همه جانم را برای پرسپولیس گذاشتم ولی سرجمع چهار تومان نگرفتم
علی علیپور در گفتوگوی یک ساعته به سوالات مختلفی در خصوص حضورش در پرتغال، دوران بازی در پرسپولیس و بدشانسیای که گریبانگیر او در تیم ملی شده پاسخ داد و در میان صحبتهایش، چندباری هم از پس احساساتش برنیامد و بغضش شکست. در ادامه میتوانید متن کامل این گفتوگوی جذاب و پرسوژه را بخوانید؛
خیلی خوش آمدی علی جان.
ممنونم. خیلی خوشحالم که شما را میبینم. هم شما و هم دوستان عزیز پشت صحنه که بعد از مدتها آنها را میبینم.
خیلی ما را منتظر گذاشتی، نگران شده بودیم دیگر... خیلی خوشتیپ شدی علی (اشاره به موهای آرایش شده علیپور) ولی به سبیلت هنوز وفادار هستی.
شما لطف دارید. سبیلم را بزنم، فیسم بچه گانه میشود.
سوال خیلی مهمی که در اول مصاحبه هست. در مورد فصلی که گذراندی و مصدومیت خیلی شدیدی که پشت سر گذاشتی که وقت زیادی از فوتبالت گرفت آن هم در حالی که در باشگاهت رو به رشد بودی و آیندهای که پیشبینی میکردی در پرتغال طی کنی را دچار تزلزل کرد. به عنوان ورزشکار حرفهای چطور با آن کنار آمدی؟
قبل از اینکه این فصل را شروع کنیم من با این دیدگاه به ژیل ویسنته آمدم که بازی کنم و با مدیر ورزشی و سرمربی تیم صحبت کردم که فصل را به عنوان بازیکن ثابت آغاز کنم. سالی بود که کنفرانس لیگ اروپا بودیم و آنها میخواستند مهاجمشان را ترانسفر کنند. بعد از اینکه قرارداد را بستیم متاسفانه مربی عوض شد. مدیر ورزشی هم عوض شد شرایط آن طوری نشد که من میخواستم. مربی جدید که آمد من با گل شروع کردم و در یک ربع اول گلزنی کردم. بعد از آن مربی جدید آنطور که میخواستم به من فرصت نداد و در اولین یا دومین بازی پلی آف کنفرانس لیگ بود که از ناحیه همسترینگ دچار مصدومیت شدم. بعد از آن ریکاوری کردم و برگشتم تا زمانی که مربیمان عوض شد و مربی جدید آمد که توانستیم با آن تقریبا تا آخر فصل خوب نتیجه بگیریم. شرایطم اوکی شد با من صحبت کرد و گفت که رزومه من را دیده و همه چیز اوکی شد و حتی با اینکه مهاجم تیم ترانسفر نشده بود از وقتی مربی جدید آمد من به عنوان وینگر بازی کردم. خوب هم کار کرده بودم به نسبت و با اینکه پست اصلی هم نبود گل زده بودم و پاس گل داده بودم که در دقیقه ۱۲ بازی با فامیلیکائو مصدومیت از ناحیه رباط گریبانگیرم شد. آنجا خیلی برایم سخت بود چون در آن لحظه هیچ صدایی از زانویم نشنیدم و دکترها که آمدند بالای سرم معاینات را انجام دادند و یک قرصی که مجاز بود به من دادند تا دردم کمتر شود و بازی کنم. رفتم داخل زمین وارد زمین که شدم و آمدم بدوم متوجه شدم که نمیتوانم ولی چون کرنر تیم حریف بود رفتم دفاع کردم و تا آمدم رو به جلو حرکت کنم پایم خالی کرد و نشستم. صحنه خیلی سختی بود و همین الان که صحبتش را میکنم بغض میکنم. بعد از اینکه ام آر آی را گرفتیم دکتر گفت رباطم پاره شده است.
یعنی در صحنه اول پاره نشده بود و در ادامه پاره شد؟
چرا از همان اول پاره شده بود ولی من متوجه نشدم. با آن حال یکی دو دقیقهای رفتم در زمین. بعد که ام آر آی را گرفتیم همه این داستانها مشخص شد و جای خوبی که داشت دکتر گفت رباطهای دیگرت پاره نشده است. و این یک نقطه مثبت بود که امیدوارم کرد. از طرفی حال روحیم خوب نبود و حتی صحبتهایی که با دکتر یا مربی میکردم منجر به بغضم میشد. به هر حال گذشت و دو ماه بعد از عمل جراحی هم سخت بود و وقتی بازی در زمین خودمان بود و میرفتم و میدیدم خیلی بهم سخت میگذشت. چه میبردیم چه وقتی میباختیم که این قضیه را شدیدتر میکرد. با این حال خدا کمک کرد و پشت سر گذاشتم و تنها چیز مثبتی که من را نگه داشته انرژی مثبتی است که دوستان و خانواده و هواداران عزیز میدهند و خودم هم آدمی نیستم که بخواهم کم بیاورم و این یکی از خصوصیاتی است که دارم من هیچ وقت دوست ندارم قافله را ببازم و الان چهارمین ماه است که عملم تمام شده و وقتی برگردم کار با توپ را آغاز میکنم.
