جهاد تبیین مسئولیت بزرگ مداحان است
خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه- فاطمه علی آبادی: «شرح شیدایی» تلاشی است برای گفتگوی صمیمانه با پیر غلامان و پیشکسوتان عرصه ستایشگری اهلبیت علیهم السلام که در منزل هشتم شرح شیدایی سراغی از ستایشگر باسابقه و محترم حسینی، غلام آقاپور از استان آذربایجان غربی و شهرستان ارومیه گرفته است بر همین اساس پای خاطرات و دغدغههای او نشستهایم که در ادامه تقدیم مخاطبان میشود:
*ابتدا مقداری از خودتان بگویید و بفرمائید مداحی را از کجا شروع کردید؟
من در شهرستان سلماس از توابع ارومیه آذربایجان غربی به دنیا آمدم. همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی آمدیم به ارومیه که مرکز استان است. دروس ابتدایی را همانجا آغاز کردم. خانواده ما یک خانواده متوسط به شمار میرفت یعنی در ردیف خانوادههای همان دوره و زمانه بودیم. برادر بزرگم در آن دوران یعنی زمان پیروزی انقلاب دانشجو بود و بعد از انقلاب در اداره آموزش و پرورش شهرستان ارومیه مسئول امور تربیتی بود؛ در جریان جنگ تحمیلی چندین بار، داوطلبانه عازم جبههها شد. آن عزیز نهایتاً در آخرین روز سال ۱۳۶۴ در عملیات والفجر ۸ در منطقه فاو به درجه عالی شهادت رسید. شهادت او تأثیر فراوانی روی من داشت. چرا که اساساً آشنایی من با مساجد و نماز جماعت و جمعه و دعای کمیل و… به واسطه همراهی ایشان بود. برادرم ما را مرتب به این مجالس میبرد.
بنابراین از مقطع ابتدایی آغاز به خواندن سرود یا قرآن سر صف کردم. همین سرود و قرآن مرا به سمت مداحی سوق داد. سال ۱۳۶۱ در محله ما به همت آقای خراسانی دسته عزاداری راه افتاده بود. یادم هست برای اولین بار در سطح شهر ارومیه، جشن نیمه شعبان را در محوطه باز برگزار کردند. در صدر محوطه تصاویر شهدا و تمثال امام بود. بعد هم نمایش و سرود خوانی و برنامههای متنوع برقرار بود. در آن جلسه ۱۲ ساله بودم و به سفارش دوستان سرود خواندم. بعد از سرودخوانی آقای خراسانی به من گفت شما باید امسال محرم در دسته عزاداری و زنجیرزنی مداحی کنی!؛ و این این شروع ورود من به وادی مداحی بود.
*بفرمائید در محضر کدام از اساتید بهره بردید؟
در این راه، اولین مشوق من برادر بزرگم شهید سهراب آقاپور بود و بعد هم آقای خراسانی که بسیار از من نوجوان حمایت کردند. بهرحال نوجوان، حساس است و با کوچکترین مشکل و مسئله از کوره در میرود و مسیرش را عوض میکند. ولی ایشان برای من سنگ تمام گذاشتند و حمایت فراوان کردند تا من در دسته عزاداری تثبیت شوم و جا بیفتم. علاوه بر ایشان اساتید عزیز دیگری هم بودند که من سعادت بهره مندی از ایشان و زانوی تلمذ زدن در محضرشان را داشتم. اولین آنها آقای محمدعلی بود که به بنده نوحه دادند. علاوه بر اساتید شهر خودمان ارومیه، خداوند توفیق داد از محضر مرحوم سلطان الذاکرین حاج سلیم مؤذن زاده، دو سه جلسه استفاده کنم. همچنین از حاج غلامرضا عینی فرد و اشجع الشعراء حاج حسین غفاری اردبیلی و برخی اساتید دیگر از یک تا دو ساعت تا چندین جلسه بهره بردم و آموختم. این آموختهها منحصر در فنون و هنر مداحی نبود. بلکه در تقوا و اخلاق مداحی و ادب مداحی بسیار از اساتید استفاده کردم.
*خاطرهای هم دارید؟
بله.
خاطره بسیار خوبی از مرحوم حاج سلیم مؤذن زاده دارم که شنیدنی است. ایشان سال ۱۳۷۴ به مناسبتی ارومیه آمده بودند. با جمعی از جوانان توفیق داشتم در کنار ایشان نشسته بودم. به ایشان عرض کردم: استاد حالا که توفیق شده و در محضرتان هستیم برای این جوانان شاعر و مداح که در جلسه هستند، به عنوان درس، نکتهای بفرمائید.
