ایمون زاید خودش هم نفهمید در آن دربی چه کار کرد!/هر کسی عقاب نمیشود؛روحت شاد ناصرخان
بدون شک حسین ترابپور یکی از خاصترین مربیان استقلال است؛ کسی که با منصور پورحیدری، ناصر حجازی، امیر قلعهنویی و پرویز مظلومی کار کرده و با همه آنها هم همکاری موفقی داشته است. البته خودش معتقد است با مظلومی و قلعهنویی راحتتر بوده و خاطرات بسیار خوبی از حضور در کادر آنها دارد. خاطراتی که مهمترین آنها، برتری در ۴ دربی متوالی مقابل پرسپولیس است. ترابپور از خانوادهای استقلالی میآید و پدرش یکی از کسانی بود که نقش مهمی در حفظ تیم تاج داشت و خود او هم از زمان کودکی عاشق رنگ آبی بود.
او صحبتهای جالبی را درباره سالهای حضور خود در استقلال و مربیگری در تیمهای مختلف به زبان آورد. گفتگوی خبرآنلاین با ترابپور در ادامه آمده است:
چه خبر؟ مدتی است که از فوتبال دور هستید؟
بله من از پایان فصل گذشته فعالیتی در فوتبال ندارم. بعد از گل گهر دیگر جایی نرفتم و در این مدت ایران نبودم و در کنار فرزندانم بودم، یک پیشنهاد از لیگ یک داشتم که مدت کوتاهی به آنجا رفتم و شرایط را که دیدم بدون حاشیه از این تیم جدا شدم که نمی خواهم اسم تیم را بیاورم. این تصمیم یکی از بدترین تصمیم های دوران ورزشی من بود که باعث شد از نظر ورزشی چیزهای زیادی را از دست بدهم.به همین دلیل فعلا در خدمت شما هستیم.
پس اگر پیشنهادی باشد شما به کار در فوتبال ادامه خواهید داد؟
بله بله.
برویم سراغ استقلال، شما از بچگی استقلالی بودید درست است؟
بله، من ابتدا بسکتبال بازی می کردم، اما سال ۶۳،۶۴ بود که با صحبتی که با ناصر حجازی داشتم به تیم نوجوانان استقلال رفتم.ما کلا خانواده تاجی داشتیم، پدر من یکی از تاجی های قدیم است، کلا خانواده ما آبی هستند.
در مورد پدرتان بیشتر توضیح می دهید؟
خب پدر من یکی از هواداران قدیمی تاج بود، به نحوی که تاج هر جای ایران بازی داشت پدر من به عنوان هوادار آنجا می رفت و بازی را از نزدیک می دید. حتی پدرم یک کارت ثابت برای صندلی در ورزشگاه امجدیه داشت که همیشه روی آن صندلی می نشست و بازی تیم را تماشا می کرد. آن صندلی زیر جایگاه بود، پدرم اول فصل آن کارت را می خرید، شماره صندلیاش مشخص بود و به ورزشگاه می رفت و بازی را از نزدیک تماشا می کرد. پدرم کسی بود که کمک زیادی به باشگاه کرد و می توانم بگویم او و تعدادی از دوستانش کسانی بودند که موفق شدند تیم را نگه دارند. پدرم دوستانی در بازار داشتند که واقعا استقلالی هم بودند و همه جوره پای کار.زمانی که استقلال دفتری نداشت با تلاش توانستند دفتری در میدان هفت تیر برای استقلال آماده کنند که طبقه بالای آن بچه هایی حضور داشتند که از شهرستان آمده بودند.کم کم به همین نحو همه چیز پیش رفت و حالا به باشگاهی که می بینید تبدیل شده. البته به نظر من نباید به استقلال و پرسپولیس گفت باشگاه، باشگاه یعنی یک مجموعه بزرگ که در آن تمام رشته های ورزشی وجود دارد نه اینکه فقط تیم فوتبال داشته باشد.
آشنایی شما با ناصر حجازی چطور شکل گرفت، گفتید بسکتبالیست بودید و به توصیه ایشان به فوتبال آمدید.