این درست است که تو قبلاً در پرسپولیس با رباط ۴۰ درصد پاره بازی میکردی؟
بله ببینید من در تیم ملی نوجوانان که بودم این اتفاق برایم افتاد.
همان پا؟
نه، پای راستم بود این بار. این یک موضوعی بود که حتی نمیخواستم در این مصاحبهام بگویم و بعدها میخواستم آن را بگویم. من وقتی در تیم ملی نوجوانان بودم این اتفاق برایم افتاد ولی خدا را شکر توانستم با فیزیو و بدنسازی و کارهای وزنه خودم را نگه دارم و مشکلی پیش نیاید. این مسئله حتی به تاییدیه ایسمارک و فدراسیونهای اروپایی هم رسیده و مشکلی ندارد اما این واقعیت دارد و سالهایی که در پرسپولیس بودم با این شرایط بازی کردم.
با فوتبالیستهای قدیمی که صحبت میکنیم میگویند اصلاً پارگی رباط نمیدانیم چیست و آن موقع همچین مصدومیتی نبود. مثلاً اگر کسی مصدوم میشد مینیسکش آسیب میدید و دو ماهی بیرون بود و برمیگشت روی آن رباط پاره بازی میکردند و دلیلش هم بازی روی زمین خاکی و قوی شدن عضلاتشان بود. در مورد تو هم قاعدتاً همین طور است چون بازیکنی هستی که از نظر عضلانی قوی هستی.
بله خدا را شکر با یک بدنسازی آشنا شده بودیم به اسم آقای سرژیک که با ایشان کار کردیم مدت زیادی وزنه و استخر در دوره نوجوانان با ایشان داشتیم که دو ماه هم روزهای خیلی بدی داشتم و گریه میکردم وقتی در استخر شنا میکردم یا وزنههایی که میزدم و الان هم که میگویم بغضم میگیرد.
از بابت فشار تمرین؟
چه فشار تمرین چه از بابت مصدومیتی که نمیدانستم خوب میشود یا نه. به خاطر همه اینها تحت فشار بودم و سنی هم نداشتم ۱۵ یا ۱۶ سال داشتم. (گریه میکند) ولی چیزی که بود واقعاً آقا پژمان ۶ سال بدون منت برای پرسپولیس بازی کردم و این قضیه را هیچکس نمیدانست تا این لحظه که شما پرسیدید چون دوست نداشتم ولی الان خدا را صد هزار مرتبه شکر همه چیز اوکی است چون پای راستم را عمل کردم و آن مصدومیت برای پای چپم بود. ادامه دادم این چند سال ولی واقعا سخت بود دیگر. حمایت تماشاگران را داشتم.
میخواهم توضیح بدهی برای جوانی که در شهرستان بازی میکند و بالاخره در بین تعدادی بازیکن که هر سال میآیند خودشان را نشان دهد و وارد چرخه نمیشوند، چه سختیهایی پشت سر گذاشتهاند؟ راجع به تبدیل شدن به فوتبالیست لیگ برتری توضیح بیشتری بدهی بد نیست؟
واقعا همین طور است و درست میگویید. چون بعضی از بازیکنان که از شهرستان میآیند عشق و علاقهای جز فوتبال ندارند.
میخواهم این را بگویی که وقتی میخواستی فوتبالیست شوی و بدرخشی، چقدر فوتبالیست همسن و سال خودت بود که آنها هم دوست داشتند موقعیت امروز تو را داشته باشند و چقدر هم ممکن است ریخته باشند از این پروسه طولانی. این رقابت که از آن پله پله میآیی بیرون و نفراتی که کمکت میکنند.
در این مسیر که خیلیها کمک میکنند. خانواده، مربی، آقای نورزاده که میشناسید، آقای سرژیک و ... به قول خودتان هیچ وقت دوست نداشتم با باخت از این رقابت بیرون بیایم. با خیلی از دوستان در نوجوانان بودیم. فرشید اسماعیلی، حسین کنعانی، سردار آزمون، جهانبخش، برزای، چشمی و خیلیهای دیگر. با خیلی از این استعدادها توانستیم بیاییم بالا و برای خیلیها هم نشد. سخت بود برایشان ولی چیزی که هست واقعا لطفی بود که خدا به من کرد و مربیان و دوستانی که کنارم بودند. دقیقا درست میفرمایید. در این رقابت کار سخت است و خیلی از بازیکنان با این که فنی خوبی دارند نمیتوانند شرایط را پشت سر بگذارند. من هم واقعا سختی کشیدم و واقعا روزهایی بوده که از روستا برای بازی در تیم لیگ کشور پنج یا شش کورس ماشین سوار میشدم در شرایط باران واقعا سخت بود و بعضی وقتها هم صبح و بعد از ظهر بود و واقعا سخت بود. حتی یادم هست وقتی برای تست تیم ملی نوجوانان رفته بود، جوری شده بود که میگفتند ما قول نهار و شام هم نمیدهیم و در حدی که نگاهش کنیم میتوانیم ببینیم او را. در همین لول هم چالشش را داریم.
