چرا انتقادات سیدجلال حسینی نمیتواند به فوتبال ایران کمک کند؟

سیدجلال حسینی یک نام بزرگ و معتبر در فوتبال ماست. تنها مدافعی که مرز ۱۰۰ بازی ملی را رد کرد و به عنوان کاپیتان پرسپولیس تا ۴۰ سالگی در لیگ برتر بازی و جامهای زیادی را بالای سر برد. سیدجلال بعد از بازی به عنوان مربی روی نیمکت پرسپولیس نشست و حالا دیگر مدتی است که سمتی در این تیم ندارد.
سیدجلال قبل از بازی با گل گهر حرفهایی در مورد پرسپولیس و مدیریت رضا درویش زد که با فرض درستی تمام آنها، باز هیچ کمکی به فوتبال نمیکند. چون این حرفها در زمان و مکان مناسب گفته نشده و حالا دیگر تاثیری در شرایط پرسپولیس هواداران مربیان و مدیرانش ندارد.
سیدجلال همانطور که پیش بینی هم میشد، با رضا درویش به شدت اختلاف و علیه او و مدیریتش حسابی انتقاد کرد. با فرض درستی تمام حرفهایش، این سوال ایجاد میشود چرا و چطور تا وقتی درویش با شما قرارداد میبست، هیچ کدام این حرفها را نمیزدی؟
او در بخشهای مختلفی از حرفهایش به گذشته نقب زده و از اتفاقاتی که برای یحیی گل محمدی و اوسمار افتاد، مثال و شاهد برای صدق گفتارش میآورد. اینجا هم این سوال ایجاد شد که اصلا رضا درویش بد، شما مگر وکیل وصی یحیی و اوسمار هستید؟ چرا و چطور خود این افراد حاضر به گفتن این حرفها نشده و نیستند؟ آیا به شما وکالت دادند؟ خود سیدجلال به اندازه کافی اسم بزرگی در فوتبال ما هست، چرا باید برای خود شاهد و گواه پیدا کرده و از دیگران مایه بگذارد؟
اما سوال اصلی و کلی، کماکان پابرجاست. بازیکنان بزرگ و کوچک ما در هر سطح و رده تحت هیچ شرایطی، حاضر به کنار گذاشتن فوتبال نیستند. آبی و قرمز، کوچک و بزرگ، ملی پوش و محلی، هم ندارد. آنها تا ۴۰ سالگی بازی میکنند و پس از آن هم به زور اسلحه حاضر به ترک میدان نیستند!
وقتی زمین و زمان جمع شوند و بالاخره آنها را کنار بگذارند، آن وقت تبدیل به دشمن آنها میشوند! این چه اخلاق عجیبی است که حتی بزرگترین بازیکنان ما دارند؛ اینکه وقتی حتی در ۴۰ سالگی آنها را به اجبار کنار میگذاری، دشمنت میشوند؟ تا وقتی باشند، همه چی عالی و حرفهای است، وای به وقتی که یکی دیگر جای آنها بیاید!
و در نهایت باید تکرار کرد شاید خیلی از حرفهای سیدجلال درست باشد اما کمکی به فوتبال نمیکند. چون نه زمان آن درست است و نه شکل ادبیات آن، شاید بهتر باشد قبل از نقد و ایراد گرفتن از دیگران، ابتدا به خودمان و کارنامهمان نگاه کنیم. به قول قدیمیها یک سوزن به خود بزنیم و بعد یک جوالدوز به دیگران!