عباس عبدی در اعتماد نوشت: اول اینکه از میان ظرفیت صددرصدی نیروی انسانی دارای صلاحیت کشور، فقط بخش اندکی احتمال میدهند که بتوانند در مصادر مدیریتی حکومتی قرار گیرند و شاید بیش از ۸۰درصدشان، پیشاپیش میدانند که قادر به حضور در این مناصب نیستند، زیرا معیارهای محدودکننده چنان است که به زور بیش از ۲۰درصد را اجازه ورود میدهد. تازه اگر آن معیارها سفت و سخت گرفته شود تا همین اندازه هم اجازه ورود نخواهند داشت.
نیمی از این ۲۰درصد نیز علاقهای به حضور در قدرت ندارند که آنها نیز شایستهترین این ۲۰درصد هستند. چرا نمیآیند؟ چون معتقدند امکان کار کردن برایشان فراهم نخواهد بود. پس مجموعه مزبور فقط ۱۰درصد ظرفیت نیرو و سرمایه انسانی کشور را نمایندگی میکنند.
این وضعیت آثار خود را در سه حوزه بیشتر نشان میدهد؛ جوانان، زنان و افرادی که با رویکردها و ارزشهای رسمی کشور زاویه دارند یا تطبیق کامل ندارند.
بخشی از زنان که به کلی از دایره سیاست و حضور مدیریتی سطوح بالا و حتی پایین حذف شدهاند و این ظلمی به تواناییهای جامعه است. همچنین جوانان، به ویژه زنان جوان بیش از میانسالان و سالمندان تحت تاثیر اثرات منفی این تبعیض قرار گرفتهاند.
افراد جوان مسلط به موضوعات جدید جهانی و فنآوریهای نو هستند و با شیوههای استارتآپی آشنا هستند ولی در عمل مانع حضور موثر آنان در سطوح بالای مدیریتی میشوند چون در قالبهای رسمی این ساختار تعریف و محدود نمیشوند.
جوانان آن اندازه با محدودیتهای سیاسی و مدیریتی مواجه شدهاند که حتی اعتماد به نفس خود را نیز از دست میدهند.
درباره افراد منتسب به اقوام و مذاهب گوناگون نیز همین قاعده برقرار است.
متاسفانه درباره این مجموعه و زنان رویکردهای دیگری هم جز آنچه که در فوق آمد، وجود دارد. باید آنها را صریح و روشن طرح کرد. اگر میخواهیم توسعه پیدا کنیم، باید منابع خود را به بهترین شکل استخراج کنیم. این کار بیش از آنکه معطوف به منابع نفت و گاز باشد، باید معطوف به منابع نیروی انسانی باشد. بدون افزایش بهرهوری از همه نیروی انسانی در امور سیاست و جامعه، روی توسعه و پیشرفت را نخواهیم دید. جامعه ما جوان و ترکیبی از زنان و مردان و همه رویکردها و نگرشها و گروهها و در یک کلام متکثر است، ولی دولت ما پیر و مردانه و تکنگرشی است.