آراء پزشکیان، روحانی و خاتمی در سه استان آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی و اردبیل در انتخابات ۱۴۰۳، ۱۳۹۲ و ۱۳۸۰
روزنامه هم میهن، به بررسی آماری آرای پزشکیان- جلیلی در انتخابات ریاستجمهوری چهاردهم به تفکیک استان پرداخت و نوشت:
برای ترسیم تصویر کلی از فضای سیاسی کشور تا زمانیکه اکثریت خاموش تصمیم به ورود به بزنگاهی مانند شرکت در انتخابات نگیرند، جریانهای سیاسی با قاطعیت نمیتوانند از پایگاه رای و جایگاه اجتماعی خود سخن بگویند. تنها میتوان چنین برداشت کرد که با توجه با اینکه آرای خاموش مخالف وضع موجود هستند و به دلیل ناامیدی از تغییر، چنین شیوهای را برگزیدند، پس همسو با اصولگرایان نیستند اما اینکه چقدر همراه اصلاحخواهان و همسو با آنها رفتار کنند؛ فعلاً قابل برداشت نیست.
پرونده انتخابات ریاستجمهوری چهاردهم با پیروزی مسعود پزشکیان بسته شد. پزشکیان از مجموع ۳۰میلیون و ۵۳۰ هزار و ۱۵۷ با ۱۶ میلیون و ۳۸۴ هزار و ۴۰۳ رای در برابر ۱۳ میلیون و ۵۳۸ هزار و ۱۷۹ رای سعید جلیلی در جایگاه اول قرار گرفت و رئیسجمهور ایران شد. طی هفتههای منتهی به برگزاری دو دوره این انتخابات، موضوع آمارها و پایگاه رای هر یک از رقبای این دوره، سوژهای بود که در محافل سیاسی مورد توجه قرار گرفت؛ با برگزاری دو دوره انتخابات و انتشار آمار آرای هر یک از استانها بحث بر سر علل پیروزی و شکست هر یک از کاندیداها نیز مطرح شد و البته ضرورت واکاوی هر آنچه در پی این انتخابات موجب پیروزی پزشکیان، شکست اصولگرایان و عدم مشارکت ۶۰ درصد واجدین شرایط در دوره اول انتخابات و ۵۰/۲ درصد همین جمعیت در دوره دوم انتخابات شد.
اگرچه حتی تا ساعاتی پیش از برگزاری دور اول انتخابات صحبتی از دوقطبی شدن با توجه به تکثر کاندیداهای اصولگرا به میان نیامد، اما آرای پایین مصطفی پورمحمدی و محمدباقرقالیباف بیانگر بروز چنین اتفاقی در انتخابات و تجمیع آرای بخش اعظم اصولگرایان (بالاخص بنیادگرایان و رادیکالها) در سبد رای جلیلی بود. بر همین اساس در دور اول انتخابات پزشکیان با ۱۰ میلیون و ۴۱۵ هزار و ۱۹۱ رای، بیشترین آرا را به دست آورد و پس از آن سعید جلیلی با ۹ میلیون و ۴۷۳ هزار و ۲۹۸ رای در جایگاه دوم، محمدباقر قالیباف با ۳میلیون و ۳۸۳ هزار و ۳۴۰ رای در جایگاه سوم و مصطفی پورمحمدی با ۲۰۶هزار و ۳۹۷ رای در جایگاه چهارم قرار گرفتند.
دور دوم این انتخابات با توجه به حضور یک گزینه با حامیان اصلاحطلب و یک گزینه اصولگرا از جبهه پایداری عملاً دوقطبی کاملی را شکل داد. با توجه به خاستگاه دو کاندیدای باقیمانده در انتخابات، از هر جهت و همهجوره دو سوی رقابت با هم تفاوت داشتند؛ تفاوتی چشمگیر از نوع نگاه به مسائل فرهنگی و اجتماعی تا نحوه تعامل با کشورهای مختلف جهان و حتی اهداف و تصویرشان از نقش ایران در فضای بینالملل و آینده ایران. در نهایت اگرچه مشارکت با توجه به سکوت بخش قابلتوجهی از جامعه که جزء دسته معترضان به مدیریت امروز بودند، ۴۹/۸ درصد بود اما گزینه اصلاحگرایان و مخالفان یکدستسازی با جلب نظر درصدی از آرای خاکستری و حمایت تمامقد اصلاحطلبان پیروز انتخابات شد.