ناصر خان دوست صمیمی پدر من بود و به مغازه ما میآمد.آنجا بود که من را دید و فهمید بسکتبال بازی می کنم.یک روز به من گفت به استقلال بیا و بعد از مدتی من به تیم جوانان رفتم.اتفاقا بازیکنان بسیار خوبی آن زمان داشتیم، نامجو مطلق، گروسی و محمود کلهر در این تیم بودند. ما با آن تیم دو سال پشت سر هم قهرمان تهران شدیم که یک بازی با پرسپولیس در فینال بودیم که در ورزشگاه امجدیه ۱۲،۱۳ هزار نفر برای دیدن بازی ما آمده بودند. بازیکنان آن زمان آقای حجازی و پور حیدری و آقای پروین و خوردبین ار پرسپولیس برای دیدن این بازی آمده بودند. که ما ۱-۰ بردیم و قهرمان شدیم و محسن گروسی گل ما را زد. سال بعدش هم با آرارات در فینال بازی کردیم و باز هم قهرمان شدیم. آن زمان تیم امید نداشتیم، نوجوانان، جوانان و بزرگسال بود. که ما هم بعد از آن به بزرگسالان استقلال رفتیم و در آنجا هیچ وقت یادم نمیرود مقابل شاهین پر ستاره بازی داشتیم.ارنج تیم را که خواندند من در گل بودم و این اولین بازیم بود که برای بزرگسالان انجام دادم.سال ۱۳۶۵، که آن بازی را ۱-۰ ما بردیم. غلامحسین مظلومی به عنوان سرمربی که ازتیم رفت من هم به تیم کشاورز رفتم.آن زمان کشاورز بازیکنان بزرگ زیادی را به خدمت گرفت.اولین سالی بود که کشاورز تاسیس شد و در شروع مهره های زیادی گرفت اما این تیم بعد از ۴،۵ سال از بین رفت. سال بعدش به استقلال آمدم، یادم می آید با جنوب اهواز بازی داشتیم و آن فصل تازه قانون اخراج گلر در صورت خطا خارج از محوطه آمده بود.من در آن بازی با این قانون اخراج شدم و یاد می آید هنگام بیرون رفتن از زمین دکتر سمیع زاده که مدیر عامل کشاورز بودند من را بیرون از زمین دیدند و گفت تو ازدواج کردی؟ گفتم بله؛گفت فردا به دفترم بیا، رفتیم و قبل از اینکه غروب شود دیدیم کلی وسایل خانه برای ما فرستاده اند. آن زمان پول زیادی که در فوتبال نبود و با این چیز ها به بازیکنان دلگرمی می دادند. در استقلال ما سال بعدش در جام میلز قهرمان شدیم که اولین تیم ایرانی بود که بعد از انقلاب به یک عنوان بین المللی می رسید. مربی آن زمان ما مرحوم پور حیدری بود. از آنجا که آمدیم من به بانک تجارت رفتم که سرمربیاش حسن آقا روشن بود. آنجا بودیم وسال بعدش به بانک سپه رفتم. آنجا آقای مناجاتی سرمربی ما بود.
فکر می کنم دو سالی آنجا بودید؟
بله؛دو سال با این تیم در جام باشگاه های تهران بازی کردیم و بعدش به مشهد رفتم و مقطعی آنجا بودم و بعد به برق شیراز رفتم که اولین سال لیگ برتر بود، آن سال بود که استقلال هفته آخر در انزلی باخت و پرسپولیس قهرمان شد.یادم هست ما با پاس بازی داشتیم و وقتی به رختکن رفتیم باورمان نمی شد که استقلال قهرمان نشده است. بعد از آن آقای شرفی به استقلال رشت رفت که پگاه گیلان امتیازش را خرید و من یک سال در آنجا بازی کردم و تیم به لیگ برتر آمد، که بعد از دوران بازی با پیشنهادی که به من دادند در کادر پگاه ماندم و از همان جا کلاس هایم را شروع کردم و یک دوره در مونشن گلادباخ آلمان داشتم. از آلمان که آمدم بگوویچ سرمربی پگاه شده بود. آن سال آنجا بودم و تیم ما به لیگ برتر نیامد اما سال بعدش تیم به لیگ برتر آمد، آن سال که به لیگ برتر آمدیم من به اتریش رفتم، یک دوره کلاس آنجا رفتم و مجددا به ایران برگشتم.بعد از آن دوره هایی نیز در کرواسی و آلمان نیز گذراندم.
