اصفهان آهن ۱
آهن ملل
ایرانسیل
ایرانسیل موبایل
کد خبر: ۳۳۶۶۹۶
همه حواشی و ریزو درشت های صنعت نفت آبادان در سالهای پس از جنگ تحمیلی از زبان حبیبیان
مدیر اسبق روابط عمومی باشگاه صنعت نفت، از زوایای پنهان این تیم در سال‌های پس از جنگ تحمیلی، پرده برداشت.
۱۵:۰۰ - ۲۴ فروردين ۱۳۹۹
وانانیوز|

فوتبال ایران هیچ برهه‌ای از زمان تهی از حواشی و مسائل پیرامونی نبوده و گاه این زوایای خاموش، سال‌ها از نظر بسیاری از علاقه‌مندان و دست‌اندرکاران این ورزش پنهان می‌ماند.

صنعت نفت آبادان، به عنوان یکی از تیم‌های قدیمی و ریشه دار فوتبال ایران که بزرگان بسیاری را در تقدیم این رشته کرده است، پس از وقوع جنگ تحمیلی، در سال‌های دفاع مقدس به‌طور غیر رسمی و با پیگیری و دلسوزی مربیان آبادان در شهرهای دیگر فعالیت جسته و گریخته‌ای داشت، فعالیتی که پس از خاموش شدن آتش توپخانه‌ها و سکوت غرش تانک‌ها، فوتبال آبادان را وارد مراحل جدیدی کرد.

در سال‌های دهه ۷۰ و ۸۰، باشگاه صنعت نفت دست‌خوش حواشی بود که شنیدن آنها در روزهایی که به واسطه وجود بیماری مهلک کرونا، غالب شهروندان سعی دارند اوقات خود را در خانه بگذرانند، خالی از لطف نیست.

در همین راستا، برای یافتن برخی از زوایای پنهان باشگاه صنعت نفت در سال‌های آغازین فعالیت مجدد این تیم در فوتبال ایران پس از جنگ هشت ساله تحمیلی، سراغ یکی از مفسران ورزشی با سابقه شهر آبادان و مدیر اسبق روابط عمومی باشگاه صنعت نفت رفتیم که از اوائل دهه ۷۰ تا کنون در کنار این تیم و با به موازات فعالیت‌های محبوب‌ترین باشگاه جنوب در حرکت بوده تا از حال و هوای آن روزها با خبر شده و ابهاماتی که سال‌ها در ذهن هواداران و اطرافیان این تیم باقی مانده بود را، پاسخ بشنویم.

گفت‌وگو با جواد حبیبیان را، در ذیل می‌خوانید.  

 

 آقای حبیبیان این روزها مشغول چه کارهای هستید؟

حبیبیان: دید و بازید که نیست، مجبوریم بنشینیم و ببینیم چه زمان این بلای خانمان‌سوز کرونا دست از سر مردم جهان برمی‌دارد.

به‌هرحال طبق قولی که قبلاً داده بودید قرار بر این شد گفت‌وگویی در مورد صنعت نفت در سال‌اهی پس از جنگ تحمیلی صورت گرفته و به لحاظ تاریخی مروری داشته باشیم بر آنچه طی آن سال‌ها بر تیم محبوب شهر آبادان گذشت..

حبیبیان:  اجازه بدهید بحث را به گونه‌ای پیش ببریم تا خدای ناکرده صحبت‌های ما از تیم صنعت نفت به گونه‌ای نباشد که این تصور به‌وجود آید که گفته‌های ما جای هیچ نقدی نداشته و در کل آنچه ما از صنعت نفت دهه ۷۰ می‌دانیم، کمتر کسی از آن اطلاع دارد..

سالیا تحت هر شرایط محکوم به کنار رفتن یا کنار گذاشته شدن یا هر شکل دیگری بود

 پس اجازه بدهید از چالش کنار رفتن یا به تعبیری کنار گذاردن مرحوم منوچهر سالیا شروع کنیم، نظر شما در این مورد چیست و این موضوع چه زوایای پنهانی داشت؟

حبیبیان: ببینید شما هر آنچه می‌پرسید من از دیدگاه خودم و تجربیاتم از سال‌ها کار رسانه می‌گویم؛ به‌نظر من مرحوم سالیا تحت هر شرایط محکوم به کنار رفتن یا کنار گذاشته شدن یا هر شکل دیگری بود، اما این هم باید باور داشت که سالیا نه تنها برای آبادانی‌ها بلکه برای فوتبال ایران آدم بزرگی بود، ولی اتفاقات اواخر دهه ۶۰ به‌شکلی دست به دست هم داد تا جدا شدن مرحوم سالیا شکل دیگری به‌خودش گرفته و در نهایت تئوری‌های مختلفی در این زمینه شکل گیرد.

