مردانی: بهترین و بدترین خاطرهام؟ ریو/ بیمدال المپیک نماندم

سجاد مردانی کاپیتان پیشین تیم ملی تکواندو در اواخر سال گذشته در جریان رقابتهای لیگ برتر تکواندو و در دیداری نمایدن به صورت رسمی از میادین قهرمانی خداحافظی کرد. تکواندوکاری که با 14 سال حضور مداوم در تیم ملی یکی از باثباتترین تکواندوکاران تاریخ ورزشی کشورمان بود.
مردانی در مدت 14 سال حضور در تیم ملی موفق به کسب 49 مدال در رقابتهای جهانی، آسیایی، گرندپری، گرنداسلم و تورنمنتهای مختلف برای کشورمان شده است که از جمله مهمترین مدالهای او کسب یک مدال طلا و یک برنز در قهرمانی آسیا و یک نقره و یک برنز قهرمانی جهان بود.
کاپیتان با اخلاق و بیحاشیه پیشین تیم ملی تکواندو در خصوص حضور 14 ساله در تیم ملی تکواندو، اوج و فرودهای دوران قهرمانی، حضور در المپیک ریو، از دست رفتن سهمیه المپیک توکیو به واسطه تنها 4 امتیاز و مسائل دیگری به صحبت پرداخت که در زیر میخوانید.
13، 14 سال حضور در تیم ملی و مسیری که با بالا و پایینهایی زیادی همراه بود. چه اتفاقی باعث شد در 36 سالگی تصمیم به خداحافظی بگیرید؟
تقریبا یک ماه پیش خداحافظی کردم. این مسیری بود که برای من در این 14 سال پر از بالا و پایین بود. مسیری جوری بود که همیشه یک جایی برای ادامه دادن و تسلیم نشدن میگذاشت. دیگر یک جایی رسید که احساس کردم که مسیر و راه تکواندو آن چیزهایی را که در دنیای قهرمانی داشت را به من داد و یک جورهایی با تمام وجود تصمیم به خداحافظی گرفتم.
از سال 2008 که برای اولین بار توسط رضا مهماندوست به اردوی تیم ملی دعوت شدید، به صورت مداوم 13، 14 در تیم ملی حضور داشتید. 5 دوره مسابقات جهانی را تجربه کرد که موفق به کسب دو مدال شدید. المپیک را تجربه کردید و 14 مدال در مسابقات گرندپری کسب کردید که همچنان رکورد دار تعداد بیشترین مدال یک تکواندوکار ایرانی در این مسابقات هستید. با این حال خیلیها اعتقاد دارند که میتوانست کارنامه مدالی شما پربارتر باشد؟
قطعاً همینطور است. قهرمانان همیشه برای کسب مدال طلا میروند، اما فراز و نشیبهای دنای قهرمانی خیلی زیاد است. هر بار شاید یک مدال خوب به واسطه یکسری دلایل تبدیل به شکست یا مدالهای ضعیفتر شود. اگر دلایلی نبود، بله تعداد مدالهایم بیشتر از این تعداد مدال میشد. البته وقتی به آن نگاه میکنم شاید خیلی از این نشدنها باعث شد که این تداوم را داشته باشم. در یکسری مسابقات نیز خیلی ناجوانمردانه به مدال نرسیدم، مانند بازیهای آسیایی 2014 اینچئون که به اصطلاح ورزش قهرمانی سر من را بریدند. در اینچئون خیلی ظالمانه در بازی با حریف کرهجنوبی برخورد کردند، اما جزیی از ورزش است. به صورت کلی نیز بخواهم به این سوال پاسخ دهم؛ بله شده است که به این موضوع فکر بکنم و خیلی جاها این مدال در دستم بود.
