امارکتس
کد خبر: ۶۳۲۰۲۷

ماریا شاراپووا پیش از ورود به تالار مشاهیر تنیس چه گفت؟

ماریا شاراپووا پیش از ورود به تالار مشاهیر تنیس چه گفت؟
ماریا شاراپووا، قهرمان پنج دوره گرنداسلم و یکی از پرافتخارترین تنیسورهای تاریخ پیش از مراسم معرفی‌اش به تالار مشاهیر تنیس مهمان پادکست اندی رادیک بود.
۲۲:۲۲ - ۲۳ مرداد ۱۴۰۴
وانانیوز|

 ماریا شاراپووا، قهرمان پنج دوره گرنداسلم در حال آماده شدن برای معرفی خود به تالار مشاهیر تنیس در مراسم گالا است که چندی دیگر در نیوپورت برگزار می‌شود.

قبل از این رویداد مهم، ماریا به پادکست دوست قدیمی‌اش، اندی رادیک نفر اول سابق جهان پیوست. گفت‌وگوی میان شاراپووا و رادیک همان‌گونه که انتظار می‌رفت، بسیار صمیمانه بود. این تنیسور افسانه‌ای روسی نه تنها درباره ورزش صحبت کرد، بلکه حقایق جالبی از زندگی شخصی خود را نیز به اشتراک گذاشت.

مسیر موفقیت آسان نبود

 شاراپووا اکنون با ثروتی حدود 180 میلیون دلار یکی از موفق‌ترین ورزشکاران جهان است اما هیچ‌کدام از این موفقیت‌ها آسان به دست نیامده است، اگرچه بسیاری داستان او را همچون قهرمانی افسانه‌ای می‌دانند. پیروزی شاراپووا در ویمبلدون 2004 و موفقیت‌های بعدی‌اش، حاصل سال‌ها تلاش مستمر بود که در آغاز، حمایت بی‌دریغ پدرش، یوری نقشی کلیدی داشت.

ماریا گفت: یکی از بزرگ‌ترین هدایایی که پدرم به من و خانواده‌ام داد، این بود که همیشه پشتوانه‌ای داشتیم. موفقیت در تنیس تنها هدف ما نبود؛ اگر نتیجه نمی‌گرفتم، همیشه سقفی بالای سرمان بود. بسیاری داستان‌های سیندرلایی می‌سازند اما من می‌دانم که برای هر موفقیتی، صدها نفر ناکام مانده‌اند و هیچ‌کس داستان آنها را نمی‌گوید. هدیه اصلی پدرم این بود که من هر روز می‌توانستم بیدار شوم و تمام تلاشم را انجام دهم. یک هفته تمرین خوب تبدیل شد به یک ماه و سپس یک سال و اگر خوش‌شانس باشید و افراد مناسبی کنار شما باشند، همه چیز می‌تواند عالی شود.

وی افزود: قبل از ویمبلدون 2004، این‌طور نبود که من از ناکجا آباد آمده باشم؛ سال‌ها برای آن لحظه زحمت کشیده بودم و آن زمان جزو 16 نفر برتر بودم. یادم هست که لیندسی داونپورت در رختکن گفت: «می‌دانی می‌توانی به رختکن اعضا بروی؟» و من پرسیدم: «آن کجاست؟» او گفت جایی است که خیلی خاص‌تر است. وقتی آنجا رفتم، گفتم دیگر هرگز نمی‌توانم به رختکن معمولی برگردم. پنج یا شش هفته قبل از ویمبلدون، دو اتفاق مهم افتاد که به من کمک کرد برنده شوم. اول اینکه به یک‌چهارم نهایی رولان‌گاروس رسیدم که بزرگ‌ترین دستاوردم بود و دوم اینکه بلافاصله به بیرمنگام رفتم و در آنجا، هم انفرادی و هم دوبل قهرمان شدم. بازی روی چمن آن زمان بسیار سریع بود و من سرویس بسیار دقیقی داشتم که به موفقیتم کمک کرد.

