان گفت تنها بازی سنگینی که شبیهسازی
دیدار با یونان در مسابقات انتخابی المپیک بود رقابت دوستانه با لتونی بود.
در آن بازی هم ایران حامد حدادی را خیلی سریع از دست داد و برابر یونان هم
این اتفاق افتاد. رقابت با تیم پنجم قاره سبز ثابت کرد که بسکتبال اگر
میخواهد رشد کند و نامی در میان بهترینهای جهان دست و پا کند باید نسل
جدیدش را به رقابت با بزرگان جهان عادت بدهد. رقابت با بزرگان دنیا سطح فنی
بسکتبالیستهای ایران را بالا میبرد و مهمتر از آن باعث ایجاد خودباوری و
اعتماد به نفس میشود؛ موضوعی که در نیمه دوم دیدار با یونان کاملا دیده
شد؛ زمانی که بسکتبالیستها از نظر روانی برابر حریف قدرتمند خود کم آورده
بودند و توپهای زیادی از دست میدادند.
*نیاز به برنامه
آنچه تا سال گذشته در آسیا تثبیت شده بود بلامنازع بودن قدرت ایران بود اما
در رقابتهای سال گذشته تیم ملی ایران در دو بازی اصلی خود برابر فیلیپین و
چین باخت تا بالاخره همه متوجه شویم که آسیا دست روی دست نگذاشته تا
آسمانخراشهای ایران با همه محدودیتهای خود بیایند، ببرند، قهرمان شوند و
بروند و همه برای دومی و سومی مبارزه کنند. فیلیپین توجه زیادی به ورزش
اول کشورش کرده و سال گذشته نایب قهرمان آسیا شد و با میزبانی در انتخابی
المپیک به دنبال سهمیه بود که موفق نشد اما بازیهای خوبی از خودش به نمایش
گذاشت. با این حال هنوز هم میتوان گفت حریف اصلی ایران کشوری نیست جز
چین. اینکه به قول اوشین ساهاکیان خودمان چین را گنده کردهایم تا یک جا
درست است اما اگر آنها را دست و پا بسته تصور کنیم سرمایه گذاری ورزشی زیر
سوال میرود. چینیها به بسکتبال علاقه زیادی داشته و دارند و با برنامه به
المپیک ریو هم رسیدند. باید توجه کرد که امروز بسکتبال ایران مثل ابتدای
سال 2013 دیگر قهرمان آسیا نیست. در آن سال ما پنجم آسیا بودیم و سپس
قهرمان شدیم و اکنون ایران تیم سوم آسیا است و باید دوباره به سکوی اول
برسد و البته دیگر از قاره کهن فاصله بگیرد و دغدغهاش آسیا نباشد؛ موضوعی
که نیاز به برنامه دارد؛ برنامهای که بتواند تیم ملی را بالاتر از چین و
فیلیپین قرار بدهد. اکنون ایران تغییر نسلی داشته و این نسل نیاز به برنامه
و حمایت دارد تا نتیجه بگیرد. در این مسیر فدراسیون بسکتبال نیز باید توسط
مسوولان ورزش حمایت شود.
*شناخت کامل نیست
دیرک باوئرمان با اعتماد به جوانها به دنبال ساختن نسلی قدرتمند است؛ نسلی
همانند نسل طلایی که بینظیر بوده و هستند. آنطور که از رفتار و شخصیت
سرمربی تیم ملی مشخص است او تلاش کرده تا به همه نفراتش اعتماد کند و شرایط
یکسانی برایشان به وجود بیاورد؛ حالا در این میان برخی بازیکنان برایش
جایگاه ویژهتری داشته باشند هم طبیعی است. زمانی که به یک بازیکن اعتقاد
داشته باشد به او فرصت میدهد و زمانی که بازیکنی را قبول نداشته باشد خیلی
کم میشود که او را وارد زمین کند. به طور مثال بهنام یخچالی بازیکن جوان و
آینده دار بسکتبال ایران در رقابتهای قهرمانی آسیای سال گذشته زمان زیادی
در اختیار نداشت و مشخص بود که شاید باوئرمان از او شناخت ندارد؛ عملکرد
درخشان او در انتخابی المپیک مشخص کرد که حالا سرمربی آلمانی پسر با اخلاق
بسکتبال ایران را به خوبی میشناسد اما در همان ابتدای بازی برابر مکزیک
اتفاقی افتاد که نشان میدهد باوئرمان هنوز شناخت کامل از تیمش ندارد. در
آن بازی با نظر سرمربی تیم حامد حدادی ستاره تیم ملی از ترکیب خارج میشود؛
تعویضی که با واکنش شدید سنتر ایران مواجه میشود و او به رختکن میرود.