چه شد که از پگاه جدا شدید به استقلال رفتید.
با پگاه خلاصه اینکه ما به لیگ برتر آمدیم، یکی دو روز بود گذشته بود که حجازی شد سرمربی تیم استقلال، به من زنگ زد و گفت مشغول چه کاری هستی؟ کارت در پگاه تمام شد؟ سال ۸۵ یا ۸۶ بود.گفت می دانم قهرمان شدید و این ها، به استقلال میآیی؟ گفتم من از خدام است چرا نیایم ناصر خان؟ گفت پس، فردا دفتر حاج آقا فتح الله زاده باش و خلاصه ما آن فصل در استقلال بودیم که اتفاقات خوبی برای تیم رخ نداد و ناصر خان رفت و فیروز خان کریمی آمد.آن فصل هم بودم و بعد از آن سال ۸۷ با پرویز خان مظلومی به مس کرمان رفتیم و سوم شدیم و بعد از آن به استقلال آمدیم که سال ۸۹ - ۹۰ شده بود که دو سال و آن ۴ دربی معروف را در استقلال بودیم. یک سال با پرویز خان به آلومینیوم رفتیم و سال بعدش مجدد به استقلال برگشتیم. بعد ها با آقای جلالی به نساجی رفتیم و بعد هم با امیرخان تا فصل گذشته در گل گهر بودیم .
در مورد دربی ها صحبت میکنید؟
خب دربی شرایط خاص خودش را دارد، از هر کی بپرسید بدترین دربی؟ استقلالی ها آن ۶ تا را می گویند و دربی ایمون زاید، برای پرسپولیسی ها نیز آن ۳-۰ و گل دقیقه ۸۸ حسن روشن. از دربی های جدید نیز ۴ برد پشت سر هم در یاد هوادارا مانده، مخصوصا گل دقیقه ۹۲ فرهاد مجیدی.
خودتان هم در دربی بازی کردهاید؟
من در رده بزرگسالان نه ولی به عنوان مربی ۱۲ ، ۱۳ دربی را تجربه کردم.
خاطره خاصی از آن ۴ دربی پشت سر هم که بردید دارید؟
همه آن بازی ها خاطره است. یکی از خاطراتش این است که بعد از دو برد متوالی یک روز آقایی دم استادیوم آزادی ایستاده بود و من با ماشین آمدم که وارد استادیوم شوم، این آقا از من خواست که او را سوار کنم و به تمرین استقلال ببرم می خواهم دست تک تک بچه ها را ببوسم. گفتم چرا؟ گفت ما دو بازی پشت هم بردیم سومی هم می بریم خیالت راحت باشد من هم چیزی نگفتم رسیدیم و گفت ببخشید پسرم مزاحمت شدم گفتم من هم همین جا کار دارم گفت پس بیا با هم تمرین را ببینیم، گفتم نه من می روم کار دارم دید وارد زمین شدم، بعد گفت شما کی هستید و فهمید مربی هستم گفت چرا زودتر نگفتی، این را می خواهم بگویم که ببینید بردها چه تاثیری روی هواداران و مردم می گذاشت.
فرهاد مجیدی چرا رفت؟
این سوالی است که باید مدیریت باشگاه به آن پاسخ دهد، خودش می خواست برود و مدیریت شاید دلیلش را بداند.
دربی۳-۲ ایمون زاید چه اتفاقی افتاد؟ ۲ گل جلو و فکر می کردید همه چیز تمام شده است!