چرا مگر جدا شدن سالیا پیش‌بینی شده بود؟!

حبیبیان: شاید؛ ولی اینکه این جدایی می‌توانست به زمان دیگری و شکل دیگری انجام شود، من قبول دارم که از اواسط دهه ۵۰ تا آخرین روزهای حضور سالیا در صنعت نفت، او، دستیاران و بازیکنان وقت این تیم، برای نفت زحمات زیادی کشیدند، اما صنعت نفت پس از پایان جنگ، با حضور مرحوم سالیا تیم تا۹۰% پا به سن گذاشته بود، حتی چندین بازیکن با بیش از ۳۵ سال سن در این تیم بازی می‌کردند که هر چند در طول دوران بازیگری‌شان علاوه بر قابلیت‌های فردی، در سخت‌ترین روزهای جنگ؛ صنعت نفت و سالیا را رها نکردند؛ که صد البته این باعث افتخار من نیز هست، ولی به باور همگان، صنعت نفت اواخر دهه ۶۰ به یک تیم کاملاً پابه سن گذاشته و شکننده تبدیل شده بود. این را من نمی‌گویم و تاریخ هم باور دارد که در آن سال‌ها به ندرت شاهد جوانگرایی در این تیم بودیم!

دهداری گفت برو بازیکنانی را بیاور که حداقل بتوانند ۱۰ سال برای تیم بازی کنند

برای اثبات این حرف می‌توانید چند بازیکن را نام ببرید؟

حبیبیان: چرا که نه؛ البته به عنوان مثال برزگری، فیروزی، برادران پورجانکی، نادر اسداله‌زاده، ابراهیم غلام‌نژاد و چند بازیکن دیگه که باز هم تکرار می‌کنم، این افراد هر یک در دوران اوج از ستارگان فوتبال بودند که البته بنا به خواست و سلیقه مربی وقت به بازی گرفته می‌شدند.

 یعنی مرحوم سالیا مخالف جوان‌گرایی بود؟

حبیبیان: ذاتاً نه؛ شما به زمان روی کار آمدن مثلث مرحوم دهداری، سالیا و علی پورجانکی نگاه کنید! طبق صحبت‌هایی که سال‌ها پیش با آقا سالیا داشتم، می‌گفت وقتی اواسط سال ۱۳۵۵ تیم را به ما دادند، یک شب آقای دهداری من و علی پورجانکی سرپرست تیم را خواست و گفت: منوچهر برو بازیکنانی را بیار که حداقل بتوانند ۱۰ سال برای تیم بازی کنند، برعکس آقای سالیا کاری رو که مرحوم واقف نخواست یا نکرد بلافاصله بعد از روی کار آمدنش انجام داد. پرویز جوهری، جهانبخش داراب‌پور، فیروزی، برزگری، گله‌داری، شهریار قاسمپور، علی بشاگردی و چند بازیکن همان سال حاصل کار خوب سالیا در جوانگرایی تیم صنعت نفت بود، دیدیم که همان نفرات بعدها جزو نخبگان جام تخت جمشید شدند..

پس چرا سالیا با تجربیات خوبی که از جوانگرایی داشت پس از جنگ رو به جوانترها نیاورد؟

حبیبیان: ببینید؛ مرحوم سالیا نه که جوان‌ترها را به تیمش نیاورد، نه! او چند فوتبالیست نخبه جوان مثل مجید وشاهی، کامل شریفی، مرتضی عباسی، زاده خلیفه، ابراهیم تهامی و چند بازیکن دیگر را به تیمش دعوت کرد، ولی متأسفانه او نگاه خاصی به بچه‌هایی داشت که در طول دوران جنگ تنهایش نگذاشته بودند.