آرای مطالبهگر یا قومی
اولین موضوعی که شاید برای بسیاری از پیگیران اخبار انتخابات مطرح شد، ادعایی بود که درباره سبد رای پزشکیان به میان آمد، پیش و همچنین پس از اعلام نتیجه، جریان مخالف روی کارآمدن پزشکیان در اقدامی تخریبی به جای آنکه سبد رای او را برگرفته از خواسته مردم و مطالبهگران از رئیسجمهور منتخب برای تحقق وعدهها و تغییر فضای مدیریتی و سیاسی عنوان کند، رای مردم را به او، رای قومی دانستهاند؛ بهعبارتی آنها آرایی که در برخی استانها بهویژه استانهای ترکنشین شمال غربی به نام پزشکیان به صندوق ریخته را نه براساس اینکه دیدگاه و رویکرد او از سوی این جمعیت مورد پذیرش قرار گرفته و رای آنها «نه» به رقیب او بوده است؛ بلکه تصمیم مردم این مناطق را متأثر از اصالت ترکی پزشکیان میدانند.
البته که آرای استانهای آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی و اردبیل به دلیل جمعیت بالا همچون استانهایی مانند تهران، اصفهان و خراسان رضوی میتواند سرنوشتساز باشد و در برابر این سخنان بسیاری از چهرههای اصلاحطلب و اصولگرا به نقد پرداختند. چنانچه حتی علیرضا زاکانی و سیدیاسر جبرائیلی در اردوگاه اصولگرایی نیز جلوی آن موضع گرفتند و این برداشت را اشتباه دانستند. زاکانی در حساب کاربری خود در ایکس چنین نوشت:«انتخاب رئیسجمهور با آرای تمام مردم ایران شکل میگیرد و مظهر مردمسالاری دینی و اقدام ملی برای تعیین سرنوشت کشور است. تفسیرهای قومیتی از آرای منتخبین ملت، تضعیف مردمسالاری دینی و بیاحترامی به تشخیص و قدرت اختیار جامعه رشید و بصیر ایران است. ایران اسلامی متعلق به همه اقوام هست و همه اقوام در کنار هم همواره حافظ وحدت و یکپارچگی تمامیت ارضی ایران بوده و هستند.»
اما آرای پزشکیان و رقیب اصلیاش در این انتخابات در این سه استان چگونه بود؟ در نمودار زیر به آن اشاره شده است. پزشکیان در دور اول از استان آذربایجان شرقی ۱ میلیون و ۶۷ هزار و ۸۷ رای از مجموع ۱ میلیون و ۳۷۵هزار و ۸۷۱ و از آذربایجان غربی ۸۰۶ هزار و ۶۲۰ رای از مجموع ۱میلیون و ۱۶هزار و ۸۲۰ رای و از استان اردبیل ۳۸۲ هزار و ۶۴۷ رای از مجموع ۴۹۴هزار و ۵۷۸ رای را به خود اختصاص داد و در دور دوم نیز در استان آذربایجان شرقی ۱میلیون و ۶۷۲ هزار و ۱۹۳ رای از مجموع ۱میلیون و ۹۳۶هزار و۷۲۵ رای، از استان آذربایجان غربی ۱ میلیون و ۱۱۴هزار رای از مجموع ۱ میلیون و ۳۱۸ هزار رای و از استان اردبیل ۵۵۶هزار و ۱۳۴ رای از مجموع۶۸۲هزار و ۱۸۶ رای به دست آورده است.
به عبارتی در هر سه استان قریب به ۸۵ درصد آرا را به دست آورده است که طبیعتاً در رقابت تنگاتنگی که میان او و جلیلی بود عامل مؤثری در پیروزی به شمار میرفت، اما چرا این تصور رای قومی یا صرفاً قومیتی درباره این سه استان قابل قبول نیست. موضوع به تجربه انتخابات قبل و نسبت آرای آنها با جریان اصلاحطلب باز میگردد. ابتدا باید به این نکته اشاره کرد که آمار آرا به شکل تفکیک استانی در ادوار گذشته یا یافت نمیشود یا به سختی به دست میآید اما ما برای بیان مدعای خود به اطلاعاتی از دو انتخاباتی که اصلاحطلبان(یا جناح چپ) دست به حمایت قاطع از گزینهای از میان کاندیداها زدهاند اشاره میکنیم.