با بازگشتش به روی نیمکت دقایق زیادی فرصت بازی در اختیارش قرار نمیگیرد
تا اینکه بالاخره باوئرمان از او استفاده میکند و بالاخره تیم ملی در دو
دقیقه پایانی رقابت از حریفش پیش می افتد. در این قسمت باید به این موضوع
تاکید شود: درست است که باوئرمان خط و مشی برای خود و مربیگریاش دارد و
نمیخواهد کسی برایش تعیین تکلیف کند اما از او انتظار میرود که با شناخت
کامل بر شرایط روحی و روانی بازیکنانش تصمیم بگیرد. سرمربی آلمانی حدادی
را از زمین خارج میکند و از همان لحظه تمرکز این بازیکن و تیم برهم زده
میشود.
*اولویت منافع ملی است
در همه رشتههای ورزشی در کشورهای جهان ممکن است این اتفاق بیفتد که یک نفر
به دنبال برخی منافع شخصی خود در تیم باشد. شاید یک بازیکن بیش از اینکه
به دنبال بردن تیم باشد به دنبال رسیدن به اهداف خود باشد که تجربه نشان
داده این بازیکنان در ورزش جهان تا یک روز قابل قبول هستند اما بعد از مدتی
کنار گذاشته میشوند چرا که همه به دنبال منافع ملی هستند و نمیتوانند
فردی خودخواه را در کنار خود داشته باشند. این موضوع در تیم ملی بسکتبال
وجود نداشته و ندارد به خصوص حالا که تیم در اختیار یک مربی منضبط و قانون
مدار است که شعار شایسته سالاری در ایران سر داده با این حال اتفاقی که در
جریان دیدار برابر مکزیک افتاد به گونهای نشان میدهد که شاید عقبنشینی
از مواضع شخصی برای رسیدن به اهداف ملی اولویت نیست. شاید اگر نگاه بیشتر
این بود که تیم ملی باید برنده شود مطمئنا حدادی که همیشه اولویتش تیم ملی
است نه چیز دیگر به سادگی تعویض نمیشد و دقایق زیادی را روی نیمکت
نمیگذارند. حدادی همانند همیشه مثل یک بازیکن حرفهای از ناراحتی و
اعتراضش به تصمیم مربی عذرخواهی کرد اما باوئرمان پاسخی دوگانه به رفتارش
داد؛ پاسخی که اصلا قابل قبول نبود. او بعد از پایان مسابقهای که در دو
دقیقه آخرش هیچ برنامهای نداشتیم و خیلی ساده بازی برده را باختیم درباره
نحوه استفاده از حدادی تاکید کرد که دلیل بازی ندادن به بهترین سنتر آسیا
این بوده که کادرفنی میخواسته با کوتاه کردن تیم سرعت بازی را افزایش دهد
اما یک روز بعد باوئرمان آسیب دیدگی زانوی حدادی را دلیل نیمکت نشینی عنوان
میکند. قابل ذکر است که اگر نگاه ما به ماجرای حدادی و باوئرمان درست
نباشد توضیح دوگانه سرمربی شک ما را به یقین تبدیل کرده است.
* به باوئرمان اعتماد داریم
تیم ملی بسکتبال ایران اکنون در اختیار یک سرمربی خوب است که تلاش زیادی
برای رشد بسکتبال کشور میکند. او یک تنه برنامههای زیادی انجام داده و در
این مدت از هیچ کمکی به تیمهای ملی دریغ نکردهاست. با اینکه باوئرمان در
دو بزنگاه مهم رقابتی موفق نبوده (بازی با فیلیپین و مکزیک) اما نشان داده
سرمربی قابل اعتمادی است. به همین دلیل هم اکنون اکثر اهالی این رشته به
او اعتماد دارند و امیدوار هستند تیم ملی در زمان پیشرویش دوباره به اوج
قدرتش در آسیا و البته جهان نزدیک شود با این حال یک نکته مهم وجود دارد که
او به عنوان سرمربی تیم ملی باید به آن توجه و آن را قبول کند. باوئرمان
در کشوری فعالیت میکند که با کشورهای اروپایی تفاوت زیادی دارد. البته او
قبول دارد که ورزش ایران با ورزش اروپا یکسان نیست و به همین دلیل
محدودیتهای امکاناتی را پذیرفته اما باید قبول کند که مردم ایران نیز
تفاوتهای زیادی با کشورهای دیگر دارند. ایران مردمی احساسی دارد که به هیچ
وجه نمیتوانند مثل ماشین زندگی کنند. ورزشکاران ایران نیز به هیچ وجه
ماشینی نیستند و شرایط روحی و روانی بر عملکردشان تاثیر دارد. در تیم ملی
ما تنها حامد حدادی یک ستاره حساس نیست بلکه همه بازیکنان بسیار احساسی
هستند و با یک تلنگر تمرکزشان برهم زده میشود. البته این موضوع شاید برای
یک بازیکن نقطه ضعف باشد، اما تا زمانی که آنها بخواهند این ویژگی را در
خود از بین ببرند وظیفه سرمربی تیم است که بر اساس این شرایط با بازیکنانش
رفتار کند تا موفق باشد.