پس نظر شما این است که رفاقت‌ها مهم‌تر از قابلیت‌های نسل جوانتر بود؟

حبیبیان: چطور بگویم، اجازه بدهید من خاطره‌ای از آقای سالیا در همین خصوص برایتان نقل کنم؛ زمانی که منزل ما در مجاورت زمین جم یا به‌قولی زمین آقا سالیا بود، من اکثر بعدازظهرها می‌رفتم بر سر زمین و تمرین ایشان، یادم می‌آید فردای روزی که ایشان به همراه  بیت‌سیاح و نظام‌آزادی در برنامه ورزشی رادیو دعوت بودند، از مرحوم پرسیدم آقا قبول داری برخلاف ایده دهه پنجاه تو، روزهای آخری که مربی صنعت نفت بودید خیلی به نسل تازه شکل گرفته جوان توجه نداشتید؟ البته من از پرسشی که کرده بودم ناراحت شدم و فکر می‌کنم خود آقا سالیا هم به قدری دلخور شد! ولی خیلی کوتاه گفت: سواره خبر از پیاده نداره پسر... توی آن روزها هم بحث توقعات بود هم اینکه ما باید قدر سرمایه‌های بزرگتر را می‌دانستیم.

سالیا بر خودش واجب می‌دانست نسبت به آن نسل از فوتبالیست‌های که سال‌ها در شیراز کنار او بودند ادای دین کند

 این پاسخ مرحوم سالیا برای من مقداری گنگ و نامفهوم است؛ استنباط شما از جمله او  چه بود؟

حبیبیان: به‌ نظر من مرحوم سالیا بر خودش واجب می‌دانست نسبت به آن نسل از فوتبالیست‌های نخبه دهه ۶۰ که سال‌ها در شیراز و شهرهای دیگر برای زنده نگه داشتن نام صنعت نفت سختی‌های زیادی را متحمل شده بودند، ادای دین کند.. در کل من هم نمی‌دانم در این مورد چقدر حق با مرحوم سالیا بود؟ ولی همین‌قدر می‌دانم که خود او شاید یکی از منتقدان مرحوم واقف مربی دهه ۵۰ صنعت نفت بود!

شما معتقدید با توجه به اتفاقات آن روزهای فوتبال آبادان؛ کنار رفتن آقای سالیا طبیعی بوده؟

حبیبیان: من آقا سالیا را خیلی دوست دارم و او همیشه در قلب من جا دارد؛ اما ایشان ترجیح داد متفاوت از ایده‌آل‌های دهه ۵۰ در آخرین روزهای مربیگری‌اش در این تیم عمل کند! که همین باعث شد نفت بعد از سالیا با فراز و فرودهای زیادی مواجه شود.. تا جایی که برخی بر این باور هستند با رفتن سالیا، صنعت نفت خواسته یا ناخواسته وارد بازی‌های سیاسی شد.

در کل به چه دلیل مرحوم سالیا را کنار گذاشتند یا به تعبیری ایشان کنار رفت؟

حبیبیان: همان‌طور که پیش‌تر گفتم آقا سالیا وام‌دار کسی نبود و عزت نفس داشت؛ آدم بزرگی بود. به‌هرحال اطراف وی آدم‌های مغرضی هم بودند، پس از باخت از آنزان ایذه، درحالی که خیلی از بزرگان صنعت نفت از جمله برزگری هم در آن بازی بودند، خیلی‌ها معتقد بودند روال فنی تیم برخلاف یکی دو سال قبل باید عوض شود؛ متأسفانه بعد از باخت در ایذه نفت در آبادان هم به یک تیم خوزستانی دیگر باخت. تا جایی که مردم از روی سکوها به‌شدت تیم رو هو کردند!!

از اینجا به بعد دیگه دست هیأت مدیره باز شد و این بود که آقای سالیا با گنجینه‌ای از افتخارات و اعتبار، با رأی هیأت مدیره، که تحت فشار افکار عمومی به‌خاطر باخت‌ها و برخی نامهربانی‌های آدم‌های پیرامون آقا سالیا، روزهای سختی را پشت سر گذاشته بودند، مجبور به انتخاب فرد جایگزین شود.

سالیاگفت اصلاً فکرش را نمی‌کردم بعد از این‌همه عزت و احترام، بازیکن خودم علیه خودم بخواهد حرف مفت بزند! 