ایشان همین طور سرشان پایین بود به زبان ترکی خیلی آرام، انگار که با خودشان زمزمه میکنند؛ فرمود: «ما هنوز داریم یاد میگیریم!» من آن موقع متوجه مطلب نشدم و با خود گفتم ما یک سوال از استاد مؤذن زاده پرسیدیم اما ایشان جواب ندادند و طفره رفتند و خلاصه قابل ندانستند جواب ما را بدهند! اما بعدها متوجه شدم که بهترین و کاملترین جواب را ایشان داده است. استاد میخواست بگوید که من که سلیم مؤذن زاده هستم، هنوز دارم یاد میگیرم. شما که جوان هستید و تازه میکروفن به دست گرفتهاید، خدایی نکرده توهم نزنید که استاد شدهاید! این درس بزرگ استاد مؤذن زاده اردبیلی بود که هنوز هم در گوش من است و ان شاالله تا آخر عمر هم در گوشم این جواب باشد که ما هنوز داریم یاد میگیریم و اول راهیم!
* مداحی و روضهخوانی در حال و هوای معنوی دوران دفاع مقدس اثر زیادی داشت؟
از دوستان و هم دورهای های خودم میتوانم از این افراد یاد کنم. استاد بیضایی که هم شاعر و هم مداح بزرگواری هستند، استاد نوروزی شاعر، حاج اکبر آتش بیگی، حاج آقا دانشمند، حاج آقا صبحدل که اهل شعر هستند. مرحوم حاج رحیم دهقانیان، مرحوم غلامرضا جوان که مداحی بسیار مؤدب و با اخلاص و باتقوا بودند. مرحوم علی ایوبی که بسیار شاعر بزرگواری بودند. خدا همه اساتید درگذشته را رحمت کند. همچنین از رفقای شهیدم میتوانم به شهید رسول تعاون و شهید اولاد دیلمقانی اشاره کنم. با این عزیزان در دبیرستان شهید چمران بودم که از طریق لشگر عاشورا به جنوب اعزام شدیم. همچنین شهدایی همچون شهید فلاح، شهید عیسی لو، شهید قاسم زاده، شهید ساعتلو و شهدای دیگری که دوست و رفیق و هم پایگاهی بودیم که آنها به فیض شهادت نائل آمدند.
آن ایام که در غرب یا جنوب بودیم، چون دوستان میدانستند که من به اصطلاح ته صدایی دارم. در بینشان میخواندم و زمزمههایی داشتم. خاطرهای هم از جنوب بگویم که شنیدنش خالی از لطف نیست. مقر لشگر عاشورا در شهر دزفول بود؛ ما اول پاییز به آنجا اعزام شدیم. در مهر هوای ارومیه سرد بود ولی در دزفول به قدری هوا گرم بود که ما تحمل این گرما را نداشتیم. در مقر ما نماز جماعت در یک پناهگاه زیرزمینی برگزار میشد که از قضا کولر هم داشت و خنک بود. شب من از حرارت و گرما خوابم نمیبرد. با خودم گفتم الان که ساعت ۲ نصفه شب است، کسی در مسجد پناهگاه نیست و حداقل آنجا خنک است؛ بروم آنجا و تا صبح بخوابم. وقتی وارد مسجد شدم رفقا و دوستان و نوجوانانی را دیدم که با چه سوز و حالی عبادت میکردند و در راز و نیازشان با خدا زمزمههای عالی و اشک جاری داشتند. از خودم و فکری که داشتم خجالت کشیدم که من دنبال جای خنک برای خواب بودم و آن جوانها از این محل و فرصت برای راز و نیاز با خدا بهره میبردند.
با افزایش سن، آدم خوب در مییابد که باید اشعار را از شعرا و کتب شناخته شده بگیرد. یعنی شعرایی که خودشان را ملزم میدانند به رعایت اشعار مطابق با کتب معتبر مقاتل. من هم سعی میکنم بیشتر، چنین کتابهایی را مطالعه و به دوستان معرفی کنم. دغدغه خودم این است که گاهی دوستان نوجوان که به فضای مداحی علاقه دارند در ورطه نوحه خوانی با آهنگهای ناقص و اشعار الکی نیوفتند.
بارها در محافل و برنامههای مختلف خدمت دوستانم عرض کردهام که من در اینجا و در این خط هستم، همه اش لطف و توفیق خدا بوده و بس. من تا به امروز که بیش از چهل سال در خدمت جامعه حسینی و حسینیان شهر بودهام، خودم را یک حسینی و به قول آذریها حسینچی نمی دانم.