بله برای مردم شاید تصورش راحت باشد رفتن به خارج از کشور و بازی کردن ولی تصورش را کنید که یک دفعه از تهران میخواهید به پرتغال بروید در شهری که پایتخت هم نیست و باید در یک رقابت ورزشی خودتان را ثابت کنید. فوتبال خیلی ابعاد دارد. به خصوص برای ما ایرانیها. تو در سن ۲۶ سالگی به عنوان ستاره پرسپولیس ماجراجویی کردی و رفتی در پرتغال. میخواهم بگویی این سختتر بوده یا اینکه از روستا خودت را بکشی بالا و کم کم برسی به پرسپولیس.
سوال واقعا سختی است. یک طورهایی میتوانم بگویم نمیشود مقایسهاش کرد چون آن دوران خیلی سخت بود و نمیدانستم میشود یا نه. ادامه میدادم و تلاش میکردم برای آن و نمیدانستم موفق میشوم یا نه. رشتهای که خیلی سخت است و خودتان بهتر میدانید. هر کدام در جایگاه خود سختی خاص خود را دارد ولی همیشه آدمی بودم که در رقابتها بیشتر انگیزه دارم.
ر ماریتیمو که رفتی در اولین جلسه تمرین مترجم داشتی؟
نه قبل از اینکه بروم چند هفتهای انگلیسی تمرین کردم و دورهها را پشت سر گذاشته بودم. سال اول شرایط واقعا سخت بود. تنها آپشنی که رفتم وجود داشت، هشتاد درصد تیم انگلیسی بلد بودند و توانستم ارتباط برقرار کنم.
حالا بازیکنی که از برزیل میآید در پرتغال، روی یک سنتی که شاید ۴۰ سال است دارد اتفاق میافتد، میخواهم ببینم وقتی بازیکنی از ایران به رختکن آنجا میرود، چقدر تحویلش میگیرند؟ چقدر به او کمک میکنند. کمکهای آنها به یک طرف، ظرفیت بازیکن ایرانی چقدر است که این کمکها را بگیرد؟
خب همان طور که فرمودید بازیکنان برزیلی و پرتغالی زبان هایشان نزدیک به هم است و اسپانیایی ها هم همین طور و این بازیکنان در این کشور مشکلی ندارند ولی برای ما خیلی سخت است چون پرتغالی را متوجه نمی شویم و تازه اگر انگلیسی بلد باشیم، باید ببینیم آیا آنها بلد هستند یا نه. این خودش شرایط را سخت می کند ولی چیز مثبتی که داشت این است که بازیکنان را از خودشان می دانند چه همزبان آنها باشی چه نباشی.
مثلا کسی هست که فکر کنی بامعرفت و پیگیر است؟
بله داریم چنین نفراتی مثلا در تیم ژیل ویسنته، هنریک، دنیل سرمربی و ماساژورها و مربیان واقعا من را از خودشان می دانستند وقتی در تیمشان بازی میکنی جوری ارتباط برقرار می کنند که سریع با جو تیم آداپته شوی و بتوانی بازی کنی. مشکلاتی هم از بابت زبان داشتم که من را اذیت میکرد ولی باید تمرین می کردم و آموزش می دیدم و الان در سال سوم خدا را شکر خیلی خیلی راحت هستم.
یعنی در میکسدزون انگلیسی صحبت کنند، راحت هستی؟
اوکی هستم، انگلیسی راحتم. پرتغالی کم و بیش. پرتغالی مدرسش پیدا نمیشود ولی مدرس انگلیسی گرفتم برای این کار.
بالاخره مهم است. دوربینی که در انتهای بازی روی بازیکن میآید برای مصاحبه، اگر مترجم نیاز نداشته باشد برایش راحتتر است. نگاه ما به پرتغال از قدیم به آن سه تیم اصلی است دیگر. بنفیکا، پورتو و اسپورتینگ و براگا هم کمی میگویند تیم خوبی است و باشگاه بزرگی است. بقیه تیمها را اگر بخواهیم صحبت کنیم چون میدانم بر خلاف انتظار لیگ بسیار پررقابتی است و استعدادهای زیادی هم دارد. طارمی که در ریو آوه یا پورتو بود یا بازیهای خودت را که میدیدم، همیشه در این بازیها، میدیدم که چقدر بازیکن مستعد وجود دارد. در مورد شدت و سطح رقابت در پرتغال بگو.
خودتان در رنکینگ ببینید واضح است دیگر. یک موقعی پرتغال جای فرانسه را گرفته بود و در رده پنجم قرار داشت. سطح خوبی دارد و بازیکنان خیلی خوبی از تیم های پرتغال به تیم های سطح بالای اروپا مثل لیورپول و ... ترانسفر شده اند. سطح بالایی دارد و باید زود با خواسته های سرمربی آشنا شوی و آنها را برآورده کنی. همه این ها شرایط رو جوری برای بازیکن پیش می برد که با آنها آداپته شوی و به همین خاطر بازیکنان باکیفیتی از این لیگ بیرون می آیند چون هر سال ترانسفرهای خوبی از این لیگ می شود و به همین دلیل ما بازیکنان انگیزه زیادی پیدا می کنیم.