شاید جای یک مدال المپیک در ویترین افتخارات شما خیلی خالی باشد؟
من مدال المپیک را گرفتم. مدال المپیک یک ماهیت بیرونی و موفقیت سکویی دارد و یک ماهیت دیگر نیز دارد. آن هم رسیدن به درجهای است که شما باید برای قهرمانی بودن و قهرمان المپیک شدن یک سری پارامترها را کسب کنید. شاید جایی نگفته باشم، اما من مدال المپیک را گرفتم؛ چون بعد از المپیک ریو که مقدر نشد که مدال بگیرم. فقط برای مدال المپیک توکیو ادامه دادم و در این مسیر همواره به دنبال تسلیم نشدن و ادامه دادن بودم. درست است که هدف مدال طلای المپیک بود و برای آن حرکت میکردم، اما تکتک این قدمها برای خودش آنقدر عظیم و خوب بود. این تسلیم نشدن آنقدر برای من داشت که به واسطه این داشتههایی که به خاطر هدف المپیک کسب کردم، میگویم طلای المپیک را رد کردم.
شاید یکی از بزرگترین سوالهای جامعه تکواندو در طی این سالها، دلایل ناکامی تیم ملی در المپیک 2016 ریو بود. نکته جالب اینکه به فاصله کوتاه از این ناکامی خود شما موفق به کسب مدال طلا در فینال مسابقات گرندپری شدید.
شاید خیلیها از آن زمان دنبال دلایل بودند، اما وقتی توقعات از یک تیم و افراد خیلی زیاد است و این توقعات برآوردن نمیشود، دلیل به وجود میآید. قطعاً از لحاظ پارامترهای مختلف در بحث ورزش خیلی مسائل مانند روانی، فنی و چیزهای دیگر نیز است. وقتی ریشهیابی شود، شاید یکسری چیزها به دست بیاید. همه به دنبال این هستند که چه دلایل محکمی باعث شد تا نتیجه رقم نخورد.
به عنوان ملیپوشان آن مقطع تیم ملی آیا با غرور وارد مسابقات شدید؟
خود شخص من غروری نداشتم؛ چون میدانستم میدان متفاوتی است در عین اینکه شبیه همه میدانها است. تفاوت آن نیز به خاطر بحثهای روحی و روانی است. خیلی خوب خودم را برای المپیک ریو آماده کرده بودم. از لحاظ استرسی و آرامشی خیلی روی آن کار کردم، اما به صورت کلی وقتی خیلی توقع باشد خودش ایجاد حساسیت میکند.به صورت صادقانه همان حساسیت که بین همه افراد ایجاد شده بود که بعدها شد دلایل بزرگ و اختلاف، اگر با مدال همراه میشد همان حساسیتها یک پوئن خیلی خوب بین افراد بود. یکسری چیزها نیز بروز پیدا کرد. بعد از شکست تیمی المپیک ریو برای تکواندو، یکسری چیزها به واسطه همان توقعات بروز پیدا کرد. شاید نمیتوان گفت اختلافی وجود داشت. به واسطه توقعات زیاد مردم، جامعه بیرون و توقعاتی که خودمان از خودمان داشتیم، یکسری حساسیتها در عمل چه برای مربی و چه برای ورزشکار به وجود آورده بود. شاید اگر مدالی گرفته میشد همان حساسیتها به جا بود، اما تبدیل شد به دلایل شکست و همین شد که یکسری اختلافات به وجود آمد.
بیژن مقانلو بعد از المپیک ریو مدعی شد که اسلحهای را پر کردم که به سمت خودش نشانه رفته است. صحبتهایی که به اختلاف ایشان و مهدی بیباک تعبیر شد. واقعاً صمیمیت ملیپوشان با مهدی بیباک تاثیر در عدم اعتماد آنها به بیژن مقانلو نداشت؟
صادقانه خیر، آن تیم خیلی تیم همدلی بود و ما خیلی افتخارات کسب کردیم. شاید در حال حاضر از مقانلو بپرسید آن پاسخ را ندهند. آن زمان شاید سنگینی شکست باعث شد که حتی خود ما دنبال دلیل بگردیم، اما به صورت کلی دلیل عمدهای وجود نداشت که بخواهیم بگویم آسیب زد. دیگری یا شرایطی واقعاً وجود نداشت.