گفتید نامهربانی‌های برخی افراد پیرامون مرحوم سالیا؛ منظورتان چه کسانی بودند؟

حبیبیان: سالیا به من گفت اصلاً فکرش را نمی‌کردم بعد از این‌همه عزت و احترام، بازیکن خودم علیه خودم بخواهد حرف مفت بزند!! مهم این که همه می‌دانند من چه کارهایی برایشان انجام دادم، و چقدر دستشان را گرفتم و از زمین بلندشان کردم؛ آخرش همه فهمیدن «کی مرده و کی نامرد»! دیدی بعد از رفتن من هر قدرم بر علیه‌ من نامه نوشتند و چاپلوسی کردند، احدی از هیأت مدیره نه تنها کاه بارشان نکرد، بلکه از تیم بیرونشان کردن! 

 بگذریم؛ بعضی می‌گویند تمام این مسائل برنامه بود تا هیأت مدیره مربی دلخواه خودش را جایگزین کند؟

حبیبیان: اگر منظور علی فیروزی است که بعید میدانم.. پس از آقا سالیا تیم با عبدالواحد بزمه مسابقات را ادامه داد و البته نه در مسابقات استانی نه در جام حذفی توفیقی بدست نیاورد، البته برادر علیرضا فیروزی «غلامرضا» عضو هیأت مدیره بود، اما به‌نظر من دلیل به‌کارگیری علی فیروزی توانمندیش برای مربیگری بود و همه دیدیم بهترین نتیجه در طول تاریخ این باشگاه دو مقام پنجمی بوده که یکی توسط خود فیروزی در سال ۷۵ به‌دست آمد، اولین هم سال۵۳ توسط مرحوم واقف.

 شما بازی‌های آن سال را به‌خاطر دارید؟

حبیبیان: بله، مثل روز برایم روشن است، البته علی فیروزی در دهه ۷۰ در دو مقطع مربیگری کرد، دفعه اول یادم است که صنعت نفت و پرسپولیس در آبادان با هم بازی داشتند، داور هم علی‌نقی مصطفی‌نژاد بود، در آن بازی داور دو پنالتی مسلم را نگرفت، در صحنه‌ای هم مجید وشاهی بلند شد توپ را با سر بزند که توپ در هجده قدم به دست فنونی زاده برخورد کرد، همه دیدند که پنالتی شد ولی داور نگرفت. در صحنه‌ای دیگر هم غلام روئین‌تن پنجعلی را دریبل زد که کاپیتان پرسپولیس روی او خطا انجام داد و داور متأسفانه باز هم سوت پنالتی را نزد!!! باور کنید استادیوم آبادان بخاطر این همه نا داوری داشت منفجر می‌شد، بلافاصله پس از این بازی علی فیروزی رفت سمت داور که همین برخورد باعث شد چند ماه محروم شود و پرسپولیس علی پروین هم باحمایت داور دو بر یک برنده شد.

 بعداز رفتن سالیا و روی کار آمدن فیروزی مشکلات کمتر شد؟

حبیبیان: ای آقا.. تازه کشمکش‌ها و دعواها بر سر .... شروع شد!

 چطور؛ توضیح می‌دهید؟

حبیبیان: متأسفانه بعضی از دوستان از ابتداء مخالف هیأت مدیره وقت تیم فوتبال صنعت نفت بودند! این عدّه معتقد بودند چون خاک باشگاه را خورده‌اند، بنابراین تیم مال آنهاست و به‌خاطر حق آب و گل باید تیم را به آنها بدهند! به اعتقاد من اصلاً توجیه درستی نبود چون اولاً طبق قانون تیم در مالکیت  وزارت نفت بود، ثانیاً قرار نیست هر کس در هر باشگاه و مجموعه‌ای فعالیت داشته، به‌جز مفاد قراردادش و مطالبات دریافتی‌اش، بعد از جدا شدن از آن باشگاه، طلبکار باشد، اما در کل می‌تواند یک حامی، یا بنا بر تشخیص اعضاء هیأت مدیره وقت آن هم طبق یک قرارداد بین طرفین، مسئولیتی به او محول شود! نه این که شما چون پست و مقامی در تیم ندارید، بخواهید شمشیر را از رو بکشید و با اختلاف افکنی، فتنه و هزار جور نامه‌نگاری به مقامات شهری و کشوری، تیم را در باتلاق نفاق و سراشیبی بکشید، بله عده‌‎ای از همان ابتدا که راه ورود به باشگاه را بسته دیدند،  برای نابودی صنعت نفت هر کاری که فکرش را بکنید، کردند. اصلاً هم برایشان شهر و عشق به صنعت نفت مهم نبود. در واقع همین آقایان بودند که صنعت نفت را بدبخت کردند. چه سیاه‌نامه‌هایی که به مسئولان وقت وزارت نفت ننوشتند! چه جلسات مخفیانه‌ای که برای به چالش کشیدن تیم و مدیریت وقت  نگرفتند... آن هم برای پول و پست و مقام... بله آقا، پس‌رفت چندین سالۀ تیم صنعت نفت فقط و فقط به‌خاطر همان تفکرات پوسیده بود!