آن دربی را ما می توانستیم ببریم. خود ما هم واقعیتش تمام شده می دانستیم ولی همه می دانیم، تا خدا نخواهد برگ از درخت نمیافتد. چرا این را می گویم؟ چون بعد از این دو گل آنها اخراجی دادند و اسماعیل شریفات و محسن یوسفی دو موقعیت ۱۰۰درصد را خراب کردند. یعنی دقیقا تا خدا نخواهد این توپ گل نمی شود.
بعد از بازی جو رختکن چطور بود؟
واقعا اگر از آن صحبت نکنم بهتر است، ما یک هفته بعد در آسیا بازی داشتیم و من در آن یک هفته فقط به تمرین می رفتم و سریع بر می گشتم اصلا در خیابان نمی ماندم. واقعا شرایط سختی بود و فشار زیاد بود.
به نظر می رسید اما ایمون زاید نمی دانست چه کار بزرگی انجام داده است یا اصلا استرس نداشت برای دربی!
دقیقا، حالا یک خاطره به شما بگویم ما سال بعدش با پرویز خان نیم فصل به آلومینیوم هرمزگان رفتیم. ایمون زاید که از پرسپولیس رفت کجا رفت؟آلومینیوم! یادم است یک ون به دنبال ما آمد تا با بازیکنان سوار شویم، ما آن طرف ون رویمان را به شیشه کرده بودیم و او نیز رویش آن طرف ون رو به شیشه بود و به هم نگاه نمی کردیم. او که بعد از آن بازی دیگر گل نزد، اصلا دیگر گل فروشی هم نرفت. یک گل برای ما در آلومینیوم نزد.
*پرویز خان یک چیز در مورد آن بازی همیشه می گوید که در آن از کمکاری و این چیزها صحبت می کند. شما این حرف را قیول دارید؟
تمام بچه ها تمام توانشان را گذاشته بودند. چرویز خان اگر چنین چیزی را گفته باشد نظر خودش است، به نظر من اگر کسی خواهد کم کاری بکند، دقیقه ۸۰ به بعد این کار را نمی کند، از همان ابتدا شل می گیرد. مثلا پنالتی می دهد، گل خالی را نمی زند. به هر حال من به نظر پیشکسوتان احترام می گذارم. از نظر من این اتفاق فوتبالی بود، آلمان در خاک برزیل ۷ گل زد. شاید ۱۰۰ بار دیگر بازی کنند این اتفاق رخ ندهد.
پرویز خان ۶تایی ها را نیز قبول نداشت!
من هم شنیدم این حرف را، نه ۶ تا بوده، همان طور که ۴ برد پشت سر هم استقلال بوده، همانطور که نمی شود این را رد کرد شش تای پرسپولیس هم نمی شود رد کرد. حالا می گویند مال آن زمان فیلمش نیست اما حالا که فیلمش هم می ماند.
حتی می گویند مرحوم خسروانی فیلم این بازی را نابود کرده است.
من نشنیدم، اگر فیلمی وحود داشت حالا هم بود.
اصلا یکی از دلایلی که میگویند ضبط نشده این است که همزمان مسابقه کشتی برگزار میشده و دوربینها آنجا بوده است. یکسری هم البته همان ماجرای خسروانی را قبول دارند!
من یادم هست آن موقع استقلال و پرسپولیس مسابقه والیبال داشتند، مردم بعد از مسابقه فوتبال فوری به سالن والیبال رفتند و دربی والیبالی را دیدند. روی زمین هم آدم نشسته بود. برای والیبال و کشتی هم میرفتند و کشتی خیلی رشته محبوبی بود و رسانهها حمایت میکردند.
همیشه یک سوالی برای همه بود که آن زمان دربی مساوی میشد، آیا از بالا توصیهای کرده بودند؟
نه اصلا.
آن دربی که پرسپولیس ۹ نفره شد هم میگفتند؟
نه! تا وقتی ما بودیم اصلا چنین چیزهایی نبود. اصلا شدنی نیست. آن زمان که دربی مساوی میشد تا ما را میدیدند از همین سوالات میپرسیدند. سالی که امید روانخواه و محسن خلیلی رفت و برگشت گل زدند هم میپرسیدند یعنی قرار بوده این ۲ نفر فقط گل بزنند؟ مگر میشود؟ چرا توهم درست میکنند؟ خب لازم باشد به داور میگویند بازی مساوی شود و چرا به ۴۰ نفر آدم ۲ تیم میگویند؟ البته داوران ما اصلا اینطوری نیستند.