عدم نتیجهگیری فرزان عاشورزاده و مهدی خدابخشی باور روانی بیشتری به شما وارد کرده بود؟
بله؛ واقعاً یکی از دلایلی که تاثیرگذار بود، نه نتیجه نگرفتن بچهها، بلکه جو حاکم بود. جو حاکم خیلی جو سنگینی بود. جو را شناختم و تلاش کردم، اما اثر خودش را روی من گذاشت. خیلی خوب و آماده بودم، اما در بحثهای مختلف ریز آنالیز کنیم این شکست برای من یک اتفاق بود. تقریباً 2 ماه بعد از المپیک ریو، فینال رقابتهای گرندپری با حضور نفرات مدالآور المپیک برگزار شد و من آنجا قهرمان شدم. یعنی از لحاظ فنی و لیاقتی برای شخص من یک اتفاق بود. من بازی اولم را در المپیک ریو با نتیجه 16 بر یک بردم و بدنم از لحاظ فنی شرایط خوبی داشت. بازی دوم با چو را در راند طلایی باختم. یک ورزشکاری که در سطح حرفهای فعالیت میکند، این حرف من را تایید میکند که یکسری چیزها ناخودآگاه روی ورزشکار تاثیر میگذارد.
شما از تبعات المپیک 2016 ریو با هر شرایط خارجی شدید و دوباره مدال جهانی گرفتید و برای المپیک توکیو تلاش کردید، اما این اتفاق در مورد فرزان عاشورزاده و مهدی خدابخشی نیفتاد. فرزان عاشورزاده که زمانی در 17 سالگی سونامی تکواندو دنیا بود هیچ وقت نتواست تواناییهایش را نشان بدهد. مهدی خدابخشی نیز مقطعی با تیم ملی ادامه داد، اما جایگاهش را از دست داد. در نهایت نیز به صربستان مهاجرت کرد و در آنجا دوباره قهرمان جهان شد. فکر میکنید چه اتفاقاتی باعث شد که فرزان و مهدی نتوانند دیگر به تیم ملی بازگردند؟
به صورت کلی از دید من یک مقدار بیمهری شد. قبل از المپیک ریو 28 ساله بودم و به گفته خیلیها این مسابقات المپیک آخرم بود و یک جورهایی تمام شده بودم. ما فرزان و مهدی را داشتیم که سنهای پایینی داشتند و روی قلعه موفقیت بودند و قرار بود که به المپیک بروند. بعد از المپیک یک مقدار سنگینی افکار بچهها را اذیت کرد. من توانستم کنترل بکنم و مسیر خود را بروم. با اینکه ترکشهای آن شکست در ناخودآگاه بود. سنگینی تصمیمات و فشار روی این دو نفر بود. مهدی و فرزان همان قهرمانهای بزرگی بودند که در مسابقات مختلف خیلی از قهرمانان بزرگ را یقه میکردند. شکست هست، اما نباید همه چیز را زیر سوال ببریم؛ باید حق بدهیم. ورزشکار هر چقدر هم قوی باشد بالاخره دچار خلاهایی میشود که روی عملکردش تاثیرگذار است. در یک کلمه بخواهم بگویم، یک مقدار بیمهری شد. شکست هست، اما نباید کلیت یک آدم را زیر سوال ببریم. این نفرات در سنینی بودند که یک مقدار برای آنها سنگین بود.