هیأت مدیره صنعت نفت دهه ۷۰ الحق افراد کاردانی بودند

نظر خود شما در مورد هیأت مدیره صنعت نفت دهه ۷۰ چیست؟

حبیبیان: آدم‌‎های با پرستیژی بودند! البته تک و توک هم شاید بود و نبودشان تأثیری نداشت، ولی در کل حسن مختاری، حسن بنادری، غلام فیروزی، علی پارسا و منصور میرزایی؛ الحق افراد کاردانی بودند که هر چند در دو جبهه تیم‌داری و جنگیدن با مخالفان مشغول بودند، ولی در نهایت با تمام دشواری‌ها، به‌کارشان مسلط بودند.

 ولی در نهایت در اواخر دهه ۷۰ ساختار مدیریتی باشگاه تغییر کرد؟!

حبیبیان: بله فشارها و صد البته نفاق افکنی‌ها به حدّی رسید که در مجموع ساختار کلی مدیریتی و فنی باشگاه تغییر کرد و شکل جدیدی از مدیریت؛ سکان رهبری تیم را در دست گرفت که به دلیل حجم بالای مصاحبه، زیاد موافق نیستم در موردش صحبت کنم. ولی اجازه دهید از دو شخصیت ممتازی که بعد از تغییرات مدیریتی باشگاه خاطرات خوبی از آنها دارم یاد کنم. اول از علی پارسا که تا الان هم برای خود من الگوی کاری و ارزشی ممتازی بوده  و دیگری ناصر گودرزی که الگوی تلاش و یک کاریزمای مثال زدنی بود.

 یکی از خاص‌ترین دوران صنعت نفت، برهه‌ای بود که اسناوندی آمد که نهایتاً آن سال عجیب و غریب با سقوط همراه بود، خاطره‌ای از زمان دارید؟!

حبیبیان: دقیقا؛ سال ۸۶ بود که حافظ علی اسناوندی از تهران مدیرعامل باشگاه صنعت نفت آبادان شد. اتفاقاً این خاطرات هم در همین دوره بود. البته تا سال۸۶ من دقیقاً هشت سال بود که مدیر روابط عمومی باشگاه بودم. بگذریم یادم است یک روز اسناوندی صدایم کرد و گفت از طرف من مأموری با علی پارسا مقدمه چینی کنی و به او بگویی ما دوست داریم که سرپرست تیم فوتبال صنعت نفت بشود؛ که من به او گفتم علی پارسا آدم بزرگی است و خود شما که مدیرعامل هستید بروید و با او صحبت کنید؛ این طور بهتر است. اسناوندی گفت تو اول ببین مزه دهن آقای پارسا چیست؟ آیا می‌آید با ما کار کند؟ یا نه.. به‌هرحال من چند بار تلفنی با پارسا صحبت کردم که جوابش منفی بود. بعدها شنیدم خود اسناوندی مدیرعامل صنعت نفت خارج از باشگاه با علی پارسا صحبت کرده که ظاهراً او باز هم قبول مسئولیت نکرد و جوابش منفی بود، صد البته فکر کنم دلیلش ساختار غیربومی مدیریت باشگاه بود.. جالب است که بعدها اسناوندی ضمن تحسین شخصیت علی پارسا، می‌گفت عجب دنیایی است نه به ما که التماس آقای پارسا می‌کنیم و این آقا ما را قبول ندارد! نه به شخص دیگه‌ای که با التماس و خواهش و تمنا ده نفر را واسطه سرپرستی‌اش کرده..