نزدیکترین آن انتخابات ۱۳۹۲ بود؛ که جریان اصلاحطلب با اعلام نظر سیدمحمد خاتمی رهبر جبهه اصلاحات و اکبر هاشمیرفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام دست به حمایت از حسن روحانی زدند و او که پیروز انتخابات شد در استان آذربایجان شرقی با ۱میلیون و ۵۲ هزار و ۳۴۵ رای از مجموع ۱میلیون و ۸۱۸ هزار و ۴۵۲ رای و از استان آذربایجان غربی ۸۸۵هزار و ۶۹۳ رای از مجموع ۱میلیون و۳۲۰ هزار و ۶۸ رای و از استان اردبیل ۳۸۴هزار و ۷۵۱ رای از مجموع ۶۳۵هزار و ۹۱۲ رای قریب به ۶۰ درصد آرای این سه استان را به خود اختصاص داد. پیش از آن هم در انتخابات ۱۳۸۰ که نقشه پراکندگی آرای رئیسجمهور خاتمی در رسانهها منتشر شد(تصویر ۱). درصد رایدهی به این گزینه جبهه دوم خرداد بالغ بر ۷۰ درصد بوده است. رای اصلاحطلبان در انتخابات ادوار مجلس هم در این استانها نشان از آن دارد که هرگاه گزینه مقبول اصلاحطلبی در انتخابات حضور داشته این استانها به آنها گرایش دارند و جزء استانهای برجسته مهم در پایگاه رای اصلاحطلباناند.
البته داستان سبد رای پزشکیان و رقیب انتخاباتی او جلیلی در استانهای دیگر هم سر دراز دارد که در ادامه بهطور خلاصه به آن میپردازیم.
استانهای مرکزی
بنابر اطلاعات منتشرشده از پراکندگی آراء استانی انتخابات ریاستجمهوری چهاردهم اکثریت استانهای مرکزی در دور اول انتخابات حامی اصولگرایان بودند، البته بخشی از مناطق در دور دوم که با رشد جمعیت مشارکتکنندگان همراه شد، نسبت آرای دو کاندیدا در آن مکانها تغییر کرد. مثلاً مردم استان فارس در دور اول انتخابات ۵۳۴ هزار و ۹۴۷ رای به نام پزشکیان و ۶۳۴ هزار و ۲۹۴ رای به نام جلیلی در صندوق ریختند و به جز آرایی که به محمدباقر قالیباف و مصطفی پورمحمدی بهعنوان دو چهره دیگر اصولگرا دادند، ۱۰۱ هزار و ۳۴۷ رای فقط فاصله رای جلیلی با پزشکیان بود اما در دور دوم میزان رایی که به پزشکیان داده شد برابر با ۸۸۴ هزار و ۱۱۷ رای در برابر ۸۵۶هزار و ۴۵۴ رای به جلیلی بود و براساس آن با ۲۷ هزار و ۸۵۰ رای پزشکیان در دور دوم در این استان اول شد یا مثلاً در استان قزوین نیز در دور اول جلیلی با ۱۶۶هزار و ۸۵۲ رای پیش از پزشکیان با ۱۵۶هزار و ۸۵۳ رای قرار داشت. یعنی ۹ هزار ۹۹۹ رای تفاوت آرای پزشکیان و جلیلی بود اما در دور دوم با افزایش مشارکت آرای پزشکیان به ۲۵۸هزار و ۷ رای در برابر ۲۲۴ هزار و ۴۵۴ رای جلیلی میرسد و پزشکیان با ۳۳ هزار و ۵۵۳ رای در جایگاه بالاتر قرار میگیرد.
این تغییر موقعیت رای اول و دوم در بقیه استانهای مرکزی رخ نداد اما در برخی استانها شاهد تفاوت نسبت آرای کاندیداها در دو دوره انتخابات بودیم. مثلاً در استان البرز در هر دو دوره پزشکیان رای اول و جلیلی رای دوم را داشته است اما تناسب آرا تغییر کرده است. چنانچه در دور اول پزشکیان ۲۹۸هزار و ۶۶۴ رای در برابر ۲۷۱هزار و ۶۹۵ رای جلیلی به دست آورد و فاصله آرای آنها ۲۶ هزار و ۹۶۹ رای بود اما در دور دوم پزشکیان ۴۸۰هزار و ۲۸۲ رای به دست آورد و جلیلی با فاصله ۱۲۲ هزار و ۴۴۴ رای کمتر برابر ۳۵۷هزار و ۸۳۸ در جایگاه دوم قرار گرفت و عملاً آن رقابت نزدیک فاصله بیشتری پیدا کرد.