بازیکنی بود که دوست داشته باشید در استقلال عضو تیمتان باشد؟
نه تا به حال چنین فکری نکردم.
شما تقریبا با تمام بزرگان استقلال از ناصر حجازی، منصور پورحیدری، امیر قلعهنویی و پرویز مظلومی کار کردید. با چه کسی راحتتر بودید؟
همه پیشکسوت ما بودند. من با آقای پورحیدری در زمان بازی بودم و وقتی مربی شدم، ایشان سرپرست بود. زمان ناصرخان هم یک سال دستیارش بود. با پرویزخان چندین سال کار کردم و خیلی راحت بودم. با امیرخان هم ۴ سال کار کردم و خیلی راحت بودیم.
از نظر سنی هم به قلعهنویی نزدیکتر هستید.
بله با او خیلی خوب بودیم و کلا با این ۲ مربی خیلی راحت بودم.
در گلگهر هم آن ماجرای ۷ امتیاز خیلی به تیم شما ضربه زد!
اگر درایت امیرخان و حمایت مدیران باشگاه و رئیس کارخانه نبود، تیم از هم میپاشید. تیم دوم بودیم و رفتیم یازدهم! بعد از ۷ امتیاز نمیشد بچهها را جمع کنیم. الان فدراسیون یک قانونی میگذارد، من در باشگاه مسئول نیستم. خود فدراسیون مدارک را تایید کرد. چرا کارت صادر کرد؟ او در تیم امید هم بوده است. چرا فدراسیون پاسخی نداد؟ مدرک را استعلام گرفتند. حتی خود امیرخان گفت یک بار دیگر هم تایید بگیرید. ما جلوی سپاهان ۴ تا زده بودیم و اگر میدانستیم مشکل دارد، چرا دقیقه ۸۰ او را آوردیم؟ کوتاهی از طرف روابط بینالملل فدراسیون بود ولی گردن باشگاه انداختند. آن فصل باز تیم جمع شد و چهارم شدیم ولی اگر آن کار را نمیکردند، تیم سهمیه میگرفت.
کمی درباره امیر قلعهنویی بگویید. کار کردن با او سخت نیست؟
هم سخت است، هم راحت. با شما خیلی رفیق است و هیچوقت نمیگوید دستیارهای من و از عبارت همکار استفاده میکند. خیلی مشورت میکند. کاریزمای خاص خودش را دارد و خیلی با او راحت هستید. امیرخان در تمرینات و جلسات و چیدن ترکیب از همه نظر میگرفت و فکر میکرد، بعد تصمیم میگرفت. خیلی از این حرفها که میزنند را اصلا قبول ندارم و شایعه است.
برای تیم ملی گزینه خوبی بود؟
بله بین مربیان داخلی بهترین گزینه است. کنارش هم سعید الهویی واقعا مربی بادانشی است. آندرانیک تیموریان هم تجربه فوتبالی خیلی خوبی دارد. امیرخان از قدیم همیشه مشاوره میگرفت. من مقدماتی جام جهانی ۱۹۹۴ با او هماتاقی بودم و او همیشه اهل مشاوره بوده است.
با مهدی رحمتی هم خیلی مشکل داشت.
الان ولی خیلی خوب هستند. یک دوره مشکلاتی بود ولی حل شد. مهم این است که صحبت کنید و حل شود. بین امیرخان و ناصرخان هم مشکلی نبود و یک سری اختلافات را الکی به وجود آوردند. امیرخان خیلی به ناصرخان ارادت داشت و برعکس هم اینطوری بود. امیرخان ملاقات میآمد و خیلی احترام میگذاشت. بعضیها حرف میبرند و چندتا هم روی آن میگذارند و اختلافاتی درست میکنند که به ضرر خانواده استقلال است.