تنیس ,

شاراپووا عنوان کرد: اینها باعث شد متوجه عظمت دستاوردهایم نشوم. قبل از مراسم توپ قهرمانان، فقط موهایم را می‌شستم و آرایش می‌کردم اما حالا تیمی 10 نفره برای آماده شدن داشتم. روز بعد، پدرم با دسته‌ای روزنامه آمد و گفت: «ما موفق شدیم.» دیدن دخترش روی جلد همه روزنامه‌ها، لحظه‌ای غرورآفرین بود. بعد از آن به نیویورک پرواز کردیم و به جای بلیط اکونومی به کلاس تجاری ارتقاء یافتیم. وقتی مدیر برنامه‌ام ماسک خواب زده بود، بلند شد و گفت: «آیا تو قهرمان ویمبلدون هستی؟» این لحظه‌ها یادآور بزرگی آن موفقیت است. از نظر برند هم خیلی پیشرفت کردم اما هیچ‌گاه تصور نمی‌کردم همه چیز به این آسانی باشد. در مسابقات مقدماتی یو اس اوپن، چندین بار شکست خوردم اما همیشه فکر می‌کردم باید بهترین باشم، هرچند واقعیت چیز دیگری بود.

 بهترین تنیس در آغاز فصل 2008

رادیک گفت که شاراپووا در سال 2008، وقتی قهرمان آزاد استرالیا شد، در اوج تنیس خود بود. او در طول مسابقات حتی یک ست هم واگذار نکرد، اما خیلی زود دچار مشکلات شانه شد. شاراپووا نیز این موضوع را تأیید و به اهمیت رویارویی با لیندسی داونپورت اشاره کرد.

او گفت: دوست دارم اعتراض کنم اما حق با شماست. بهترین تنیسم در آن زمان بود. وقتی قرعه‌کشی را دیدم و نام لیندسی را در دور دوم دیدم، بلافاصله به مکس گفتم: هیچ حامی مالی و هیچ چیزی مهم نیست، تنها تمرکزم روی لیندسی است. او در آن زمان مصدوم بود و به سیدبندی نرسیده بود. وقتی اسم او را دیدم، دانستم باید تمام انرژی‌ام را صرف آن مسابقه کنم. چند روز روی سرویس و دریافت کار کردم. ذهن واقعاً مسیر بازی را شکل می‌دهد. بدون لیندسی شاید آن سطح از بازی را نداشتم.

لیندسی همیشه بازی‌اش سرعت و عمق داشت و اگر می‌باختی، فقط یک برد بزرگ بود. او می‌توانست توپ را با همان شدت سرویس برگرداند. پدرم حتی به من توصیه کرد نزد رابرت لانسدورپ بروم چون تکنیک لیندسی بی‌نظیر بود. سال‌ها بیماری من اشتباه تشخیص داده شد؛ پزشکان التهاب تاندون یا استفاده بیش از حد را می‌گفتند، اما نهایتاً دیوید الچک مشکل واقعی را یافت. سه ماه با درد سرویس زدم که بر اعتماد به نفس و سرعت بازی‌ام تأثیر گذاشت. ایمان به بدن بعد از جراحی مهمتر از خود جراحی بود. سرویس من هرگز مثل قبل نشد، اما دوباره بازی کردم.

 تحول در زمین‌های خاکی

پس از مشکلات شانه، سرعت سرویس شاراپووا کم شد اما او راه‌هایی یافت تا رقابت را حفظ کند و به کسب عناوین ادامه دهد. تحول او در زمین خاکی، سطحی که در ابتدا چندان علاقمند نبود، چشمگیر بود. از آغاز دوران حرفه‌ای، بازی او در زمین‌های سخت و چمن سریع‌تر محبوب‌تر بود.