گرچه آرزو دارم تا آخرین نفس، این مدال افتخار بر سینه من باشد. حسینی بودن یعنی کسی که منتسب به امام حسین علیه السلام باشد. این فرد حتماً باید ویژگیهایی داشته باشد و رفتار و گفتار و کردار و صداقتش به نوعی باشد که برازنده اسم حسینی بودن باشد. من متأسفانه این ویژگیها را در خودم نمی بینم و خودم را به آن معنا، مداح و حسینی نمی دانم. ولی در این مدت که در جمع حسینیها بودم، نکات مهمی را فراگرفتهام که عرض میکنم. اول اینکه در این درگاه باعظمت انسان به هر میزان غرور خود را زیرپا بگذارد و افتاده تر و شکستهتر باشد به همان مقدار صاحب عزت میشود و بالا میرود. دوم اینکه ما در این دم و دستگاه یاد گرفتهایم که اگر میخواهیم کاری انجام بدهیم باید نیت خودمان را درست و خالص کنیم و فی سبیل الله و قربة الی الله و به خاطر مکتب کار کنیم. همان طور که در دهه شصت، نوجوانهای ۱۵و ۱۶ ساله با ایمان و باور قلبی دست به کارهایی میزدند که الان باورش سخت است. آنها چون توکل به خدا و ایمان به امام حسین علیه السلام داشتند؛ کارها و برنامههایشان با خوبی و خوشی جلو میرفت. باید دقت کنیم که اگر خدایی نکرده شهرتی هم به دست بیاید، زیاد فایده ندارد و به ثمر نمینشیند. عنایات اهل بیت علیه السلام به ما فراوان است. همین عنایات ما را در این راه نگاه میدارد و ایمان و اراده ما را بیشتر میکند. نکته دیگر اینکه مهم است که با توجه به تأکیدات رهبر معظم انقلاب در این سالها و در جلسات با مداحان است. ایشان به هیئتها و مداحان سفارشات اخلاقی بسیار کردهاند و بحث جهاد تبیین را به هیئتیها واگذار کردهاند. این مسئولیت سنگینی است. انجام دادن این وظیفه، مردانی را میطلبد که مرید امام حسین علیه السلام باشند و حسین وار وارد گود شوند و با لطف و عنایت امام، کارشان را انجام دهند.
سال گذشته من در مورد مداحان کشور تحقیقی در مورد مداحان سرشناس و موفق در داخل کشور و چه در استان خودمان داشتم. یک نظری را بعد از تحقیقات، بنده مطرح کردم تحت عنوان «مداح قابل» و «مداح کامل». این تعابیر علاوه بر تحقیق فوق، برخواسته از چهل سال تجربه در این مسیر هم هست. آن مداح عزیزی که به دستگاههای موسیقی و پردهها و ردیفهای آوازی مسلط است و صدایش خوب است و مجلس داری هم خوب بلد است ما به این مداح میگوئیم «مداح قابل» اما مداحی در همین نوحه خوانی و اداره مجلس خلاصه نمیشود «مداح کامل» آن است که علاوه بر مهارت در فنون مداحی و مجلس داری، آگاه به مسائل روز اعم از مسائل سیاسی و اجتماعی باشد. زبان گویا و مطالبه گر داشته باشد. مداح حسینی نمک نشناس نیست.
*چرا این تعبیر را بکار بردید؟
چون ما اگر قدردان این نظام که پرچم اهل بیت علیه السلام را بلند کرده نباشیم به چه دردی میخوریم؟ آنکه حسینی است، قدردان نظام و ولایت هم هست. به نظر من هر مداحی باید این مسئله و این حمایت را آشکارا بگوید. مسئله دیگر انجام وظایف اجتماعی توسط مداح است. او باید برای همه اقشار پدری کند. دنبال رفع مشکلات مردم باشد. از طرف اقشار مختلفی که به مجالس حسینی می آیند، مطالبه گری کند. در حوادث اجتماعی و سیاسی سکوت نکند و موضع گیری فعال داشته باشد. ترس از ریزش طرفدار و فالوور نداشته باشد. از انجام تکلیف نترسد. تکلیفش را فارغ از نتیجه به خوبی انجام دهد. من بعنوان عضو کوچکی از جامعه ستایشگری خطاب به مداحان عزیز عرض میکنم که شما بزرگوار و قابل هستید اما انشاالله سعی کنیم که کامل هم بشویم. انشاالله علی رغم حجم توطئهها و فشارها، ملت ما روز به روز قویتر بشوند و ما هم با آنها همراهی کنیم.