بازیگران مکمل نردبانی برای ستاره ها
مکمل ها در سینما اگر بالاتر از ستاره ها نباشند در قد و قواره ستاره ها موثر هستند با این تفاوت که شاید فرصت فیزیکی و زمانی لازم را به اندازه ستاره ها ندارند و باید در کوتاه ترین زمان ممکن نقشی ستاره گونه بر فضای درام، روند قصه، جایگاه و روند روایت قهرمان و یا حتی ضد قهرمان را ایفا کنند.
اینکه بازیگری در نقشی مکمل بتواند قهرمانی موثر باشد به آیتم های متفاوتی چون :
1. فیلمنامه
2.کارگردانی
3.طراحی و شخصیت پردازی عمیق
4.قدرت و قوت قهرمان و ضد قهرمان و..... بستگی دارد.
اینکه در برخی از آثار نمایشی قهرمان نقش بلا منازع دارد و دیگر کاراکتر ها و داستان هایشان هیچ نقشی در روند زندگی و قصه قهرمان ندارند نشان از این دارد که نویسنده و خالق اثر بدون نگاه چند وجهی تنها بر اساس یک محور مشخص داستانش را پیش برده و هرگز اساس و روند داستان را بر جمعیت حاضر بر قصه لحاظ نکرده است و البته گاهی شاهد این بوده ایم که لازمه داستان پرورش و رنگآمیزی شخصیت های مختلف بوده است که با بد سلیقگی یا شاید عدم توانمندی نویسنده این اتفاق رخ نداده است و متاسفانه گاهی کاراکتر هایی که می توانند در دل درام صاحب جایگاه و فرصت موثر باشند توسط نویسنده نا دیده گرفته می شوند یا عدم تمرکز نویسنده بر همه دنیای قصه اش آن ها را حیف و میل می کند.
با این بهانه به سراغ شخصیت های مکمل و موثر سریال «زخم کاری» می رویم که به نظر می رسد که با تعریف درست نویسنده و البته توجه و دقت کارگردان مشخصا از مقام یک مکمل صرف خارج شدند و در مقام تاثیر بر روی قهرمانان و ضد قهرمانان داستان تاثیری شگرف دارند.
سال ها است سیاوش طهمورث را می شناسیم بازی های درخشان او را در آثار داوود میرباقری به خاطر داریم. بازیگر فیلم ماندگار «اجاره نشین ها» در سریال «زیر تیغ» هم حضوری معجزه آسا دارد اما نعمت ریزآبادی سریال «زخم کاری» در کمترین حضور چهره ای جدید را از خودش در دنیای بازیگری معرفی می کند.
اکت ها و رفتار های کاراکتر نعمت نشان ازاین دارد که هنوز طهمورث در آستینش نمونه هایی دارد که رو نکرده است یا اگر به بازی کاظم هژیر آباد در نقش حاج مظفر دقت کنید متوجه خواهید شد که هدایت درست کارگردان و بالا و پایینی های نقش آنقدر نمودار است که بازیگر برای درخشیدن آن ها به توانمندی هایش بعد از سال ها بازیگری در سینما، تلویزیون و تئاتر های درخشان بسنده کند کافی است .
مهدی زمین پرداز با چند نقش خاص در سینما و آثار محمدحسین مهدویان نشان داده است که بازیگری باهوش و کاربلد است که از فرصت کوتاه می تواند یک لحظه درخشان خلق کند.
او در نقش نجفی از فرصت مکمل با جواد عزتی در نقش مالک به اندازه کافی سود برد تا مهدویان باز هم یک ستاره باکره به سینما معرفی کند و اما عباس جمشیدی که سال ها با نقش های متوسط طنز جایگاهی متوسط برای خود دست و پا کرده بود با سریال «زخم کاری» وجهه دیگری از توانمندی هایش را اثبات کرد.
درواقع جمشیدی از فرصت پیش آمده در تبلور توانایی هایش در بازیگری سود برد تا برچسب یک بازیگر طنز متوسط از او بر چیده شود.
اگر مبنا بر این باشد که مالک و سمیرا با بازی جواد عزتی و رعنا آزادی ور قهرمانان اصلی قصه هستند و هانیه توسلی در نقش منصوره ضلع دیگری از این مثلث است نمی توان از بازی سعید چنگیزیان در نقش ناصر نیز که با کوله باری از تجربه بازیگری روی صحنه تئاتر پا در این سریال گذاشته است به راحتی عبور کرد و در مجموع باید گفت سریال «زخم کاری» در بحث هدایت بازیگر، انتخاب بازیگر، شخصیت پردازی در فیلمنامه و البته بلایی که بازیگر بر سر نقش بیاورد یک اتفاق مبارک است به خصوص اینکه در این سریال شاهد حضور بازی های رنگارنگ و البته اجرای های مدیریت شده و کنترل شده بازیگران در مراقبت ازحفظ تکنیک به خصوص در لحظات پاس کاری موقعیت های دراماتیک سود برده اند و کمتر شاهد بازی های از قاب بیرون زده ی مرسوم این سال ها هستیم چرا که مشخصا کارگردان در این مسیر هوشمندانه قدم برداشته و بازیگران نیز تلاش داشته اند تا نقش را بر اساس ویژگی های هر لحظه از قصه به خصوص لحظات ملتهب روایت سریال عمیق و داغ از آب در بیاورد .