با وجودی که گفته میشد که المپیک ریو المپیک آخر شما خواهد بود، اما برای المپیک توکیو نیز تلاش کردید و در نهایت به خاطر تنها 4 امتیاز از راهیابی به توکیو بازماندید. 4 امتیازی که تنها با یک وزنکشی در یک تورنمنت به دست میآمد. چه اتفاقی افتاد و کجا در محاسبه دچار اشتباه شدیم که شما به راحتی المپیک توکیو را از دست دادید؟
اولاً اصلاً کاری به حساب و کتابها و محاسبات رنکینگ نداشتم. همیشه برای کسب بهترین نتیجه رفتم. حتی در مسابقه فینال گرندپری مسکو که آخرین مسابقه قبل از بسته شدن رنکینگ نفرات اعزامی به المپیک بود، به من گفته شده بود که با مدال برنز سهمیه را خواهم گرفت. یادم است که به میرهاشم نیز گفته بودند که باید فینالیست شود، اما شرایط جوری چرخید که من در آن مسابقات وقتی فینالیست شدم با اطمینان گفتم که سهمیه را گرفتم. مسابقات فینال روز بعد برگزار میشد و شب قبل از فینال اعلام شد که باید مدال طلا کسب کنم تا موفق به کسب سهمیه شوم. من آسیب سنگینی داشتم و مسابقات سنگینی را پشت سر گذاشته بودم. با حریفانی کوبایی و مکزیکی که چند ماه قبل فینال مسابقات جهانی را برگزار کرده بودند در دیدار اول و دوم مسابقه دادم. با رادیک عیسیاف قهرمان المپیک ریو بازی کردم و خیلی روز سنگینی را پشت سر گذاشتم. روز فینال تمام خود را گذاشتم و نتوانستم مدال طلا بگیرم و با کسب مدال طلا نقره، 4 امتیاز برای کسب سهمیه کم آوردم.
هیچ وقت از کادرفنی و مسئولان فدراسیون سوالی نپرسید؟
بخواهیم خیلی واقعی صحبت کنیم، محاسبات دیگر آن زمان فایده نداشت. دیگر در آن مقطع فرصتی برای حضور در تورنمنتها نمانده بود. من میتوانستم قبل از این مسابقات به تورنمنتها بروم و حتی یک تورنمنت نیز رفتم. بعضی چیزها انگار نمیخواهد که بشود. ما یک تورنمنت هم رفتیم. من، فرزان عاشورزاده و آقای عسگری سرمربی وقت تیم ملی به یک تورنمنت در کرواسی رفتیم و داستان آن خیلی جالب است. در آن تورنمنت اگر مدال طلا گرفته بودم دیگر این جریان پیش نمیآمد. در آن زمان مایکون حریف برزیلی یکی از حریفان رودروی من برای کسب سهمیه بود و من در مرحله نیمهنهایی به مصاف او رفتم. در حالی که مسابقه را جلو بودم، یک مشت زدم که به کتف او خورد، اما خیلی ناجوانمردانه فکش را گرفت و به خاطر اینکه تصاویر زیادی از زوایای مختلف دوربین وجود نداشت، دیسکالیفه شدم. این یک خاطره است و وقتی این قطعات را کنار هم میگذاریم دیگر به آنالیز و محاسبه امتیازات نمیرسیم. عدم زوایای مختلف دوربین باعث شد که مایکون صورتش را بگیرد و خوب نقش بازی کند و همین باعث شد که دیسکالیفه شوم و به فینال نروم. این یعنی بعضی جاها علیرغم شایستگی کامل اتفاق میافتد که غیرقابل پیشبینی است.
شما برای کسب سهمیه المپیک توکیو دچار هتتریک بدشانسی شدید. برای سهمیه توکیو مسابقات گرنداسلم هم اضافه شده بود و شما اولین قهرمان ایرانی بودید که مدال طلای مرحله نخست را کسب کردید و با کسب مدال طلای مرحله دوم از طریق این مسابقات میتوانستید به المپیک بروید که مدال برنز گرفتید.
به خاطر همین میگویم که وقتی به مسیر که نگاه میکنم، میبینم واقعاً یک جاهایی شرایط و جبر زمان به گونهای بود که نمیشد. خدا را شکر تکتک این رویدادها را که به یاد میآورم، میبینم تمام خود را گذاشتم و از خودم خیلی راضی هستم.