میگویند پیشکسوتان پرسپولیس نسبت به استقلال متحدتر هستند.
نه اینطوری نیست.
شما به تیم ملی نرفتید؟
نه مربی خارجی آوردند و تیم ملی شرایط خودش را دارد و ما هم لذت میبریم.
مقدماتی جام جهانی ۱۹۹۴ شما هم بودید؟
بازیهای مقدماتی جام جهانی ۱۹۹۴ در قطر بود. آنجا هم خیلی شرایط بدی داشتیم ولی میتوانستیم به جام جهانی برویم. ۲-۳ باخت به ژاپن و عربستان دادیم و نتوانستیم صعود کنیم. بازیهای ارتش جهان هم با بهمن صالحنیا و حسن حبیبی بودیم که مربی ما بودند. ۲ مربی که از نظر دیسیپلین عالی بودند. بازیهای ما با پاکستان و هلند و کویت بود. بعد یک بازی ما به آمریکا خورد. الان ولی شرایط ورزش ما خیلی عوض شده است. قدیم بازیکنان باهم بودند و اگر اختلافی پیش میآمد، کسی اصلا خبردار نمیشد. الان ولی بعضی بازیکنان، همه هم اینطوری نیستند که باهم دوست هستند و رفتوآمد دارند ولی تا اختلافی پیش میآید، خودشان آبروی هم را میبرند. انگار بعضی رفاقتها فقظ در ظاهر است.
در فوتبال ایران هر گلری که میدرخشد به او لقب عقاب را میدهند؛ عقاب واقعی به نظر شما کیست؟ عابدزاده یا حجاری؟
من با مهدی رحمتی ۵ سال کار کردم. وحید طالبلو و محمد محمدی هم با من بودند. ساشا ایلیچ هم بود!
ساشا ایلیچ زمان شما از آن گلها نخورد؟
با ما در پگاه گیلان ۱۴ هفته گل نخورد! از پرسپولیس به پگاه آمد و میگفتند چشم او درست نمیبیند. شما فیلمها را ببینید که توپها کجا میرود. ساشا روزی که به پگاه آمد گفتم تو در پرسپولیس بود و آنجا تمام شده است. ما ۱۴ هفته گل نخوردیم که در ایران خیلی زیاد است. بعد از ۱۴ هفته، تیمها فقط میخواستند به ما گل بزنند. ما مستقیم به پلیآف رفتیم. محسن فروزان، علیرضا حقیقی و محمدحسین اکبرمنادی هم با من بودند.
عقاب واقعی که بود؟
این لقب خیلی بزرگی است که روی یک دروازهبان بگذارند. الان گلرها ۳ بازی میکنند، هفته چهارم میبینید لقب عقاب میگیرند و هفته پنجم همه را خراب میکنند. لقب عقاب برای یک فصل و ۲ فصل نیست و برای چندین سال تجربه است. من میتوانم بگویم عقاب برازنده ناصرخان است!
از روزی که خبر فوت ناصرخان را شنیدید، بگویید.
ناصرخان پیش از حاد شدن بیماریشان سر تمرین ما هم میآمدند و کنار منصورخان و پرویزخان هم بودند. بعد از بستری شدن ما هم به بیمارستان میرفتیم. صبح آن روز میدان آرژانتین بودم و به آتیلا زنگ زدم که جواب نداد. ناصرخان هم بیمارستان کسری بود. به یکی از دوستانم زنگ زدم که این خبر را داد. به پرویزخان زنگ زدم و گفتم. خیلی سخت بود. ناصرخان از نظر شخصیت و کاریزما واقعا عالی بود و پرسپولیسیها هم خیلی او را دوست داشتند و حیف شد.
خاطرهای از ایشان دارید؟
بدترین اتفاق آن بازی با پیکان بود که ۳-۲ باختیم و ناصرخان از روی نیمکت هم نمیتوانست بلند شود. بعضیها که کم بودند بیاحترامی میکردند ولی تقریبا کل استادیوم ایشان را تشویق میکردند.
با علی پروین هم خیلی رابطه خوبی داشت و خیلی به هم احترام میگذاشتند.