الان که بنفیکا یکی از بهترین فروشندههای اروپا است. مثلا انزو فرناندز را با مبلغ سنگین به چلسی به فروختند. از قدیم بنفیکا، پورتو و اسپورتینگ شاید کمتر پلی بوده که بازیکنان با قرارداد بزرگ از آن خارج شوند. تو برای آنکه مثلا بنفیکا نگاهت کند، باید این فصل چند گل بزنی؟
ببینید من خودم به توانایی خودم خیلی اعتقاد دارم و نیاز به فرصت دارم چون از وقتی به اروپا آمدم شرایط جوری پیش رفته که ثبات لازم را تجربه نکردم از نظر اعتماد مربی. در سال دوم شرایط پیش آمد ولی چون قراردادم رو به اتمام بود با توجه به اینکه در هشت نه بازی آخر تمایل به تمدید نشان ندادم، فرصت بازی پیدا نکردم و از ترکیب خارج شدم. تا آن زمان هم هشت یا نه گل زده داشتم و اگر فرصت بازی پیدا می کردم می توانستم آمارم را خیلی بهتر کنم. این چیزها خیلی دخیل است و من منتظر اینم که این شرایط ثبات به من برسد و اعتمادی که می خواهم برسد. بقیه اش را می دانم که می توانم با حمایت مردم و دوستان و هواداران به آن برسم چون لیگ پرتغال راه باز است و برای من هم قاعده مستثنی نیست.
خوبی اش این است که اگر تو هم مثل طارمی بدرخشی، در برای بقیه بازیکنان هم باز می شود. چون جای بسیار مناسبی است که فوتبالیستهای ایرانی به چشم یک کشور واسط به آن نگاه کنند. با این همه که گفتیم، ارزش کار طارمی در پرتغال چقدر است؟
مهدی فوق العاده است. مهدی خودش می داند من به عنوان ایرانی چقدر خوشحالم او در پرتغال بازی می کند و باعث افتخار است چون راه برای بقیه هم باز می شود. ارتباطمان هم سر جایش است. خیلی عملکردی که مهدی دارد سر زبان هاست در پرتغال و این باعث می شود بازیکنان ایرانی بیشتر در دید باشند. من هم منتظرم این شرایط برایم پیش بیاید.
فکر کنم طارمی در سال اول در ریوآوه دومین گلزن برتر بود و این پلی شد که به پورتو برود و در سومین سال آقای گل پرتغال هم شده اما مثلا اگر پاسپورتش آرژانتینی بود، امسال با ۸۰ میلیون یورو به آرسنال میرفت. ولی خودش هم با عملکرد رو به جلویش خیلی تاثیرگذار بوده. گلزن است و آمارش حرف میزند. شرایط مهدی به بازی کردن در پورتو به عنوان یک تیم قوی و مسلط هم بستگی دارد دیگر. تو در تیمهایی که بودی این شرایط را داشتی؟
نه واقعیتش جلوی تیمهای خوب پرتغال خیلی کم و در برابر بقیه تیمها خیلی نزدیکیم و باید انقدر تمرکز کنیم که با یکی دو فرصت کاری که میخواهیم را بکنیم.
یکی از مهاجمین تیم شما به پورتو میرود؟
صحبتی که میکردیم میگفتند با پورتو بسته است.
بازیکن جدید میآورند یا برای تو شرایط مناسب است؟
آنجا شرایط طوری است که همیشه بازیکنی که از قبل بوده، در اولویت است. بازیکنی داشتیم که خوب کار کرده و حالا هم ترانسفر شده به پورتو. الان بعد از او مهاجم اول من هستم ولی دچار مصدومیتم و به جز این، در نیم فصل هم از برزیل مهاجم گرفتیم که خیلی خوب است.
مربی شما دو مهاجمه بازی میکند یا با تک فوروارد؟
یک مهاجم. دو وینگر داریم و یک مهاجم. به خاطر اینکه فران بود، مربی آخر فصل من را وینگر بازی میداد. وقتی آداپت شدم، دوست داشتم این پست را چون در پرتغال وینگر بیشتر صاحب موقعیت میشود تا مهاجم.
* بحث طارمی شد. سردار هم هست. ما تعدادی از مهاجمین ایرانی را داریم که در خارج بودند یا هستند هنوز. کاوه را داشتیم. اللهیار صیادمنش و کسانی که در خط جلوی تیم ملی بازی میکنند. کریم انصاری فرد شاید. همه تحت تاثیر سردار و طارمی بودند. حتی قوچان نژاد که گل صعود ایران به جام جهانی را زده است. از زمان ظهور سردار، رضا آرام آرام رفت کنار و با آمدن طارمی بازی به او نرسید. این ممکن است یک بدشانسی نسلی هم باشد دیگر که بقیه بهتر باشند و نشود که واقعا به آنها رسید. نه میخواهیم تعریف الکی کنیم نه حرف ناامیدکننده بزنیم. تو بالاخره با طارمی در پرسپولیس با یک گام فاصله تعقیبش میکردی و بعد از او موفق بودی و او به پرتغال رفته و تو هم رفتی و او در تیم ملی موفق بوده و تو هم به تیم ملی رفتی ولی هیچ وقت بهت آن فرصت داده نشده است. درست است؟ میخواهم ببینم با این فرصت اتفاقی میافتد یا قبلش باید کاری کنی که این فرصت را به تو بدهند
درست می گویید ولی با کدام اتفاق این کار را بکنم. در سه فصل در پرسپولیس که یکی آقای گل شدم و دو فصل دیگر در کورس بودم و ۷۴ گل برای این تیم در لیگ برتر زدم، این فرصت را هیچ وقت پیدا نکردم. من علیپور سه بار به تیم ملی دعوت شدم. یک بار زمان کیروش، یک بار ویلموتس و یک بار اسکوچیچ. جایگاه من چنین چیزی نیست. من علیپور چه کاری باید می کردم که نکردم؟ در پرسپولیس این همه قهرمانی و آقای گلی و آسیا. ترانسفر شدم اروپا. در سال دوم شرایط خوبی داشتم با ۹ گل زده ولی فرصت داده نشد. هیچ وقت به من علیپور این فرصت و شانسی که همه منتظر آن هستند داده نشد. از این موضوع خیلی ناراحتم.