در طی 14 سال حضور در تیم ملی با 6 سرمربی بزرگ کار کردید. ر ضا مهماندوست، مرتضی کریمی، بیژن مقانلو، مهدی بیباک، فریبرز عسگری و در آخر مجید افلاکی. کار کردن با این مربیان چطور بود و از همکاری با کدام مربی تجربه بهتری داشتید؟
باعث افتخار من است که طی این 14، 15 سال شاگردی این عزیزان را کردم. یک جورهایی بخواهیم نگاه کنیم، چند دهه تاریخ تکواندو متعلق به این اسامی و بزرگان بوده است. با شش سرمربی کار کردم که هر کدام برای خودشان متدهای خاصی دارند و قابل احترام هستند. از همه این عزیزان تشکر میکنم. این سوال را خیلیها از من میپرسند و فکر میکنم من یکی از معدود افرادی باشم که با شش سرمربی و متد مختلف مربیگری کار کردم. هر مربی یک شرایط را دنبال میکند و ورزشکار باید خود را از لحاظ فنی و روانی وفق بدهد. خدا را شکر این شرایط برای من رقم خورد که توانستم خود را با موقعیت مختلف وفق بدهم. وقتی این سوال میشود که کدامیک از این شش سرمربی بهتر است، همیشه این جواب را میدهم که در ورزش چیزی اصلاً به اسم بد نداریم. این نفرات اشخاص نام آشنا و قهرمان بودند و جز مربیان خوب هستند، اما اگر بخواهیم قیاس کنیم، قیاس متدها وسط میآید. هر مربی یکسری متدها و چیزهایی را دنبال میکرد که لازم بود. ای کاش تعاملمان به گونهای بود که کنار هم قرار میگرفتیم. اگر این اشخاص همه کنار هم قرار میگرفتند اتفاقات خیلی خوبی میافتد. هر کسی به واسطه شخصیتی که داشت در بحث فنی و انتقال آن یکسری خوبیهایی داشت که صحبت در آن مورد آن گسترده است. به عنوان قهرمانی که با این لحظهها زندگی کردم باید خیلی سنجیده پاسخ بدهم، نه احساسی. صادقانه تکتک این مربیان توانمند هستند و قطعاً چیزی در چنته داشتند که در این سطح فعالیت کردند.
بهترین و بدترین لحظات دوران قهرمانی شما کدام بود؟
المپیک ریو بدترین و بهترین لحظات دوران قهرمانی بود. شکست المپیک ریو سخت و سنگین بود، اما رقم خوردنش برای من خیلی عجیب و غریب و خوب بود. آن لحظه سخت بود به عنوان بدترین اتفاق، اما مسیری که آن شکست در دنیای قهرمانی برای من رقم زد بهترین اتفاق بود.
آمار و ارقام شما در کسب مدالهای مسابقات قهرمانی جهان و آسیا جالب است. شما در مسابقات جهانی موفق به کسب دو مدال نقره و برنز شدید و در مسابقات قهرمانی آسیا نیز یک مدال طلا و یک برنز دارید که بین این دو مدال در هر دو رویداد 9 سال فاصله است. این در شرایطی است که در سالیان اخیر در تکواندو به سرعت شاهد تغییر نسلها هستیم.
باورتان نمیشود که به آن فکر نکرده بودم. شده بود بین اولین و آخرین مدالم برای ایران فکر کنم که 13 سال فاصله بوده است، اما اینکه بین دو مدال جهانی و آسیایی چنین فاصلهای بوده است خیلی جالب است. کلمهای که به ذهنم میآید استمرار است. وقتی در داخل ورزش هستید و با تکتک شرایط تسلیم نمیشود و ادامه میدهید یک دفعه چنین اثر و بازهای به وجود میآید و خوشحالم.