 ماجرای  ناصر گودرزی در صنعت نفت چه بود؟

حبیبیان: بعد از کنار کشیدن ناصر گودرزی از قائم مقامی اسناوندی و بحران بدی که با جدایی گودرزی دامن تیم صنعت نفت را گرفت، یک روز جواد یزدان‌پناه نائب رییس هیأت مدیره باشگاه به من زنگ زد و با مقدمه چینی گفت حبیبیان من کاری از تو می‌خواهم و می‌دانم فقط از دست تو برمی‌آید..گفتم در خدمتم بتوانم انجام می‌دهم، البته این را هم بگویم من آن روزها برگشته بودم پالایشگاه.. آقای یزدان‌پناه گفت میدانی ناصر گودرزی چون از ما دلخور است جواب تلفن ما رو نمی‌دهد..من از شما خواهش می‌کنم ساعت ۹ صبح فردا (که یک روز جمعه بود) به تلفن تو زنگ می‌زنم تو گوشی را به گودرزی بده....!

من هم چون قلباً  یزدان‌پناه که هم‌زمان نائب رییس فدراسیون شمشیربازی بود را دوست داشتم، فردای آن روز رفتم و همان کار را کردم..خدا شاهد است که یزدان‌پناه ۵۰ دقیقه از هر دری صحبت کرد که آقا ما اختیار تام و تفویض اختیار به تو می‌دهیم که همه کاره باشگاه خودت باشی، باید بگویم که ناصر گودرزی قبول نکرد که نکرد! فردای همان روز یزدان‌پناه همه حرف‌هایی که به گودرزی زده بود را به من  گفت.

بعد کلی از شخصیت و مردانگی‌اش گفت..من هم همیشه او را قبول داشتم؛ شما باید بروید و از نزدیک شاهد اقدامات او باشید.. بگذریم؛ به‌هرحال بعد از آن باز هم اتفاقات دیگه‌ای افتاد که ان‌شاالله بعدها در موردش حرف میزنم..

 معاون وقت وزیرنفت در پالایش و پخش متأسفانه به‌جای تقدیر و تشکر از زحمات ناصر گودرزی تصمیم گرفت اسناوندی را مدیرعامل کند

 قبل از آن چه اتفاقی  افتاد که او از معاونت اسناوندی کنار کشید؟ گودرزی که در زمان مدیریتش به شکل حقوقی برای اولین بار در تاریخ فوتبال کشور، صنعت نفت را به لیگ برتر آورده بود؟! 

حبیبیان: خاطرم است که نعمت‌زاده معاون وقت وزیر نفت در پالایش و پخش متأسفانه به‌جای تقدیر و تشکر از زحمات ناصر گودرزی تصمیم گرفت اسناوندی را مدیرعامل کند، البته قبل از همه فکر کنم من متوجه این داستان شدم.. درست روزی که من مجری جشن صعود صنعت نفت به لیگ برتر بودم، اسناوندی و چندین میهمان که از تهران آمده بودند در ردیف جلو نشستند که نظر من به آنها جلب شد، حدس زدم قطعاً خبرهایی هست که این‌همه مسئول نفتی به آبادان آمده‌اند..

پس از پایان برنامه، اسناوندی آمد جلو و با من احوالپرسی کرد، جالب بود که او کاملاً اسم و فامیل مرا هم می‌دانست؛ بعد از خوش و بش به من گفت قرار است من مدیرعامل بشوم، به همین خاطر هم از شما و آقای گودرزی می‌خواهم به من کمک کنید..! ولی خواهش من از شما این است که فعلاً موضوع را باز نکنید..

 و واکنش شما؟

حبیبیان: شوکه شدم! اصلاً باور نمی‌کردم پس از این اتفاق بزرگ، قرار است ناصر گودرزی را کنار بگذارند! در واقع این بزرگترین دهن کجی به یک مدیر کاردان بود.. این را هم بگویم که اگر دو تیم دیگر مسابقات با هم تبانی نمی‌کردند اصلاً کار به رأی دیوان عدالت کشیده نمی‌شد و صنعت نفت مستقیماً لیگ برتری می‌شد.