این موضوع تغییر تناسبها به شکل کاهش فاصله دو رقیب در استانهایی مانند استان اصفهان و یزد رخ داده است. اگرچه جلیلی در هر دو دوره در این استانها رای اول را داشت اما تناسب تفاوت آرای او و پزشکیان در دور دوم متفاوت بود. جلیلی در دور اول با ۸۷۸ هزار و ۵۰۰ رای در برابر ۴۳۲هزار و ۴۰۰ رای پزشکیان و با فاصله ۴۴۶ هزار و ۱۰۰ رای در جایگاه بالاتر قرار گرفت اما در دور دوم این فاصله کمتر شد. چنانچه ۱میلیون و ۸۰ هزار و۲۳ نفر در استان اصفهان به جلیلی و ۷۰۲ هزار و ۹۷۵ نفر به پزشکیان رای دادند و فاصله آرای آنها به ۳۷۷هزار و ۴۸ رای رسید و یا استان یزد که جلیلی در دور اول با فاصله ۴۷ هزار و ۸۱۷ رای نسبت به پزشکیان دست بالا را داشت در دور دوم اکثریت آرا را با ۱۹۴۰ رای بیشتر به دست آورد.
چیدمان آرا در استانهای غربی
آرا در استانهای غربی تقریباً همسو با شمال غرب و به نفع پزشکیان بود. این استانها هم طی ادوار گذشته انتخابات بارها همراهیشان را با جریان اصلاحطلب نشان دادهاند؛ استان ایلام، کرمانشاه، کردستان از جمله این استانها هستند که البته در دور دوم انتخابات اخیر تناسب آرای دادهشده نیز به نفع پزشکیان تغییر کرده است. برای نمونه در دور اول در استان کرمانشاه پزشکیان با ۱۴۰ هزار و ۲۸۲ رای در برابر ۶۲ هزار و ۶۰۶ رای جلیلی در جایگاه بالاتر قرار گرفت و فاصله آرای آنها ۷۷ هزار و ۶۷۶ رای بود اما در دور دوم آرای پزشکیان به ۴۴۷ هزار و ۷۶۲ رای در برابر ۱۹۳هزار و ۸۷۰ رای جلیلی افزایش یافت و فاصله آن به ۲۵۳ هزار و ۸۹۲ رای رسید. این تناسب در سایر استانهای مذکور نیز به همین نحو بوده است البته در نواحی جنوب غرب کشور یعنی استانهای خوزستان و بوشهر هم نوع نگاه متفاوت بوده و هم با وجود افزایش رایدهندگان تناسب آرا تغییر نکرده است. این دو استان طی چند انتخابات اخیر از جمله پایگاه رای اصولگرایان بوده است و در انتخابات ریاستجمهوری چهاردهم هم در هر دو دوره به سعید جلیلی رای دادهاند.
چیدمان آرا در استانهای شرقی
اگرچه استان سیستان و بلوچستان در انتخابات ۱۴۰۰ رای قابلتوجهی در سبد اصولگرایان ریخت اما معمولاً این استان از جمله پایگاههای رای اصلاحطلبان است و شاهد آن هستیم که بهویژه اهل تسنن این منطقه مانند اهل تسنن استانهای دیگری مانند کرمانشاه و کردستان رایشان را به گزینههای اصلاحطلب بیشتر دادهاند تا گزینههای اصولگرا. در این دوره هم در هر دو دوره رای ریخته شده در صندوق از سوی مردمان این استان به نفع گزینه اصلاحطلبان بوده است. چنانچه در دور اول پزشکیان با ۴۴۳هزارو۲۲۶ رای در برابر ۱۹۹هزار و ۹۷۶ رای سعید جلیلی در جایگاه اول قرار گرفت و در دور دوم با افزایش مشارکت این آمار به ۶۵۵هزار ۱۵۳ در برابر ۳۳۰هزار و ۴۴۰ رای جلیلی رسید.
البته استانهای بالادست سیستان و بلوچستان نوع نگاه متفاوتی نسبت به انتخابات داشتند و حتی با وجود اینکه رای اول استان خراسان شمالی در دور اول انتخابات پزشکیان بود، در دور دوم این استان هم به جمع استانها با اکثریت اصولگرای حامی جلیلی پیوست. چنانچه در دور اول در خراسان شمالی پزشکیان با ۲۵ رای بیشتر نفر اول شد. رای پزشکیان در این استان ۱۱۵ هزار و ۶۹۷ رای در برابر ۱۱۵هزار و ۶۷۲ رای بود اما در دور دوم آرای جلیلی ۱۸۹هزار و۳۸۳ رای در برابر ۱۸۳هزار و ۴۸۷ رای پزشکیان قرار گرفت و با ۵هزار و ۸۹۶ رای نفر اول در این استان شد. اکثریت آراء استانهای خراسان جنوبی و رضوی نیز با جلیلی بود و در دور دوم شاهد افزایش اختلاف آراء میان این دو کاندیدا بهویژه در خراسان رضوی بودهایم.