چه اتفاقاتی افتاد که تکواندو ایران از سال 2016 دیگر نتوانست در جمع کشورهای برتر دنیا قرار بگیرد و چه اتفاقاتی افتاد که در المپیک پاریس با وجودی که کسانی انتظار چنین در خششی را نداشت، ما خوش درخشیدیم؟
دلیل این موضوع خیلی مسائل بیرونی، رفتاری و خیلی از مسائلی که مربوط به بحث شخصی است را میتوانیم بیان کنیم. اگر بخواهم به صورت کلی بگویم؛ ما همیشه خوب بودیم. یک ذهنیت سنگین بعد از المپیک ریو به وجود آمد که یک مقدار روی قابلیتها تاثیر گذاشت. در بحث ورزش قهرمانی مسائل روحی و روانی خیلی مهم است. قویترین ورزشکار از لحاظ تکنیکی و تاکتیکی اگر از لحاظ باور خدشهدار بشود ، عملکردش تحت الشعاع قرار میگیرد. در یک مقطعی در سال 2014 این موضوع را نیز تجربه کردم. به نظرم یک شرایطی حاکم شد که قسمت روحی، روانی و باورها به واسطه شکست در المپیک ریو یک مقدار خدشهدار شد.آن جو و تغییر باور حتی روی شخصی که قابل و لایق بود نیز تاثیر گذاشت. یک چیزی که در المپیک پاریس وجود داشت توقع و فشار المپیکهای قبل وجود نداشت و بچهها خودشان بود و راحت مبارزه کردند. با اینکه خیلی دوست داشتم تا لحظه آخر کنار مهران و آرین باشیم، اما تا زمانی که از اردو خارج شدم خیلی با بچهها عجین بودم و بچهها به هم نزدیک بودند. هر دو ملیپوش ما آن باور شخصی را داشتند.
تجربیات المپیک خود را در اختیار بچهها گذاشتید؟
هر آن چیزی که از المپیک تجربه کرده بودم را به بچهها انتقال میدادم. علیرغم اینکه برخیها عنوان میکنند که المپیک مسابقه بزرگی است و باید آماده باشید، من به صورت واقعی آنها را با شرایطی که میتواند به وجود بیاید روبرو میکردم. بچهها با باور خوبی رفتند. کاری به این داستان هم نداشته باشیم که از ما توقع وجود داشت، اما از بچهها توقع کمتر بود. آن باور ی که باید نسبت به خودشان داشته باشند و اصلیترین چیز است را داشتند.
فکر میکند این بچهها بتوانند روند موفقیت خود را ادامه بدهند؟
بستگی به خودشان دارد که چه تصمیمی بگیرند. همه ورزشکاران دوست دارند که همیشه مدال بگیرند. این نفرات نیز عملکردشان بستگی به تصمیمشان خواهد داشت و اینکه نسبت به آن تصمیم چقدر متعهد باشند.
نفرات ما دیگر مدالآور المپیک هستند و شاید از این به بعد یک باور روانی بیشتری را بابت این موضوع و توقعات باید تحمل کنند؟
این هم یک پروسه داست. بچهها آمدند و مدال گرفتند و شاید از این به بعد وارد یک پروسه بشوند که تا به حال تجربه نکردند. باید تعریف جدیدی داشته باشند و شاید شرایطی برای آنها رقم بخود که باید در دنیای قهرمانی از این نیز استقبال کنند. شاید خیلیها بگویند با این مدال کار آنها سختتر خواهد شد، اما شاید هم نشود. بستگی به تفکرشان خواهد داشت.
با کنار گذاشتن تکواندو علاقمند به مربیگری هستید و قرار است در این رشته در سطح ملی و باشگاهی فعالیت داشته باشید یا حتی باشگاه بزنید؟ تکواندو را ادامه خواهید داد یا شاید وارد مسیر جدیدی شوید؟
تکواندو همیشه در من است و خواهد بود و سه دهه در این رشته فعالیت کردم. اوج جوانی و تصمیمگیریها و انتخابها که ثابت یک انسان است را در تکواندو بودم و تکواندو همه چیزش را به من ادا کرد. تکواندو همیشه در من است. در هر جنبهای تکواندو در کنار من و من در کنار تکواندو خواهم بود، اما هنوز به پست یا شرایطی فکر نمیکنم. هنوز بچهها با من در ارتباط هستند و من باید دینم را به تکواندو ادا کنم. تا زمان قهرمانی تمام تلاشم را کردم تا مثل یک قهرمان زندگی کنم و برای کلمه تکواندو یک افتخار باشم؛ چون تکواندو همیشه برای من یک افتخار بود. از این به بعد نیز کاری به نقش، اسم و داستانش ندارم و حتی اگر این اسمها نیز روی من نباشد این دین را ادا کنم. بدانید این کار را خواهم کرد و این عشق وجود داشته و خواهد داشت.