تو قبل از جام جهانی ۲۰۲۲ که مصدوم نبودی؟ فقط در معادلات نیامدی.
نه، مصدوم نبودم. نه دعوت شدم نه هیچ چیز. بعد از قطر وقتی آقای کیروش آمدند، لیستی دادند و در ایمیل به باشگاه گفتند این بازیکن از فلان تاریخ تا فلان تاریخ برای ۱۵ روز در کمپ تیم ملی باید حاضر باشد. دو ایمیل زده شد که هر دو را دارم. در ایمیل بعدی در روز بعد، نوشتند که این بازیکن مد نظر ماست ولی اطلاع خواهیم داد. در یک ایمیل گفتند این بازیکن را میخواهیم از یازده نوامبر تا سی نوامبر. در نامه بعد، دو سه روز بعد گفتند که این بازیکن مدنظر هست اگر نیاز نهایی بود ایمیل جدید زده می شود. برای من علیپور خیلی سخت است چنین شرایطی. برای مجید حسینی هم همین ایمیل را زدند که در باشگاهش اعلام شد. ولی برای من این طوری شد و جای سوال خیلی زیادی دارد برای من.
چقدر از کلمه من علی علیپور استفاده میکنی! (باخنده)
من نوعی. میخواهم بگویم که ایراد کارم کجاست؟ اشتباهم چیست؟
اتفاقا با سبکی که ما در جام جهانی میخواستیم بازی کنیم و آقای کیروش جلوی آمریکا و انگلیس و حتی ولز داشت، به بازیکن دونده و کسی که پرس کند نیاز داشتیم ولی به طرز عجیبی هیچ وقت فرصت تماشای تو در تیم ملی به ما دست نداده. شاید هم دلیلش این باشد که سردار و طارمی همیشه در تیم ملی بودند و این بار جلوی کنیا و روسیه هم فرصت دست داد، مغانلو و محبی و اسدی آمدند. در اردوی آخر هم که مغانلو را هم نداشتیم. شاید هم باید صبر کنی تا اینها خداحافظی کنند. در جهان هم داشتیم. فرانسه را ببین چقدر مهاجم خوب دارد که فرصت به بنزما نمیرسد. آلمان مثلا کلا یک مهاجم در قد و قامت فرانسه ندارد. ولی یک دوره نسلی است.
من جدا از شرایط الان صحبت می کنم. قبل از دوره حضور آقای قلعه نویی که جا دارد از این جا به ایشان تبریک بگویم بابت حضور در تیم ملی. خیلی برای ما خوب است که مربی ایرانی در تیم ملی کار کند چون با همه آشناست و همه این قابلیت را دارند و باعث افتخار من است که ایشان انتخاب شدند و ان شاءالله همه با هم به قهرمانی که می خواهیم دست پیدا کنیم. من صحبتم برای قبل است. این داستان که می گویید، مهدی می داند چه علاقهای به او دارم. سردار آزمون همین طور. بحث من سردار یا مهدی و جهانبخش نیست. دوستان من هستند و صحبت می کنیم و حتی شده روی سکو و نیمکت هم حمایت می کنم برای قهرمانی. از بیرون از فوتبال جوری جو ساخته می شود که ببینید در هر اردو فقط سه یا چهار مهاجم دعوت می شوند ولی انگار فقط ما مهدی و سردار را داریم. می خواهم بگویم لیست مهاجم سه یا چهار نفر است. ما دو مهاجم خیلی خوب داریم. ولی لیست برای ۴ مهاجم است. من نفر سه یا چهار هم نیستم؟
صبر کن. خوبی قبول ولی بررسی کنیم. الان شهریار مغانلو را داریم آقای گل است. اللهیار را داریم، کریم را داریم. در هر اردویی که دو نفر نباشند، دو نفر دیگر میتوانند مدعی باشند. من میخواهم بگویم تو باید جوری عملکرد متمایز داشته باشی که حرف و حدیثی نباشد.
