آهن ملل
اصفهان آهن ۱
فارکس
فارکس
کد خبر: ۵۸۹۶۳۵

زخمی استعمار مقابل استکبار

زخمی استعمار مقابل استکبار
دیروز گمان می‌کردند می‌توان بدون تنبیه شدن، بر سر ارزش‌ها معامله کرد، امروز می‌دانیم همه آنها، حتی صورت‌حساب‌های خیلی قدیمی، بهای‌شان را می‌پردازند.
۰۲:۰۸ - ۱۳ آبان ۱۴۰۳
وانانیوز|

جعفر علیان‌نژادی در یادداشتی نوشت: مناسب دیدم در فهم خود از ابعاد بیانات روز گذشته رهبر معظم انقلاب پیرامون منطق مبارزه دائم علیه استعمار و استکبار، به یافته‌های بی‌غرض و مرض «امین معلوف» نویسنده مسیحی  لبنانی - فرانسوی رجوع کنم. برای او که هیچ‌گاه پاسخ متقنی در توضیح هویت عربی یا غربی‌اش پیدا نکرد، تنها گلایه‌ها و اعترافاتی علیه خوی سلطه‌گر هویت غربی و خوی سلطه‌پذیر هویت عربی‌اش باقی ‌مانده است. او از این نظر نه خود را نه لبنانی و نه فرانسوی می‌داند، بلکه در عوض وقتی هویتش را باز می‌یابد که خوی سلطه‌گری غربی و انفعال عربی کنار گذاشته شود و این دو به نوعی همترازی انسانی برسند؛ امیدی واهی که هیچ‌گاه ممکن نشد.

مساله ما با جریان استعمار و استکبار همین است. روح و روان معلوف هم رنجیده و زخمی است. او گلایه می‌کند: «اگر مصیبت اعراب این است که جایگاه‌شان را در میان ملت‌ها از دست داده‌اند و احساس می‌کنند دیگر نمی‌توانند آن را بازیابند، مصیبت غربی‌ها این است که به نقش جهانی بیش از اندازه بزرگی دست یافته‌اند که نمی‌توانند آن را تمام و کمال بر عهده بگیرند و نیز نمی‌توانند از مسؤولیت‌هایش شانه خالی کنند». معنای مصیبت عربی مشخص است. شکست‌های آنان در برابر رژیم موقت صهیونیستی و رفتن به سمت ایده‌های سازگاری با باند تبهکار صهیونیست، توضیح‌دهنده این بی‌اعتباری است.

اما تا آنجا که به سویه هویتی فرانسوی‌اش مربوط می‌شود، مصیبت غربی‌ها، تضعیف سهم نسبی غرب در اقتصاد جهانی است که با پایان جنگ سرد شروع شد و پیامدهای وخیمی را برای آن جریان مدعی و سلطه‌گر ایجاد کرد. به بیان معلوف، مهم‌ترین پیامد، آن بود که از این پس قدرت‌های غربی بویژه ایالات‌متحده درصدد برخواهند آمد آنچه را که دیگر ممکن نیست با برتری اقتصادی یا با اقتدار اخلاقی (نمایش اخلاقی و شعارهای حقوق بشری) حفظ کنند، با برتری قدرت نظامی دنبال کنند. معلوف که 27 سال از عمر خود را در لبنان زندگی کرده است، بخوبی معنای این جملات را زیسته است و در بخش مهمی دیگری از متن کتاب خود، زخمی که از هویت غربی‌اش خورده است را چنین روایت می‌کند: «خطای 100 ساله قدرت‌های غرب بر خلاف تصور غالب این نیست که خواسته‌اند ارزش‌های‌شان را به بقیه دنیا تحمیل کنند، بلکه درست عکس آن است: قدرت‌های غرب ارزش‌های‌شان را در ارتباط‌شان با ملت‌های زیر سلطه پیوسته زیر پا گذاشته‌اند». معلوف نماینده یک روح رنجیده عرب است. در لبنان به دنیا آمده، در آنجا بزرگ شده اما به دلیل همین انفعال عربی، حاضر شده گوشه‌ای از هویت خود را غربی بداند، به شرط آنکه دست از خوی سلطه‌گری بردارد، شرطی که بیشتر نوعی رویابافی و آرزوخواهی است. شاید بتوان گفت هویت ایرانی قبل از انقلاب اسلامی نیز بی‌شباهت به این قصه پرغصه معلوف نیست؛ هویتی که می‌خواست با پذیرش سلطه غرب، ایرانی بودنش را حفظ کند اما آنچه باقی می‌ماند، زخم تحقیر و حسرت در برابر تسلط فرهنگی ـ سیاسی غرب بود. ایرانی که روزبه‌روز غربی‌تر می‌شد، با انقلاب اسلامی مسیر ساخت هویت خود را بازیافت.

اسلام عزیز آن پاره دیگر هویت ایرانی بود که به او اضافه شد و به او راه عبور از تکنولوژی تحقیرکننده غرب را آموخت. همان گمشده هویتی که اکنون ملت‌های عرب و ترک می‌جویند اما دولت‌های‌شان از آن می‌هراسند. ایران سرپا شد، با اینکه جای زخم استعمار هنوز باقی بود و رژیم سلطه‌گر غربی نیز ابایی از فشردن آن نداشت؛ حتی با تهدید نظامی، تحمیل جنگ، فشار اقتصادی، تحریم آگاهی و کارزار شناختی. منطق هوشمندانه مبارزه مستمر در دل زندگی مردم ایران را باید از همین سماجت ستیز غربی‌ها با  ایران و ایرانیت جست، الگویی که به مذاق ملت‌های منطقه نیز خوش آمد و در نمایش قدرت موشکی ما، بروز و ظهور یافت؛ مقاومتی که به غزه و لبنان رسید و اکنون واقعیتی جدید را پیش روی ملت‌های عرب و غیرعرب مسلمان قرار داده است: واقعیت رسوایی تمدنی. معلوف به زیبایی با سویه هویتی غربی‌اش، این رسوایی تمدنی را روایت کرده است و نشان می‌دهد این واقعیت نه یک ادعا که یک حقیقت پیش‌برنده و حیاتی است: «برای غرب به مخاطره انداختن اعتبار اخلاقی‌اش به مثابه به خطر افتادن جایگاهش در دنیا و در بلندمدت به مخاطره انداختن امنیت، ثبات و شکوفایی اقتصادی‌اش است. دیروز گمان می‌کردند می‌توان بدون تنبیه شدن، بر سر ارزش‌ها معامله کرد، امروز می‌دانیم همه آنها، حتی صورت‌حساب‌های خیلی قدیمی، بهای‌شان را می‌پردازند. مشمول مرور زمان شدن یک اختراع قضایی است، در حافظه ملت‌ها بخشودگی مرور زمان معنا ندارد. یا دقیق‌تر گفته باشم، ملت‌هایی که از مدار فقر و فرودستی و در حاشیه ماندگی خارج می‌شوند، در نهایت می‌بخشند؛ بدون آنکه هر آینه فراموش کنند. آنهایی که خارج نمی‌شوند، برای همیشه، بغض در گلو و کینه به دل باقی می‌مانند». ملت ما زخم استعمار را پشت سر گذاشته اما جای زخم را فراموش نمی‌کند، ملت فلسطین و لبنان نیز بزودی آن بغض و کینه را تبدیل به انرژی فتح و نصر نهایی می‌کنند؛ ان‌شاءالله.

منبع: روزنامه وطن امروز

انتهای پیام/

 
ارسال نظر