یک جورهایی آرام ننشستم و بلافاصله بعد از قهرمانی شرایطی رقم خورد. دوست دارم عرصهها و دنیاهای دیگر را تجربه و با افراد موفق زمینههای دیگر در ارتباط باشم و از تجربههای افراد دیگر استفاده کنم. در حال حاضر به دنیای تجارت ورود کردم و سفیر برند تجارت خانه هستم.
بحث پدیده مهاجرت را در ورزش و به خصوص تکواندو چطور میبینید. به نظر شما باید قهرمانان ما بمانند و همین جا حق خود را بگیرند؟
این برمیگردد به جنبه ورزشی و اهدافی که ورزشکار دنبال میکند و شخصی است. جمله قشنگی گفتید که بمانند و حقشان را بگیرند یا شرایط است که در این سالها یکسری از بچهها رفتند. شاید خیلی پیش از این قائل به عرق مردم و شرایط بودم، اما خیلی صادقانه ورزشکار قبل از عرق به پرچم، کشور و مردم که یک چیز عجیب و غریب است، یک جاهایی تصمیم منجر به مهاجرت میگیرد که میبیند حقش، لیاقتش، توانمندی و استعدادی که دارد را حتی اگر بخواهد بماند و ثابت کند تحت الشعاع خیلی مسائل است. برای همین نیز تصمیم به مهاجرت میگیرد. اینکه ورزشکار بخواهد خیلی بیشتر از آن چیزی که باید انرژی بگذارد تا حقش را بگیرد منجر به مهاجرت میشود . یک کم شرایط و مسیر هموار شود تا یک نفر نخواهد زجر بکشد و حقش را بگیرد و حقها داده شود، خیلی اتفاقها شاید نیفتد.
بین مدالهایی که کسب کردید کدامیک برای شما از همه مهمتر و برجستهتر است؟
شاید باورتان نشود که آخرین مدالم که در تورنمنت بیروت بود خیلی برایم ارزشمند است.
با توجه به اینکه قطعاً مسائل مالی برای یک ورزشکار خیلی مهم است، مدال طلای گرنداسلم همراه با جایزه 70 هزار دلاری شیرین نبود؟
خیلی به جا و شیرین بود و از خداوند ممنون هستم که خیلی به جا آن نعمت را به من داد. آن جایزه در آن برهه تاثیر بسزایی گذاشت. شاید خیلیها مدال المپیک و قهرمانیهای خود را بگویند که شیرین است و کلاً مدال طلا نیز شیرین است، اما مدال آخر م در یک تورنمنت بود و بعد از دومین عمل جراحی رباط بود. بعد از آن آسیب دیدگی نزدیکترین افراد هم به من میگفتند که تمام شده است و آن مدال خیلی برایم ارزشمند است. 7 ماه بعد از عملم به این مسابقات رفتم، در حالی که همه بر این فکر بودند که بعد از این همه سال و آسیب دیگر نمیرسم. برای اولین بار میخواهم بگویم که اگر در ذهن خودم سلامت بودم و تلاش و ممارستی برای گرفتن طلای المپیک تصور میکردم، تلاشی که بعد از عملم برای این مسابقه کردم خیلی عظیمتر از آن تلاش بود و این برای من ارزشمند است.