دقیقا لحظه شماری میکنم بعد از ریکاوری با قدرت بیایم و چیزی که می خواهم را نشان دهم تا به تیم ملی کمک کنم و سرباز این تیم باشم حتی شده آب به دست آنها برسانم یا تشویقشان کنم. همه فوتبالیستها دوستان من هستند ولی عملکردها را روبروی هم قرار دهید. ۷۴ گل زدم جدای از پاس گلها و پنالتیها. قهرمانیهایی که داشتیم و بازیهای آسیایی که کمک کردم. درست است الان بچهها روی فرم هستند.
شاید اگر در پرسپولیس میماندی بیشتر بازی میکردی. بالاخره فشار تماشاچی، بیشتر در چشم بودی. آمار گلزنیات بالاتر میرفت. ولی آن راه را انتخاب کردی، بالاخره قرار نیست همه کسانی که به اروپا میروند هم همه درهای برایشان باز شود. میدانم چقدر مصر هستی که بمانی در اروپا و برنگردی. کاری کنی و برگردی. ولی اگر مانده بودی، بعد از سه سال ممکن بود کاپیتان باشی، فشار هوادار باشد. اگر پانزده گل میزدی مثلا میآمدی دیگر.
بله ولی نمی شود زمان را پیش بینی کرد. من در ایران هم خوب بودم ولی هیچ وقت آن فرصت به من داده نشد. هنوز هم این فرصت پیش نیامد. من برای این ذهنیت نرفتم از ایران. تنها هدفی که بابت لژیونر شدن داشتم برای اهدافی بود که از نظر باشگاهی در تیم های بزرگ بازی کنم اصلا برای نظر مربیان نبود. شرایطی داشتم که در پرسپولیس هم دعوت نمیشدم. الان هم عملکرد را ببینید مشخص است.
منظورت از عملکرد گل زدن است یا پرس کردن، فشار گذاشتن مثلا و این کارها. عملکرد کدام است؟ مثلا امسال که مصدوم شدی ولی سال گذشته آمارت قابل قبول بود که دعوت شدی.
یک دوره بود که قطر رفتم. من مهاجمم و عملکردم باید بر اساس گل، پاس گل و پنالتی سنجیده شود. با احترام به لیگ و فوتبال داخلی، امسال آقای گل ما با ۱۳ گل انتخاب شده. نمیدانم آخرین بار این داستان را کی داشتیم. یا حتی بازیکنانی که آمدند و با آن عملکرد که درخشان نشان داده شد، من نوعی خیلی عملکرد بهتر داشتم ولی آن فرصت به من داده نشد. انصافا همچین چیزی هست و من نمیتوانم به آن فکر نکنم. از زمان ویلموتس به این طرف به همه فرصت داده شد.
مثلا به کاوه هم فرصت زیادی داده نشد.
کاوه چند سال در تیم ملی بوده و فرصت داشته. یک نکتهای که بگویم این است که من دوست ندارم با این صحبت که مسئله را در این صحبت می بندند، مشکل دارم. ما در هر اردو سه یا چهار مهاجم داریم ولی چشممان را می بندیم که تو بهترین نیستی که دعوت نمی شوی. ولی ما هر اردو سه چهار مهاجم داریم. این را از صمیم قلبم می گویم. تمام تمرکزم روی ریکاوری خوب و برگشت به تیم ملی است تا به هر نحوی شده کمک کنم به قهرمانی برسیم.
در مورد پرسپولیس به عنوان بخش مهمی از زندگیات صحبت کنیم. یادم است دربی را برده بودید چهار بر دو. زنگ زدی گفتی چرا من در تیم منتخب نیستم. گفتی مگر به من نمره ده ندادید چرا پس تو تیم هفته نیستم؟ من میخواهم این را بگویم در آن زمان هم با وجود این که جوان بودی و سنی نداشتی، مشخص بود آمدی چیزی از خودت به جا بگذاری. ممکن است به همه آرزوها هم نرسی و این اشکالی ندارد. در پرسپولیس با مربیان مختلف کار کردی. اغلب هم با قهرمانی و شرایط خوب پیش رفته. جالبترین لحظه حضورت در پرسپولیس کدام لحظه است؟
می توانم به گل السد اشاره کنم که باعث صعود ما شد به جرات آن برد نبود در آزادی با مساوی نمی رفتیم بالا. یکی هم بازی با الدحیل در آزادی که یک صفر عقب بودیم و برگشتیم. این دو بازی خاطره انگیز بود.
از گل دربی هم بالاتر یعنی؟
آن داستان جدایی دارد. گل های دربی تک تکشان از من جدا نمی شود و داستان خاص خود را دارد. ولی این دو بازی همراه با شکست رکورد و رسیدن به فینالها شد.
اصلا آن تیم یک جورهایی خاص بود. گلی که سیدجلال زد یا منشا در آخرین دقیقه زد. آن تیم واقعا عجیب بود و کاش دوربین همه صحنههایش را میگرفت. از رختکن آن تیم برانکو بگو.
آن بازی یک صفر باخته به رختکن رفتیم. در رختکن تمام بچه ها از جمله خود من به تنها چیزی که فکر می کردیم این بود که حتی اگر شده حذف شدیم، این بازی جلوی هواداران را ببریم و با این دیدگاه بازی کنیم. فقط خواستیم این بازی را جلوی هواداران ببریم تا ناراحت به خانه نروند حتی اگر حذف شدیم. همین فکر باعث شد بعد از گل آقاسید به بازی برگردیم و یک برگشت خاطره انگیز داشته باشیم.