بله خب این ۲ نفر همدوره بودند. قدیم رفاقتها اینطوری بود.
با منصورخان هم مقطعی در استقلال بودید. آن زمان به ایشان لقب پدر استقلال را دادند.
در باشگاه ما مربیانی آمدند که زحمت کشیدند و ایشان واقعا پدر استقلال بود. ناصرخان حجازی و پرویزخان هم خیلی زحمت کشیدند. امیرخان هم خیلی در این باشگاه زحمت کشیده و جزو مربیانی است که واقعا زحمتکش بوده و در همه تیمها مقام خوبی آورده است. زمان بازی هم جزو کسانی بود که اول از همه لژیونر شد. او هم جز مربیان و بازیکنان خوب بود و هست. تیمش همیشه بالای جدول بوده است. نتایج خوب او انقدر زیاد است که نتایج بد به چشم نمیآید.
یکی از کریهای استقلالیها برای پرسپولیس، قهرمانی در آسیاست که البته رقبا میگویند چهارجانبه بوده است!
این کری از قدیم بوده. یکی میگوید ۶ تا را نخوردیم، یکی میگوید چهارجانبه بوده است. خب چرا پرسپولیس آن موقع نشد؟ ما با احترام به پرسپولیسیها، میگوییم خب آنها هم قهرمان میشدند. سال ۱۳۷۰ چطور؟ برزیل بالاتررین رکورد در قهرمانی جام جهانی را دارد. خب بگویند آن هم حساب نیست. یا مثلا رئال مادرید که ۱۴ قهرمانی دارد.
به جز ناصر حجازی، کدام گلر را در استقلال خیلی قبول دارید؟
گلر خوب در استقلال زیاد داشتیم. نظر من مهدی رحمتی است. او نوسان نداشت که خیلی مهم است. در هر تیمی بود نوسان نداشت. من اولین دوره لیگ برتر جلوی مهدی بازی کردم. او در فجرسپاسی بود و من برای برق شیراز دروازهبانی میکردم. من دقیقه ۲ با ضربه بهمن طهماسبی مصدوم شدم و دندهام شکست که تعویض شدم. مهدی نوسان خیلی کمی داشت. بزرگترین دروازهبانهای جهان هم اشتباه میکنند ولی این نباید منجر به اشتباهات بعدی شود. او ۶-۷ بازی را برای تیم درمیآورد. وحید طالبلو هم خیلی خوب بود. هر ۲ پنالتیگیر بودند. رحمتی ۲ دوره ما را به فینال جام حذفی رساند. عابدزاده هم خیلی پنالتیگیر بود. وقتی او به استقلال آمد من به بانک تجارت رفتم. محسن فروزان هم دروازهبان پنالتیگیری است. همیشه در استقلال گلرهای خوبی داشتیم. من باز رحمتی و طالبلو را بیشتر دوست دارم.
حسین حسینی چطور؟ با شما کار نکرده است؟
حسینی هم خیلی دروازهبان خوبی است. زمان ما او در ملوان سرباز بود. الان هم خیلی خوب کار میکند و تجربهاش خیلی بالا رفته است. دروازهبانی پستی است که تجربه خیلی در آن اهمیت دارد. در کنار تجربه، زندگی درست و تمرین و تغذیه خوب و ... باهم تبدیل میشود به گلری مثل بوفون که تا ۴۱ سالگی بازی کرد.
سیگار هم میکشید!
من برای بازی خداحافظی اشتفان افنبرگ به مونشنگلادباخ دعوت شدم و آنجا اولیور کان را دیدم. او هم خیلی سیگار میکشید. زندگی خوب و تمرین خوب و آرامش یک گلر خوب را میسازد.
میگویند گلر خوب از نان شب واجبتر است!
این صحبت امیرخان است. همیشه میگوید یک گلر خوب از نان شب برای تیم واجبتر است و نصف قهرمانی را میرود.
از حسینی هم گفتید. اخیرا یک ماجرای عجیبی پیش آمد که او را محروم کردند.