ماریا گفت: وقتی رولان‌گاروس 2012 را بردم، تنها چند زن افسانه‌ای این کار را کرده بودند. سال 2014 دوباره این گرنداسلم را گرفتم که تنها گرنداسلمی بود که بیش از یک بار بردم. از ابتدا می‌دانستم زمین خاکی چالش‌برانگیز است. پدرم می‌گفت بازی موش و گربه است. باید هوشمندانه بازی کنی. من روی نقاط قوتم تمرکز و سعی کردم ضعف‌هایم را رفع کنم، از جمله حرکت روی زمین خاکی. شروع کردم روی سرخوردن روی پای چپم کار کنم چون چپ‌دستم و بک هندم بهترین ضربه‌ام بود. فهمیدم لازم نیست سبک بازی‌ام را تغییر دهم، فقط باید آن را با زمین خاکی تطبیق دهم. قدرت را از دست ندهی، ولی باید بدانم چه زمانی جلو بروم یا ضربه بعدی را بزنم.

تنیس ,

 بزرگ کردن پسرش تئودور

ماریا توجه زیادی به خانواده دارد. او و همسرش، الکساندر گیلکس پسر سه ساله‌شان تئودور را در نقاط مختلف جهان بزرگ می‌کنند. آنها هرآنچه که او نیاز دارد فراهم می‌کنند اما سعی می‌کنند او را زیاد لوس نکنند تا خودش برای موفقیت تلاش کند.

ماریا گفت: ما زمان زیادی را در اروپا و ایالات متحده می‌گذرانیم، به بازار کشاورزان می‌رویم و عاشق آشپزی هستیم. ما خانواده‌ای کوچک و گرم هستیم. می‌خواهیم تئو بفهمد هیچ چیز آسان به دست نمی‌آید و باید سخت کار کند. اسمش را بسته به حال و هوایم به صورت‌های مختلف صدا می‌کنم؛ معمولاً «تئو». انتخاب کردیم اسمی باشد که در هر دو زبان یکسان باشد. هر هفته به عنوان والدین مثل یک سال به زندگی‌مان اضافه می‌شود. بزرگ‌ترین نعمت و در عین حال سخت‌ترین مسئولیت روزانه است.

 هیجان‌زده برای مراسم تالار مشاهیر

شاراپووا حدود یک ساعت و نیم با رادیک گفت‌وگوی صمیمانه داشت و حال و هوایی مثبت داشت. به زودی به تالار مشاهیر راه می‌یابد، موضوعی که در پایان گفت‌وگو با اندی مطرح کرد.

او گفت: من معمولاً علاقه‌ای ندارم به گذشته زیاد نگاه کنم اما می‌دانم که گاهی باید مسیر طی شده را ببینی، نتایج را بشناسی و کسانی که به تو کمک کرده‌اند را به رسمیت بشناسی تا آینده‌ای بهتر بسازی. نمی‌توانی فراموش کنی از کجا آمده‌ای و کسانی که در شکل‌گیری‌ات نقش داشته‌اند. همه اعضای تیمی که از ابتدا تا پایان کنارم بودند را دعوت کردم؛ حدود 35 نفر. باورم نمی‌شد همه بیایند، اما 96 درصد تأیید کردند. الان هرکس زندگی خودش را دارد و همه در آمریکا نیستند، اما من اتاق هتل برای همه رزرو می‌کنم. شاید مجبور شویم اتاق‌ها را مثل قدیم تقسیم کنیم، چون آن زمان پول کافی نداشتم که اتاق جدا بگیرم. خیلی مشتاق دیدن چهره‌های آشنا هستم. با تیمم هنوز روابط خوبی دارم؛ سون گرونفلد، مربی سابقم، پدرخوانده پسرمان است، ریکاردو پیاتی مربی آخرم است و مایکل جویس هم می‌آید. می‌خواهم آن خاطره‌ها را زنده کنم. هنوز سخنرانی ننوشته‌ام، اما فکر می‌کنم برای اولین بار باید آماده کنم. فقط 10 روز مانده.

 

انتهای پیام/

 
منبع: تسنیم
تریبون۱
تبلیغات
جدیدترین اخبار
دیگران چه می‌خوانند؟
پربحث
پرطرفدارترین