سناریو کنار گذاشتن گودرزی از قبل توسط یکی از اعضاء جدا شده از تیم به یک نفر دیکته شده بود

نگفتید چه شد که گودرزی کنار رفت؟

حبیبیان: ابتدا اسناوندی ریش و قیچی را داد دست گودرزی داد و گفت هر کاری انجام بدهی، از نظر من ایرادی ندارد..آن سال اسناوندی، حقیقیان، فیاض، یزدان‌پناه، جوهری و کشتکار از آبادان اعضاء هیأت مدیره بودند که بعدها، بین اعضاء تهرانی‌نشین هیأت مدیره با دو عضو آبادانی به‌شدت اختلافاتی به‌وجود آمد تا حدّی که آن اواخر، جلسات مهم را چه در تهران  چه در آبادان بدون دعوت از آنها برگزار می‌کردند! بگذریم؛ یک روز گفتند جمعی از هواداران نفت نسبت به برخی مدیران اعتراضاتی داشتند و الفاظی را به‌کار بردند..فردای آن روز گفتند چرا گودرزی به عنوان قائم مقام، مانع از این اتفاق نشده است؟

خود گودرزی از این ماجرا اطلاعی هم داشت؟

حبیبیان: نه! قسم می‌خورم این سناریو از قبل توسط یکی از اعضاء جدا شده از تیم به یک نفر دیکته شده بود...دلیلش هم این بود که چرا گودرزی با غیربومی‌ها تعامل دارد..! بعدها همه به اشتباه خودشان پی بردند و دست به دامن این و آن شدند تا گودرزی را برگردانند!

خب پس از آن اتفاق واکنش هیأت مدیره چه بود؟ 

حبیبیان: فردای همان روز بعد از این اتفاقات، همه اعضاء هیأت مدیره در دفتر مدیریت باشگاه جمع شدند، یادم است که اسناوندی رو به گودرزی گفت؛ شما به عنوان همه کاره باشگاه چرا مانع از این‌کار نشدید؟ که گودرزی با عصبانیت جواب داد، مگر قرار است من از هر اتفاقی خبردار شوم؟ جنابعالی که خودت آبادان بودی از این موضوع اطلاعی داشتی؟ بعد گودرزی با عصبانیت گفت من اخلاقاً و شرافتاً از این داستان بی اطلاع بودم.پس از آن کیف خود را برداشت و بدون خداحافظی از آنها جدا شد.در آن لحظه چیزی که برای من خیلی عجیب جلوه کرد این بود که چرا در آن جمع بومی و غیربومی، هیچکس از گودرزی حمایت نکرد؟ بعدها هم یک روز اسناوندی مرا کنار کشید و گفت، چرا توی آن جلسه خودی‌های شما از گودرزی حمایت نکردند؟که من گفتم مهندس از ماست که برماست

عیسی زاده  قول داد ناصر را به عنوان مدیرعامل باشگاه برگرداند!

 چطور مدتی بعد همه پشیمان شدند؟

حبیبیان: پیشمان شدند آن هم چه پشیمانی...؛ آقایان خجالت زده، یزدان‌پناه را مأمور بازگرداندن گودرزی کردند، به احتمال قوی قرار بود جلسه‌ای هم برای دلجویی از او برگزار کنند که گفتم یزدان پناه ۵۰ دقیقه با خواهش و التماس از گودرزی خواست تا با تفویض اختیار کامل برگردد که نهایتاً این‌طور نشد و گودرزی قبول نکرد با آن مدیریت همکاری کند..پس از چند ماه مدیریت باشگاه  با کسب نتایج بسیار ضعیف و این که درکل، امتیاز تیم‌های دو گروه صنعت نفت هفدهم شد، همگی از کار برکنار شدند.

 و بعد که عیسی زاده با مجموعه جدید آمدند؟!

حبیبیان: و عیسی زاده در حضور من و گودرزی قول داد ناصر را به عنوان مدیرعامل باشگاه برگرداند..!

 واقعا!؟ بعد چه شد؟

حبیبیان: بعد گفت هیأت مدیره گفته است که  خودت باید مدیرعامل بشوی..! من به عیسی‌زاده گفتم چه کسی بهتر از گودرزی؟ ( آقا تو رو خدا اجازه بدهید همین‌جا مصاحبه رو تموم کنیم..)

 به‌عنوان سوال آخر؛ مگر عیسی‌زاده عضو هیأت مدیره نبود؟ یک عضو چطور می‌توانست مدیرعامل تعیین کند؟

حبیبیان: اگر از من می‌پرسید؛ من به جرأت می‌گویم تا به امروز نبض هیأت مدیره و کسی که همواره حرف اول و آخر را در این مجموعه را می‌زند، علی عیسی‌زاده است ولاغیر..

 

 

منبع: فارس
سلام پرواز
سلام پرواز ۲
ارسال نظر
تبلیغات
رپرتاژ تریبون
جدیدترین اخبار
دیگران چه می‌خوانند؟
پرطرفدارترین