دوست داشتی گل منشا را تو بزنی؟
نه واقعا می گویم. به هیچ وجه چون شرایط سختی است تک به تک با گلر. فقط می خواستیم برویم بالا. هیچ کس به این فکر نمی کرد خودش گل بزند.
در فینال آن سال در ژاپن...
یادآوری نکنید (باخنده)
دیگر یک بخشش هم گل نزدن است دیگر، نمیشود که همیشه گل زده باشی. موقعیتی از دست دادی که شاید اگر گل میشد میتوانست موجب قهرمانی پرسپولیس هم بشود. از آن صحنه بگو.
دقیقا همین طور است. همیشه فکرش یادم میآید. همین الان هم در ذهنم مرورش می کنم. اشتباه نکنم سیامک سانتر کرد از سر منشا گذشت. می دانید زمینها را خیس می کنند سرعت توپ بالا برود. سیامک که سانتر کرد اصلا فکر نمی کردم از سر منشا بگذرد. بعد از برخورد با زمین سرعت توپ زیاد شد و من فقط توانستم یک اثر بگذارم. صحنه را از پشت دروازه ببینید هیچ موضوعی نمی توانست مانع گل شدن توپ شود. دروازهبان هم به سمت دیگر رفته بود. توپ من هم سمت دیگر. نمیدانم واقعا، انگار توپ نمی خواست برود داخل گل. مدافع هم بیهوا خودش را پرت کرد و توپ به او برخورد کرد. همه چیز آماده گل زدن بود ولی ...
بیا کمی داستان را متفاوت کنیم. به عنوان بازیکنی که در تیم ملی به دنبال پیدا کردن جایگاهت هستی، دورهای هم در پرسپولیس برانکو به تو بازی نمیداد تا بازی با پیکان که آمدی گل زدی و گریه کردی. میخواهم بگویم دلخوری در فوتبال از مربی چیز عجیبی نیست. از تلاشهایت برای قانع کردن برانکو بگو که تلاش میکردی ولی فکر میکردی حقت داده نمیشود.
بله تلاش می کردم ولی آن فرصت به من داده نمی شد و بعضی از تمرین ها هم شاید ناراحت بودم. آقای برانکو هم با من صحبت می کرد و می گفت شرایط سنیات جوری است که باید بمانی و تجربه کسب کنی و نگران نباش به زودی نفر اول من خواهی شد. باید کسب تجربه کنی. تنها دلخوشیام که ناراحتی را کمرنگ می کرد، این چیزها بود.
بالاخره وقتی بعد از گل گریه میکنی، همهاش که شادی نیست. بخشی از آن هم از ناراحتی است دیگر.
بله ولی کاری نمی شود کرد. تنها کاری که می توانی این است که ادامه داد.
آن اوایل خیلی سخت میشد در تمرین و تیم با تو ارتباط گرفت.
در آن دوره اول بله. خیلی سخت بود دروغ چرا. کم کم موقعی که آقای گل شدم شرایط فرق کرد. من واقعا صد خودم را می گذاشتم برای بازی کردن. این برای برانکو خیلی مهم بود. ولی شرایطی پیش می آمد که چطور بگویم، فرصت لازم به من داده نمی شد. تنها کاری که می توانستم بکنم این بود که با تمام ناراحتی، احترام بگذارم و صبور باشم.
داستان رامین را هم بگو که در اردوی آسیایی به مشکل خوردید.
داستان بچه گانه ای بود. من از رامین کوچک ترم، قبلا معذرت خواهی کردم و الان هم متاسفم برای آن صحنه.
تو مقصر بودی؟
مقصر نمی شود گفت. صحبتی شد. ما یک تیم بودیم و رامین تیم دیگر بود. در بازی درون تیمی رامین کاور محسن ربیع خواه را گرفت. من هم دوست ندارم بازنده باشم کلا. یک دفعه گفتم محسن صبر نکن. این میکشد، تو هم بکش. بی احترامی و بی ادبی نکردم. جو تمرین بود. این حرف را که زدم رامین گفت به توچه، به تو ربطی ندارد و این حرفها. پشت سرش آقا کریم گفت بروید بیرون. آقای برانکو هم کوتاه نیامدند چون با الوحده بازی داشتیم و باید می بردیم تا به مرحله بعد برسیم. برای همین گفتند دیپورت شوند و به ایران بروند. من و رامین چمدانهایمان را نبستیم و رفتیم گفتیم صحبت کنیم تا مسئله حل شود. گفتیم اگر جریمه انضباطی است حداقل در اردو باشیم و تیم را تشویق کنیم. ولی صحبتی که با برانکو جداگانه داشتم که گریهام را در بر داشت، گفتم تو رو خدا ببخشید ما همین راه فوتبال را داریم. دوست داریم با جان و دل کمک کنیم. گفتند نه تصمیم گرفته شده، خواهش می کنم احترام بگذار و برگرد تا بعدا مشکل را حل کنیم. حالا نمی دانم بعد از آن چه چیزی بود که منجر به آن مسائل شد.