در طی سالیان سال حضور در تیم ملی با خیلی از قهرمانان تکواندو هم تیمی بودید. بهترین هم تیمی شما چه کسی بود؟
با خیلی از بچهها و نسلها هم تیمی بودم. غیر از نسل خودمان با دو نسل دیگر نیز در تیم ملی هم تیمی بودم. این اواخر با بچههایی هم تیمی بودم که زمانی که من برای اولین بار وارد اردوی تیم ملی شدم این نفرات به دنیا آمده بودند. همه چیز شیرین بود و با همه نسلها ارتباط خوبی داشتیم و هیچ وقت با کسی یا طرز تفکری یا شخصیتی مشکلی نداشتم. اینکه رفاقتی بخواهم یک نفر را نام ببرم، رابطهام با فرزان عاشورزاده خیلی خوب بود؛ چون از بدو حضور فرزان در اردو، او را به اتاق خودم آوردم. فرزان نیز همیشه به عنوان خاطره از آن یاد میکرد. آن مقطع من در اتاقم تنها بودم و دیم فرزان در راهرو ایستاده است و او را به اتاق خودم بردم. آن زمان فرزان 16 ساله بود و سالهای زیادی با هم زندگی کردیم و در سفرها با هم بودیم. فرزان قهرمان بسیار بزرگی بود، اما ارتباطی با هم داشتیم که همیشه از چیزهایی که میتوانستم در اختیارش قرار بدهم استفاده میکرد. این تبادل تجربیات و کاور کردن هم خیلی باعث شد در آن سالها کنار هم باشیم و اگر بخواهیم یک اسم را نام ببرم فرزان عاشورزاده است.
فرزان عاشورزاده در حال حاضر در آمریکا است و همچنان ارتباط دارید؟ آیا فرزان قصد ادامه تکواندو را دارد؟
ارتباط که هست و در حال حاضر در باشگاه به عنوان مربی فعالیت میکند. فکر نمیکنم دیگر در دنیای قهرمانی فعالیت داشته باشد؛ چون فرزان تمام افقها و مدالهایی که یک قهرمانان دوست داشته باشد را در یک بازهای تجربه کند، تجربه کرده است. فرزان همه افقها را دید و فکر نکنم بخواهد به دنیای قهرمانی ورود کند.
فوتبال معمولاً برای ورزشکار ان همه رشتهها جذاب است. آیا فوتبال را پیگیری میکنید و تعلقات باشگاهی به تیم شهرتان سپاهان دارید یا از طرفداران سرخابیها هستید؟
تعصب و عرق خاصی به تیم خاصی ندارم و زیباییهای فوتبال را دوست دارم. جو، ارتباط و عجین شده مردم با فوتبال را بیشتر دوست دارم، اما اینکه تعصب یا خیلی فوتبال باشیم اینگونه نیست.
و حرف پایانی ؟
خدا را به خاطر هدیهای که در زندگیام به اسم تکواندو گذاشت، شکرگزار هستم. این هدیه همیشه همراه من بود و درسهایی به من دادکه خیلی ارزشمند بود. از اینکه زندگی و اوج جوانی در تکواندو گذشت خیلی راضی هستم و افتخار میکنم و توانستم معنا و حقیقت زندگی را به واسطه این هدف متوجه شوم. هدفها در زندگی تغییر میکند، اما تکواندو همه چیز خود را برای من گذاشت. اگر بخواهم یک یادگاری برای قهرمانان و کسانی که جویای مدالهای بزرگ هستند، داشته باشم، آن چیزی که در مسیر کسب یک افتخار به وجود میآید و کسب میشود خیلی ارزشمند است. در ورزش قهرمانی خیلی جاها لذتی نیست و زجر است، اما همان زجرها و رنجها میتواند تو را تبدیل به قهرمان کند. حرف من این است که بچهها خود را با مدالها تعریف نکنند و با عظیمتر از مدالها که خودشان هستند تعریف کنند. مدال یک روز بالاخره به پایان میرسد. 14، 15 سال پیش که وارد اردو شدم هیچ وقت فکر نمیکردم آنقدر سریع تمام شود. هیچ وقت بچههای ارزشهای خود را با مدال قیاس نکند و سعی کنند در راستای رسیدن به مدال ارزشمند شوند. چیزی که همیشه بماند. وقتی این جوری باشد بالا و پایین باعث رضایت تو میشود. از بچههایی که در حال حاضر روی بورس هستند و مدال میگیرند میخواهم که هیچ وقت ارزش خود را به مدال نبندند و تلاش کنند. اگر مدالی آمد خدا را شکر و اگر نیامد باز هم تلاش کنند تا در این مسیر ارزشمند شوند. به نظرم هیچ مسیری به اندازه آزمونهای مسیر دنیای قهرمانی نمیتواند تو را دارای عیار و ارزشمند کند.
.
انتهای پیام/