چیدمان آرای استانهای شمالی و جنوبی
استانهای شمالی و جنوبی براساس بررسی ادوار مختلف انتخابات کمتر پیرو یک الگوی خاص دست به رای دادن زدهاند. در این دوره هم مردم هرمزگان بهعنوان استان جنوبی کشور تصمیم به رای به جلیلی گرفتند و اکثریت آرا را در سبد رای اصولگرایان ریختند و در برابر استانهای شمالی رای دادن به پزشکیان را انتخاب کردند. البته استان مازندران در دو دوره انتخابات اخیر تنها استان این خطه بود که مردمش دو رویه مختلف را در پیش گرفتند و یک دوره رای اول آنها جلیلیِ اصولگرا و یک دوره پزشکیان بهعنوان گزینه اصلاحطلبان است. مردم مازندران در دوره اول به پزشکیان ۴۰۶ هزار و ۴۸۵ رای دادند و به جلیلی ۴۴۸هزار و ۳۰۸ رای دادند که جلیلی با فاصله ۴۱ هزار و ۸۲۳ رای در جایگاه بالاتر از قالیباف قرار گرفت اما این تناسب در دور دوم تغییر کرد.مردم این استان در دور دوم با افزایش مشارکت، ۶۶۷ هزار و ۳۲۴ رای به پزشکیان و ۶۰۱ هزار و ۱۸۵ رای به جلیلی داد و با این نتیجه پزشکیان با ۶۶هزار و ۱۳۹ رای دست بالا را در این استان به دست آورد.
سخن آخر
مشارکت کمتر از ۵۰ درصد مردم در این انتخابات با وجود اینکه در دور دوم بیش از ۹ درصد آرای خاموش به عرصه انتخابات وارد شدند، نشان از آن دارد که هنوز هم میشود با فضاسازی و تلاش برای ایجاد یک انتخابات رقابتی، شاهد همراهی این جماعت نیز باشیم اما آنچه براساس همین تغییر و تحول آماری طی دو دوره انتخابات شاهد هستیم اول از همه آن است که مردم منتقد وضع موجود برای تغییر و اصلاح هنوز هم به صندوق رای پناه میبرند تا حداقل مانع حضور تفکری شوند که نمیخواهند بر زندگیشان سایه بیافکند. این موضوع را از افزایش مشارکتی که در استانهای مختلف طی دور دوم انتخابات نسبت به دور اول آن رخ داد، میتوان استنباط کرد.
در این بین، براساس این چیدمان رای، چنین قابل برداشت است که اهل تسنن به گزینه اصلاحطلب بیش از اصولگرا تمایل دارند؛ چنانچه تصمیم مردم استانهای کرمانشاه، کردستان و سیستان و بلوچستان را شاید بتوان از این دست تصمیمات دانست. همچنین از نزدیکی آرای دو کاندیدا در مناطق مرکزی این برداشت حاصل میشود که با این میزان مشارکت هر لحظه پیروزی یک جریان بر جریانی دیگر ممکن است. البته در همین کاهش مشارکت، پیروزی گزینه مورد حمایت اصلاحطلبان به معنی این میتواند باشد که در اقلیت فعال جامعه نیز اکثریت با تغییرخواهان و اصلاحطلبان است.
برای ترسیم تصویر کلی از فضای سیاسی کشور تا زمانیکه اکثریت خاموش تصمیم به ورود به بزنگاهی اینچنینی نگیرند، جریانهای سیاسی با قاطعیت نمیتوانند از پایگاه رای و جایگاه اجتماعی خود سخن بگویند. تنها میتوان چنین برداشت کرد که با توجه با اینکه آرای خاموش مخالف وضع موجود هستند و به دلیل ناامیدی از تغییر، چنین شیوهای را برگزیدند، پس همسو با اصولگرایان نیستند اما اینکه چقدر همراه اصلاحخواهان و همسو با آنها رفتار کنند؛ فعلاً قابل برداشت نیست. امید که انتخاباتهای بعدی با بهبود شرایط و ایجاد حس مساعدتری برای مردم مشارکت بالاتری را در پی داشته باشد.