الان شما در خیابان باشید، یک آقایی سمت شما بیاید خب خبر ندارید. اصلا دزد باشد که شما بگیرد. نباید شما را جای او تنبیه کنند. حسینی واقعا کاری نکرد. حتی بغل هم نکرد. در آن شلوغی حسینی همین که خودش را کنترل کرد خیلی خوب بود. واقعا جریمه سنگینی بود. آش نخورده و دهن سوخته شد. ۳۳۰ میلیون و یک بازی محرومیت جریمه شد که واقعا نمیدانم چطور حساب کردند. اصلا اتفاقی نیفتاده بود. واقعا فیلم را دیدند و این رای را دادند؟ خیلی حکم سنگینی بود.
در صحبتهایتان درباره تفاوتهای نسل قدیم و فعلی گفتید. دلتان نمیخواستید در این دوره فوتبالیست شوید و قرارداد میلیاردی ببندید؟
اصلا نسل قدیم با الان قابل مقایسه نیست و خیلی فرق میکند. مرام و معرفت بود ولی زندگی هم خرج داشت. حالا بعضیها مثل من از قبل شرایط خوبی داشتند ولی یک سری واقعا نمیتوانستند. اکثر بازیکنان هم از قشر پایین جامعه بودند و به اوج قله رسیدند. طرف اینجا برای باشگاه بازی میکرد، عصر در زمین خاکی دعوت میشد و بازی میکرد.
جام رمضان هم همینطوری بود.
این از سال ۶۹ و ۷۰ راه افتاد. قبل از آن فوتسال نداشتیم. همین تیمهای باشگاهی، شب در سالن آزادی بازی میکردند. کنار زمین هم گاز و دوچرخه و چرخ گوشت و ... به عنوان جایزه بود. فکر میکردی در بازار هستی! قرعهکشی بود و جایزه و توپ طلا میدادند.
شما هم بازی کردید؟
سال اول ما بودیم که سوم شدیم. یک شب بهترین بازیکن شدم و توپ طلا گرفتم. همین توپها را با اسپری طلایی کرده بودند. تمام بچهها هم گل کوچیک بازی کرده بودند. کم کم فوتسال از فوتبال جدا شد. بعضی بازیکنان هم در همان سالنها آسیب میدیدند.
الان ولی باشگاهها بازیکن را جریمه میکنند!
اصلا کسی هم نمیرود. شما قرارداد چند میلیاردی بستی و من به عنوان دوست صمیمیات اگر بگویم برویم فوتسال دورهمی بازی کنیم به تو ظلم کردهام.
شما این کل کل سر تیم حکومتی و وزیر رنگی را قبول دارید؟
من هم شنونده هستم و به من هم این حرفها را میزنند. اصلا قبول ندارم. هر کسی قوی باشد قهرمان میشود.
ولی همین الان ۲ طرف میگویند نمیخواهند ما قهرمان شویم!
این یک لحظه است که فشار میآید و بازی تمام میشود، بازیکن و مربی یک حرفی میزند که از آن کلی حرف در میآید. در عصبانیت خیلی حرفها زده میشود.
استقلال امسال قهرمان میشود؟
امیدوارم اگر بگذارند قهرمان میشود! (باخنده) واقعا هم زحمت میکشند. تیم خیلی خوبی است و احساس میکند خیلی باهم خوب هستند و راحت و یکدست و همدل هستند. همیشه هم تیمی که همدل بوده نتیجه گرفته است.
در یک مقطعی نکونام واقعا مشکل کمبود بازیکن داشت.
اگر قرار است در خانواده اختلافی به وجود بیاید، همسایه بغلی نباید بفهمد چون شاید سوءاستفاده کند. اختلافات باید در خانواده بماند. اگر داخل حل شود، به تیم سرایت نمیکند ولی اگر به بیرون کشیده شود روی تیم اثر میگذارد. بعضیها هم از این اختلافات خوشحال میشوند.
ولی بعضی اتفاقات اعصاب مربی و بازیکن را خراب میکند!
من میگویم اگر مدیر و مربی مشکلی دارند، باید باهم صحبت کنند و بیرون نرود.