نسل جدید هواداری: چگونه فوتبال میتواند دوباره به نشاط و همبستگی بازگردد؟

دیگر همه خوب میدانیم فوتبال، فراتر از یک ورزش، یک پدیده اجتماعی تمامعیار است؛ آیینهای که بسیاری از خواستهها، خشمها و امیدهای جامعه را منعکس میکند.
در روزگاری که انواع فشارهای اقتصادی و اجتماعی بر شانههای مردم سنگینی میکند، فوتبال همچون صنعتی پر از سرگرمی و هیجان میتواند کمی حواس جامعه را پرت و جای خالی نداشته را پر کند. فوتبال برمیگردد تا بستری باشد برای رهایی و باهم بودن. تماشای فوتبال فرصتی است تا از نقشهای همیشگی و فشارهایش دور شویم و حال بهتری داشته باشیم. اما پرسش تلخ اینجاست: لیگ پرحاشیه و بعضاً بیکیفیت ما که از چمن، کیفیت پخش، داوری و حواشی دیگرش گاهی روی اعصاب هواداران است، در سالهای اخیر چقدر کارکردهای نشاط آفرینش را خوب و کامل ایفا کرده است؟
ورزشی فراگیر مثل فوتبال، یکی از مهمترین بسترهای «انسجام اجتماعی» و «تزریق نشاط جمعی» شناخته میشود. این بازی نه تنها فرصت بروز هیجان، بلکه عرصه تقویت حس تعلق به یک جمع بزرگتر است. وقتی هزاران نفر برای تشویق تیم مورد علاقهشان به ورزشگاه میآیند، فارغ از اختلافات سیاسی و طبقاتی، یک تجربه مشترک را زندگی میکنند. اینجاست که فوتبال، بستری برای همصدایی میسازد که در کمتر عرصهای در زندگی امروز دیده میشود. اما آیا در لیگ ما که تیمهای ریشهدارش راحت سقوط میکنند، بسیاری از استانهای پرجمعیت مدتهاست تیمی ندارند و صدر جدول بین چهار تیم در گردش است نشاط فوتبال میتواند به گوشه و کنار کشور سرک بکشد؟
یکی از ریشههای فاصله جدی بسیاری از مردم با فوتبال، شکل ناعادلانه تیمداریهای دولتی است. شهرهایی که صنایع بزرگ دارند میتوانند هزینههای چند صدمیلیاردی تیمها را تامین کنند و استعدادهای شهرهای دیگر را هم جذب کنند. اما شهرها و استانهای دیگر که فقط تیمهای خصوصی دارند یا رنگ لیگ برتر را نمیبینند، یا تیمشان بلافاصله بعد از صعود سقوط میکند و استعدادهایشان هم که کنار مردم شهر قد کشیدهاند بهجای درخشش در همان شهر، به نیمکت ذخیرههای تیمهای متمول پیچ و مهره میشوند. اگر رقابتها عادلانه شود با حضور تیمی از یک استان، هم مردم به استادیومها میآیند، هم استعدادها امیدوار میشوند هم نشاط فوتبال از حالت دوقطبی پرسپولیس و استقلال برای بیشتر شهرها خارج و رنگ بومی میگیرد.
شرطبندیهای پنهان و آشکار، فساد مدیریتی، بدهیهای هنگفت و قراردادهای عجیبوغریب، همگی چهره لیگ را مخدوش کردهاند. همین روزها دو نفر از متولیان فوتبال بهخاطر فساد محروم شدند؛ مشخص است آنها در موضوعی نقش داشتند اما معلوم نیست چه خدماتی دادند و چه منافعی را تامین کردند؟ وقتی اخبار حاشیهای پررنگتر از خبر بازیها میشود، لیگ عملاً کارکرد نشاطآفرینیاش را از دست میدهد و تبدیل به رقابتی فرسایشی از جنس بیانیهها، سرخوردگیها و ملال میشود. یعنی فوتبالی که باید بستر فراموشی سختیها باشد، خودش به منبع اضطراب، عصبانیت و چالشها تبدیل میشود.
خلاصه فصل تازه لیگ برتر امروز شروع میشود و همه باید از مدیران، بازیکنان و رسانهها و... باید بپذیرند که فوتبال فراتر از ورزش ساده یا صنعتی برای پرکردن جیب بازیکن بیکیفیت خارجی و داخلی، تکهای از روح جمعی ما را در خود دارد، میتوانیم دوباره به روزهایی برگردیم که یک گل دردقایق پایانی، حال یک شهر را تا هفتهها خوب میکرد. میتوانیم برگردیم به روزهایی که لیگ فرصت دیده شدن استعدادها بود نه ماندگاری نامها یا بازیکنان درجه چندم خارجی، تا به جوانان یادآوری کند میشود در مسیر رویاها جنگید و حق را گرفت. این روزها بیشتر از هر وقتی، زمان آن است که فوتبال ایران دوباره به نقش مهمش برگردد: رقابتی که حال مردم را خوب میکرد.