در یک تیم فوتبال که همه با تنش تمرین میکنند این اتفاقات پیش میآید و حتی باید با انتشار اخبار آن هم اوکی باشیم.
بله ما برگشتیم و آن بازی را با هزار استرس دنبال کردیم. فکر کنم رامین ماند و سر بازی بود ولی من برگشتم. پشت تلویزیون گفتم خدایا ببریم و برویم بالا خیلی لحظه های سختی داشتم. بازی سختی هم بود ولی بردیم و به مرحله بعد رفتیم.
به عنوان یک آقای گل در پرسپولیس همیشه به یک موضوع اعتراض داشتی. اختلاف قیمت بازیکن داخلی و خارجی که چرا من علیپور وقتی آقای گلم انقدر میگیرم و یک مهاجم خارجی شاید دو میلیون دلار بگیرد. هیچ وقت حرفت هم به کرسی ننشست.
می توانم قراردادهایم را در اختیارتان بگذارم چون چیز خاصی نیست. سال اول هفتاد میلیون گرفتم. سال دوم ۱۵۰ میلیون، سال سوم ۵۰۰ میلیون، سال چهارم ۷۰۰ میلیون و سال پنجم ۹۰۰ میلیون گرفتم. با تبصره هایی که وجود داشت که نهایت آن همان یک و هفتصد شد. سرجمع چهار تومان هم نگرفتم ولی خیلی مهاجمان بودند که ۷۰۰ هزاردلار گرفتند و عملکرد خوبی هم نداشتند. من می گویم چرا این بستر نباید برای بازیکنان ایرانی فراهم شود؟ من الان هم سه سال است در پرسپولیس نیستم. ۷۴ تا گل زدم در سه سالی که نبودم همه مهاجمینی که از خارج آورده شدند یا حتی داخلی همه در این سه سال چند گل زدند؟ نمی خواهم بازش کنم ولی این مسئله هست و دوست دارم هواداران هم ببینند و بسنجند. من همه جانم را برای پرسپولیس گذاشتم و واقعا دوست دارم پرسپولیس را.
حالا انتظار داری امسال زندگی ورزشیات چطور پیش برود؟
امیدوارم به لطف خدا همه شرایط سرجایش بماند چون مربی تمدید نکرده است. شرایط پایدار باشد من هم بعد از ریکاوری و برگشتن به میادین، فکر کنم شرایط برایم اوکی باشد و آن چیزی که از اول به خاطر آن به اروپا آمدم را نشان دهم و بعدش با قدرت ادامه دهم و عملکرد خوبی داشته باشم و کنار بچه های تیم ملی و کادر تیم ملی، چون واقعا دوست دارم پیراهن تیم ملی بر تنم باشد، چون اگر لوگوی تیم ملی را نبوسم، چه کنم؟ بروم در کشور دیگر بازی کنم؟ دوست ندارم چنین چیزی را. به سختی پایش ماندم و بازم تلاش می کنم تا هرکجا باشم از صمیم قلبم برای موفقیت تیم ملی نقش ایفا کنم. همین الان هم بچه ها گل می زنند من به آنها پیام می دهم و تبریک می گویم.
چه کسی را بیشتر دوست داری در تیم ملی؟
مهدی طارمی چون در پرسپولیس با هم بودیم و بیشتر از بقیه با او بازی کردم. خودش می داند چقدر دوستش دارم. نه به خاطر فوتبال و جایگاهش. سردار آزمون که از تیم ملی نوجوانان با او بودم. واقعا دوستشان دارم. با احمد و مهدی ترابی هم خیلی خوبم. با همه خوب هستم.
بهترین بازیکنی که پشتت بازی کرده؟
دو نفر. اولین نفر به جرات میگویم نظیر این زوج در ایران نبوده. من و مهدی طارمی. خودتان میدانید چقدر روی گل های هم تاثیرگذاری داشتیم. بعدش با مهدی ترابی. این دو نفر را خیلی دوست دارم.
ترابی هم یک مقدار مسئله تو را دارد. کمتر فرصت دائم در تیم ملی داشته.
صد درصد. مهدی هم پسر خوبی است و در سال آخر در قهرمانی فوقالعاده بود.
کی برمیگردی ایران؟
خیلی مسیر سختی داشتم. این مسیر را بروم و ان شاءالله پشت سر گذاشتم، حتما. چرا که نه؟ کجا بهتر از ایران.
چیزی ماند که بخواهی بگویی؟
نه فقط اینکه می خواهم بگویم جدا از همه این صحبت ها، من تمام فکر و ذکرم را می گذارم که خوب بودم، بیشتر خوب باشم و همه چیز را روی فوتبال بگذارم تا بتوانم دستاوردی که می خواهیم را با همدلی و رفاقت به دست بیاوریم که قهرمانی آسیا است.
به تو بابت دوران ورزشی خوبت تبریک میگویم. امیدوارم بهتر از گذشته مسیر را ادامه بدهی. ممنون از قلب بزرگ و دل پاکت.
ممنونم، برای همه مردم ایران آرزوی سلامتی دارم و امیدوارم شاد باشند.